
هنروتجربه _ سحر آزاد:«کارت پرواز» روزهای شلوغی را میگذارند از چهرههایی که به دیدن فیلم میآیند تا گفتوگوهایی که معمولا به صورت میزگرد با حضور کارگردان و بازیگران آن برگزار میشود. این فیلم درباره تزانزیت مواد مخدر است و «ندا» با بازی ندا جبرائیلی و منصور شهبازی به عنوان «منصور» نقش دو بادی پکر را بازی میکنند که با بلع مواد مخدر در راه انتقال این مواد به کشور دیگری هستند. مهدی رحمانی پیش از این، سه فیلم «دیگری»،«پنهان» و «برف» را نیز ساخته است اما آنطور که خودش میگوید همزمان با ساخت «کارت پرواز» تغییری در او بهوجود آمده تا از سینمای سهلگیرانه دور شود. با او درباره این فیلم و راهی که از این پس برای خودش انتخاب کرده است، صحبت کردیم.
شما در گفتوگویی عنوان کردهاید که از فیلمسازی اجتماعی و قصهگو به سمت فیلمسازی واقعگرایانهتر و مستندگو رفتهاید و این فیلمسازی برایتان درونیتر و شخصیتر شده است. با وجود مشکلاتی که برای پخش، تبلیغات و تولید «کارت پرواز» داشتید چطور شد مصممتر شدید این راه را ادامه دهید و تجربه این نوع فیلمسازی چگونه بود؟
فیلمسازی کار پررنج و سختی است. متاسفانه در شرایط امروز همانجور که مثل بقیه مصادیق جامعه ما با خیلی از کارهای سخت، ساده برخورد میشود، سینما هم همین شکل را پیدا کرده و یک کار سهلالوصول شدهاست. در صورتی که سینما هم به مفهوم هنر سینما و حتی به مفهوم صنعت سینما، کار سختی است. از جنبه صنعتی؛ اینکه مخاطب انبوه را به سینما بیاورید و سرگرمش کنید،کار بسیار سختی است.از طرف دیگر سادهانگاریمان نسبت به سینما باعث شدهاست از هنر سینما هم مغفول شویم و در نتیجه سینمایمان با یک سراشیبی خیلی تند رو به پایین حرکت کند و از دوران طلاییمان فاصله بگیریم تا دیگر نتوانیم پدیدههای درخشانی را در سینمای امروزمان ببینیم. موضوع دیگر در بخش صنعتی سینما، این است که با وجود تبلیغات ظاهری که برای نشان دادن فروشهای موفق سینما وجود دارد، ما الان یک سینمای شکست خورده داریم. از این منظر که تعداد مخاطبانی که الان به سینماها میروند نسبت به جمعیت کل کشور، رقم بسیار ناچیزی هستند و این درصد را نمیتوان میزان امیدوارکنندهای تلقی کرد. پس ارزیابی سینما براساس این درصد مخاطب، اصولا به بیراهه رفتن است. با جمعیت بیش از یک میلیارد چین گفته شده است که هر چینی ۱/۲ در سال به سینما میرود و با توجه به این آمار در سال ۲۰۱۸ تعداد بلیتهای فروخته شده معادل ۷۲/۱ میلیارد دلار بوده است. در کشور ما آماری که آقای وزیر ارشاد اعلام کرده، این است که ۸۸ درصد ایرانیها اصلا به سینما نرفتهاند یعنی تنها ۱۲ درصد به سینما رفتهاند و بقیه حتی یکبار هم در طول زندگیشان به سینما نرفتهاند. الان کمپانیهای چینی با کمپانیهای بزرگ آمریکایی شریک شدهاند و در واقع برای بازار چین فیلم تولید میکنند. در واقع ما حوضی برای خودمان درست کردهایم و در آن تصور دریای مدیترانه و اقیانوس آرام را داریم و شنا میکنیم. درحالی که اصلا اینگونه نیست. اما چرا اینطور شده است؟ چون سینما و مخاطب سینما را سهل گرفتهایم و متاسفانه با این شیوه، آب گلآلودی فراهم کردهایم که برای یکسری فضای ماهی گرفتن شده است. وقتی شما با این نگاه وارد سینما میشوید و فضا را میشناسید دیگر نباید سرتان را زیر برف کنید. من ده سال است که وارد سینمای حرفهای شدهام و قبل از آن حدود ۱۵ سال فیلم کوتاه کار میکردم. از سال ۸۸ که اولین فیلم سینماییام را ساختم مسیری را طی کردم که قدم زدن در آن فضا برای شناخت محیط بود و هیچکدام رسیدن به مقصد نبوده است. در هرکدام از آن کارها، تجربههایی و نگاهی به سینما داشتهام که همه آنها برگرفته از دانش من نسبت به سینما، تجربیات و شناختم و تحت تاثیرقرار گرفتن از فضای داخل و خارج بوده است. اما انگار از زمان «کارت پرواز» همه اینها به شکل شهودی نه صرفا تجربی، برایم به یک نگاه جدیتر، عمیقتر و سختگیرانهتر تبدیل شد. اینکه نتیجه آنها در فیلمهایم چگونه شود، بحث دیگری است اما الان نگاهم این است که تلاش کنم در همین فضای نادرست، بیقاعده و بلبشو،کاری را که درست است، انجام دهم. اساسا دارم از سینمای سهلگیرانه فرار میکنم و این را پذیرفتهام که در فضایی کار میکنم که به شکل کلی، سینمای جدی در آن، سینمای منزوی است. مسلما اگر بخواهم خلاف جریان شنا کنم از طرف خیلیها نقد میشوم، کمااینکه در گذشته این موضوع وجود داشته است مثلا سهراب شهیدثالث پس از مرگ جدی گرفته شد یا عباس کیارستمی، امیر نادری و …هیچوقت در کشورشان که در آن فیلم میساختند، ستایش نشدند چون جریان رایج وابسته به پول و قدرت همواره تلاش میکند این سینما را نفی کند.
