
هنروتجربه _ سحر آزاد:«سیندرلا» نمایی از یک جشن عروسی با فضایی شاد و فانتزی است که به مرور اختلافات یا به قول مهدی آقاجانی، کارگردان آن تضادهای موجود، تلخی پشت صحنه را نشان میدهد. «سیندرلا» سومین فیلم کوتاه آقاجانی است. او همچنین تجربه ساخت چندین انیمیشن هم دارد. این کارگردان از اینکه آثار سینمای بلند شبیه هم، فیلمهای متفاوت و متنوع کم شدهاند و سینمای کوتاه هم تاحدودی دنبالهرو سینمای بلند شده، گلهمند است هرچند اظهار امیدواری میکند فیلمهای متفاوت بالاخره راه خود را پیدا میکنند. با او درباره این مسائل گفتوگو کردیم.
با توجه به اینکه پیش از ساخت «سیندرلا» چندین انیمیشن هم ساختهاید، فضای فانتزی فیلمتان از انیمیشنها میآید یا ربطی به کارهای قبلیتان ندارد؟
به طور کلی چنین ذهنیتی دارم و کارهایم در جهت این ذهنیت بوده است یعنی همیشه هرچه تخیل بیشتر باشد، برایم جذابتر است. هرچند الان فضاهای رئالیستی رایج است اما من دنبالهرو فضای خودم هستم که متمایل به سورئال، گروتسک یا یک نوع فانتزی است و «سیندرلا» هم دقیقا در ادامه همان کارهاست. البته این را هم بگویم که بهغیر از سه فیلم انیمیشن، ده فیلم کوتاه در قالب یک مجموعه نمایش خانگی در ژانر وحشت با عنوان «هولدان» کار کردم. کلا دنبال تجربهگرایی و رفتن به سمت مسیرهایی هستم که کمتر در سینمای ما یا سینمای کوتاهمان تجربه میشود. بهنظرم درحال حاضر بیشتر فیلمها شبیه هم شدهاند و فیلمهای کوتاه هم تکراری از سینمای بلندمان شده است درحالی که دوست دارم هر تجربهای که انجام میدهم دارای فضای متفاوتی باشد و البته در مسیر علاقهمندیهایم.
الان فیلمهای متنوعی نداریم و به آثاری که به دنبال فضاهای متفاوت باشند، خیلی بها نمیدهیم. بعد هم گلایه میکنیم چرا مخاطب نداریم. خیلی از مخاطبان سینمای ما اعتراض دارند که چرا فیلمها شبیه هم شدهاند. فیلمهای کوتاه میتوانند نگاههای جدیدتری را به سینما بیاورند اما فعلا این اتفاق هم کمتر میافتد
تجربه ساخت انیمیشن، فیلم کوتاه و ساخت مجموعه برای شبکه نمایش خانگی چطور است؟
وقتی گرایش عمومی سینمای ما به سمت یکی دو فضای کلی است، استقبال هم به همان سمت است و حضور در جشنوارهها یا دیدهشدن فیلمها نیز به سمت همین نوع سینماست؛ فضایی که بیشتر فیلمهای بلندمان دارند و سینمای کوتاهمان هم تقریبا پیرو آن است.
دقیقا چه نوع فضایی؟
فیلمهای رئالیستی و اجتماعی. من خودم کار کردن در فضاهای متفاوت را بیشتر دوست دارم. فکر میکنم بالاخره جریان فیلمهای متفاوت راه خودش را باز میکند. اصرار دارم فضاهای متفاوت در سینما بار دیگر جای خودش را در سینمای ایران باز میکند. الان فیلمهای متنوعی نداریم و به آثاری که به دنبال فضاهای متفاوت باشند، خیلی بها نمیدهیم. بعد هم گلایه میکنیم چرا مخاطب نداریم. خیلی از مخاطبان سینمای ما اعتراض دارند که چرا فیلمها شبیه هم شدهاند. فیلمهای کوتاه میتوانند نگاههای جدیدتری را به سینما بیاورند اما فعلا این اتفاق هم کمتر میافتد.
زمان ساخت«سیندرلا» چقدر طول کشید؟
پیشتولید آن نسبت به فیلمهای دیگر کمی بیشتر زمان برد چون در باغی سمت جاجرود فیلمبرداری میکردیم و جمعیتمان هم زیاد بود و دستمان از نظر مالی باز نبود، برای همین یکجوری باید رفاقتی و دوستانه کار میکردیم. همه اینها باعث شد پیشتولید وقت زیادی از ما بگیرد و تولید هم حدود ۹ روز زمان برد.