متاسفانه در شرایط امروز همانجور که مثل بقیه مصادیق جامعه ما با خیلی از کارهای سخت، ساده برخورد میشود، سینما هم همین شکل را پیدا کرده و یک کار سهلالوصول شدهاست. در صورتی که سینما هم به مفهوم هنر سینما و حتی به مفهوم صنعت سینما، کار سختی است
در مورد داستان «کارت پرواز» انگار هم از تجربه شخصی خودتان مبنی بر اینکه در فرودگاه شاهد شک کردن ماموران به یک زن بادی پکر بودبد،برای ایده فیلم استفاده کردهاید و هم اینکه وقتی درحال نوشتن فیلمنامهای با امیر عربی بودید به این فیلمنامه رسیدید. فیلمنامه اولیه چه بود و چه سیری را برای رسیدن به این فیلمنامه طی کرد؟
فیلمنامه اولیه درباره موضوعی بود که در آن پرسهزنی شبانه یک دختر و پسر دیده میشد و دنبال ایدهای برای بخشی از این پرسهزنی بودیم که ایده بادیپکر از سوی امیر عربی مطرح شد و بعد از آن به یاد اتفاقی که در فرودگاه شاهد بودم، افتادم. از این موضوع استقبال کردم و قرار شد به آن فکر کنیم. در گذر زمان فیلمنامه خیلی تغییر کرد و به ایده بادی پکر رسید و آنقدر این مسیر طی تحقیق بزرگ و جدیتر شد که تصمیم گرفتیم فیلممان درباره بادیپکرها باشد.
تجربه نوشتن فیلمنامه به شکل گروهی چطور بود؟ البته شما در فیلمنامههای قبلی هم چنین تجربهای داشتید.
بهغیر از فیلم اولم «دیگری»، فیلمنامه بقیه فیلمهایم را گروهی نوشتهام. اساسا فکر میکنم فیلمنامهنویسی گروهی خیلی کار خوبی است به شرط اینکه تعداد کسانی که با هم کار میکنند نسبت به یک جهان واحد ایمان داشته باشند چون در ایران کار گروهی کمی سخت و با فراز و نشیب زیادی همراه است اما اگر بتوان به یک همفکری مشترک رسید قطعا سه فکر بهتر از یکی است. وقتی میخواهم فیلمی بسازم یا باید خودم فیلمنامه را بنویسم که ممکن است چون به سوژه احساس دارم نتوانم منطقی با ماجرا برخورد کنم پس حضور یک فرد دیگر میتواند برایم تاثیر نگاه ناظری خارج از ذهن من را داشته باشد. از طرف دیگر نگارش فیلمنامه از سوی فرد دیگر ممکن است باعث شود خیلی از قسمتهای فیلمنامه سلیقه من نباشد و من بخواهم موقع ساخت آن را تغییر بدهم که مدل من نیست. بهترین شیوه برایم این است که ایده مرکزی که پیدا میکنم، به کمک یک یا دو نفر دیگر نوشته شود و من به عنوان فیلمساز در جریان آن حضور داشته باشم. بنابراین در مرحله ساخت دچار تغییرات فیلمنامهای نمیشویم که خیلی خوب است.
گویا برای این فیلم دیالوگها سر صحنه نوشته شده و با اینکه بازیگران درباره داستان فیلم میدانستند اما فیلمنامهای در اختیارشان قرار نمیگرفتهاست. شیوه کار شما در همه فیلمها اینگونه است یا در این فیلم چنین کاری کردید؟
برای این فیلم تصمیم گرفتم هیچ بخشی از فیلمنامه در اختیار کسی قرار نگیرد مثلا وقتی خانم جبرائیلی دعوت به کار شد، گفتم شما قرار است در فیلمی بازی کنید که درباره پرسهزنی دختر و پسری از شب تا صبح است و آنها درگیر بحران بادیپکر هستند. به دیگر کاراکترها هم همین را گفتم و آنها کته دیگری نمیدانستند. فیلمبرداری را طبق سکانسهای فیلمنامه شروع کردیم و به همین دلیل خودشان در مسیر قصه قرار گرفتند. مخصوصا «ندا» کاراکتری است که نسبت به کاری که میکند غریبه است و هیچ شناختی نسبت به کارش ندارد و در حین ساخت فیلم هم همینطور بود. با توجه به اینکه آنها در هر سکانسی نسبت به گذشته آن شخصیت اطلاع داشتند، درباره موقعیت او حرف میزدیم و به همین نحو دیالوگها شکل میگرفتند.