انتخاب بازیگران چطور بود؟
محمد کارت دوست صمیمیام است و در کار قبلیام «درپیکر» بازی کرده بود. به واسطه جستوجوهای زیاد و جلسات متعددی که به دنبال بازیگران نقش داماد بودم، نوید لایقی را پیدا کردم که حضور خوبی هم در این فیلم داشت و آنقدر از همکاری با او لذت بردم که دوست دارم در فیلمهای بعدیام از او استفاده کنم.
شما گفته بودید یکی از دغدغههایتان در «سیندرلا» این بوده است که فیلم ایرانی باشد و از تمام المانهایی که ایرانی بودن را نشان دهد، دریغ نکردید. منظورتان از ایرانی بودن چیست؟
وقتی صحبت از فانتزی میشود، معمولا فکر میکنیم حس و حال ایرانی ندارد و کاری شبیه فیلمهای غربی است. البته شاید ادعای بزرگی باشد اما مدعی هستم که در انیمیشنهایم به فضای ایرانی رسیدهام و اتفاقا انیمیشنهایم با همین عنوان «ایرانی بودن» در جشنوارههای مختلف تقدیر شد. اصولا نمیخواهم سینمایی کار کنم که ایرانی نباشد و مخاطب ایرانی نداشته باشد، برای همین هنگام ساخت این فیلم خیلی درگیر این فکر بودم که چه کاری میتوانیم انجام دهیم تا در عین داشتن یک فضای ایرانی، فانتزی هم باشد. برای همین به سراغ یک عروسی با فضای ایرانی، مردانه و زنانه بودن مراسم، موسیقی ایرانی استفاده شده در عروسیها و…رفتم تا برای مخاطب ملموس باشد و همه اینها یک فضای ایرانی به کار میداد.
وقتی صحبت از فانتزی میشود، معمولا فکر میکنیم حس و حال ایرانی ندارد و کاری شبیه فیلمهای غربی است. البته شاید ادعای بزرگی باشد اما مدعی هستم که در انیمیشنهایم به فضای ایرانی رسیدهام و اتفاقا انیمیشنهایم با همین عنوان «ایرانی بودن» در جشنوارههای مختلف تقدیر شد
واکنشها چطور بود؟
خوب بوده است. نکته جالب این بود که خیلی از تماشاگران همان نکاتی را که مدنظرم بود، مطرح میکنند و این موضوع برای فیلمساز خیلی ارزشمند است چون نشان میدهد دغدغههایی را که داشته یا ارجاعاتی که بهکار برده، از سوی مخاطب دیده شده است. بیشترین نکته مشترک میان تماشاگران این بود که تضاد موجود در فیلم را دیده بودند چون مساله من در این فیلم تضاد بود، تضاد طبقاتی، احساسی و…شاید فضای فیلم خیلی تلخ باشد اما دلم نمیخواست این تلخی را با یک ظاهر تلخ ایجاد کنم. دوست داشتم رویه کار شاد، پررنگ و لعاب باشد اما تلخی کمکم روی مخاطب نشست کند.
مشغول کار جدیدی هستید؟ از پروژه «باغ طوطی» چه خبر؟
به دلیل اینکه هنوز با تهیهکننده به نتیجه نرسیدهایم، «باغ طوطی» به تعویق افتاده است اما الان درحال برنامهریزی یک فیلم در مایههای ژانر وحشت هستم که در مرحله پیش تولید قرار دارد.
با توجه به اینکه پیش از این، مجموعهای از نمایش خانگی در ژانر وحشت ساخته بودید، مخاطبان با آثار ایرانی با چنین محوری چگونه برخورد میکند؟
آنقدر تنوع فیلمهایمان کم شده است که وقتی فیلمهای اینچنینی ساخته میشوند، میگویند مگر فیلم ایرانی با ژانر وحشت هم داریم؟ در دهه ۷۰ ما یک دوره طلایی داشتیم که ژانرهای مختلف در سینمایمان وجود داشت. چقدر فیلمهای فانتزی، کودک و..در آن دوره ساخته شد که موفق هم بودند اما الان آنقدر فضای فیلمها شبیه هم شده است که اگر کسی اثری غیررایج بسازد، مخاطب تعجب میکند و حتی بیاعتماد یا کماعتماد شده است. بهنظرم باید آنقدر تلاش کنیم و در زمینههای مختلف فیلم خوب بسازیم تا مخاطب را به پای فیلمهای متفاوت بکشانیم. ایدهآل من کارهای سورئال و گروتسک است اما احساس میکنم ژانر وحشت پاساژی میان ذهن من و فضای سورئال و کابوسمانند است و بهنظرم این همان چیزی است که مخاطب کمتر با آن روبهرو بوده و به همین دلیل احتمالا برایش جذاب است.