درباره حضور منصور شهبازی و نقشی که در «نفس عمیق» داشته و برایتان تداعیگر این نقش شده است، زیادی صحبت شده اما چطور شد ندا جبرائیلی را انتخاب کردید؟
با افراد زیادی گفتوگو کردم اما انتخاب بازیگر برایم خیلی شهودی است یعنی برای انتخاب بازیگران خیلی به کارهای قبلیشان استناد نمیکنم. شاید برای روشن شدن این موضوع بتوانم به انتخاب نقشهای دیگر اشاره کنم. انتخاب اصغر رفیعیجم برای نقش کتابفروش یا طلا معتضدی برای نقش «طلا» از همین شهودی بودن شکل گرفت چون هیچکدام از آنها سابقه بازیگری نداشتند اما بازیهایشان درخشان شده است. به دلیل باوری که به آنها داشتم، راضیشان کردم که این نقشها را بازی کنند. در مورد ندا و منصور هم اینگونه است، یعنی احساس کردم آنها بهترین آدمهایی هستند که باید در این فیلم بازی کنند. در واقع وقتی برای مدت طولانی با یک فیلمنامه زندگی میکنید آنقدر جهان شخصیتها در شما رسوخ پیدا میکند که شاید انتخاب نقشها راحت شود.
پروسه ساخت فیلم چقدر طول کشید؟
بیش از یک سال روی فیلمنامه کار کردیم و فیلمبرداری هم حدود ۳۵ جلسه طول کشید. به طور کلی از مرحله نگارش تا پایان دو سال طول کشید.
در هنروتجربه با فیلم به عنوان یک محصول فرهنگی و اندیشهمند برخورد میشود و مخاطبی هم که فیلم را میبیند با همین رویکرد به سینما میرود. در واقع در یک فضای شرافتمندانه فیلم عرضه میشود که بهنظرم خیلی ستودنی و ارزشمند است
گویا برای فیلمبرداری در برخی مکانها مثل فرودگاه مشکل داشتید. داستان چه بود؟
ما در جامعهای زندگی میکنیم که همهجا نقطه استراتژیک است و شما نمیدانید چرا. در صورتی که درباره فرودگاهها در خارج از ایران چنین مسائلی وجود ندارد اما نمیدانم چرا اینجا مساله اینقدر سخت میشود. وقتی هم که شما وابستگی سازمانی نداشته باشید همواره ظنی به شما هست و این تفکر که نکند از آن مکان سواستفادهای صورت بگیرد.
الان که فیلم درحال اکران است، بازخوردها چطور بوده؟
خیلی خوب بوده است. فکر میکنم از سوی علاقهمندان سینمای جدی، اصحاب رسانه و منتقدان فضای خوبی برای فیلم بهوجود آمده و فیلم درحال اثرگذاری است. از این شرایط خوشحالم.
اکران در هنروتجربه چطور است؟
خیلی خوب است با اینکه حیف است مسئولان ما آنقدر به هنروتجربه کمتوجهی میکنند. تعداد ظرفیت سینماهای هنروتجربه باید بالاتر برود و امکانات و فضای تبلیغاتی بیشتر شود. به این دلیل که هنروتجربه یک فضای امن، سالم و باآرامش است که فارغ از جنجالهای تبلیغاتی که در جریان سینمای ما متداول است و پول و قدرت تعیینکننده موفقیت آنها هستند و با فیلم مانند یک کالا برخورد میشود اما در هنروتجربه با فیلم به عنوان یک محصول فرهنگی و اندیشهمند برخورد میشود و مخاطبی هم که فیلم را میبیند با همین رویکرد به سینما میرود. در واقع در یک فضای شرافتمندانه فیلم عرضه میشود که بهنظرم خیلی ستودنی و ارزشمند است. فقط نسبت به مجموعه سینما نقد دارم چون اگر احساس میکنند که باید از این فضای مبتذل رها شویم تنها گریز از آن در اختیار قرار دادن فضای بهتری در گروه هنروتجربه است، باید سالنها، سانسها و امکانات بیشتری برای تبلیغات در اختیار گروه هنروتجربه قرار بگیرد. مسئولان هنروتجربه تمام تلاششان را میکنند اما این موضوع خارج از توان آنها است و به همین دلیل نظام سینمایی و تصمیمگیران باید برای بهبود شرایط هنروتجربه تصمیم بگیرند که امیدوارم این اتفاق بیافتد.
عکس:یاسمن ظهورطلب