
هنروتجربه-فرزانه ابراهیم زاده:رضا فهیمی کارگردان جوانی است که با فیلم «کودکان ابری» در عرصه سینما معرفی شد و جوایز زیادی را به از جشنوارههای مختلف از آن خود کرد. او در نخستین فیلم بلند خود به سراغ موضوع سالمندی رفته و فیلم «دوباره زندگی» را با بازی گلاب آدینه و محمد شمسلنگرودی کارگردانی کرده که در گروه سینمایی هنر و تجربه اکران شده است. فیلمی که به گفته کارگردان فیلم در عین سادگی پیچیدگیهای در زیر مجموعه خود دارد. در روزهای آخر اکران این فیلم در گروه هنروتجربه به سراغ این کارگردان رفتیم تا از تجربه ساخت و اکران این فیلم بگوید.
از انتخاب فیلمنامه «دوباره زندگی» بگویید و این که بعد از چند کار کوتاه سراغ این موضوع رفتید و آن را ساختید؟
پیش از ساخت این فیلم فیلم دیگری به اسم «کودکان ابری» را ساختم و با توجه به موفقیتهایی که داشت از سوی یکسری از تهیهکنندهها پیشنهاد برای انجام کارهای دیگر را داشتم. این فرصتی بود تا بتوانم در بخش سینمای حرفهای و بلند هم خودم را محک بزنم. در همان زمان هم فیلمنامهای از دوستان عزیز آقای مجید اسماعیلی و امیرعبدی را خواندم که نظرم را جلب کرد و همزمان با این بود که با آقای حسین پورمحمدی به عنوان تهیهکننده به توافق رسیدم و ایشان هم فیلمنامه را خواندند و ارتباط گرفتند و در نهایت تصمیم گرفتیم که با هم این فیلم را بسازیم.
فیلم به روایتی در ستایش کهنسالی است؛ در ستایش آدمهایی که عمری را سپری کردند و در روزهایی که قصد دارند تا برای سالهای باقی مانده تصمیمی بگیرند در موقعیتی سخت قرار میگیرند. این فیلمنامه خاص بود که باعث شد شما به سمت موضوع بروید یا ایدهای در ذهن داشتید که در نهایت به این فیلم منتهی شد؟
نه واقعیت را بخواهید از ابتدا اینجوری نبود که بخواهم روی این موضوع کار کنم. البته در زندگی شخصی و روزمره دو گروه هستند که کاملا قابل احترام هستند؛ یکی کودکان و دیگری سالمندان. بعد از «کودکان ابری» فکر میکردم زمانی که وارد سینمای حرفهای شوم به سمت سینمای کودک بروم. اما خودم هیچوقت دوست نداشتم به شکل خاصی از سینما محدود بشوم و هنوز هم فکر میکنم محدودیت باعث کاهش خلاقیت میشود. زمانی که این فیلمنامه را خواندم دیدم کاملا عکس چیزی است که همیشه در ذهن خودم داشتم و همین هم باعث شد تا تلاش کنم حتما این فیلم را بسازم. برای من که همیشه دنبالهروی سینمای کودک بودم با قصهای روبهرو میشد که تایتلهای اصلی و خط دراماتیک کار حول محور سالمندان است. با توجه به احترام و علاقهای که به سالمندان داشتم این فیلم را کار کردم.
ترکیب گلاب آدینه با پیشینه بازیگری در کنار آقای لنگرودی با پیشینه ادبیات و شعر و شاعری این فضا را به وجود آورده است. دلیل اصلیام این بود که فیلمنامه روایت بسیار ساده با پیچیدگیهای در لایههای زیر متن دارد. این که چه کسی این پیچیدگی در عین سادگی را میتواند در اجرا انجام دهد به دوش همه عوامل هست
فیلم تا نیمه فیلم که اتفاق مهم داستان در آن رخ میدهد ریتم کندی دارد، انگار روزمرگی که در زندگی جاری است و البته در زندگی سالمندی هم وجود دارد، در فیلم ادامه پیدا میکند. اما درست از نیمه فیلم یک باره ریتم کار تند میشود. اتفاقی که میتواند ریتم زندگی این دو سالمند را به یک باره سرعت ببخشد.
صدرصد درست متوجه این تغییر ریتم فیلم شدید. البته قبل از این باید کمی تعریفمان را از ریتم در فیلم هم روشن کنیم. به نظر من به عنوان کارگردان این فیلم در کلیت ریتم کندی دارد. حداقل به نسبت فیلمهای بدنه، فیلم کندی به شمار میرود. زمانی که اتفاق در زندگی این دو نفر میافتد و مجبور به نگهداری از کودک میشوند این ریتم را تغییر میدهد. این کودک انرژی وارد فیلم میکند و این انرژی را به کاراکترها هم منتقل میکند. این زوج از آن حالت رخوت خارج میشوند و رو به جلو مشتاقتر حرکت میکنند.
دقیقا آن کودک تقابل میان کهنسالی و کودکی را نشان میدهد که باعث سرعت دادن به ریتم فیلم هم میشود.
دقیقا همین طور است و یک تحول شکل میگیرد.
انتخاب خانم آدینه برای نقش ریحان و آقای شمسلنگرودی در فیلم هم از نکات جالب فیلم است. انتخاب عجیبی به نظر میآید. در کنار هم زوج جذابی را شکل دادند. اما ما خانم آدینه را به عنوان بازیگری که نقشهای متفاوت را بازی کرده میشناسیم و آقای لنگرودی که تجربه سینمایی محدودی دارد و بیشتر به عنوان یک شاعر شناخته میشود و همین کمی تناقض به وجود میآورد.
از ابتدایی که فیلمنامه را خواندم انتخابم برای نقش زن خانم آدینه بود. برای نقش مرد هم به بازیگر دیگری جز آقای لنگرودی فکر نکردم. حتی وقتی با تهیهکننده هم صحبت میکردم سر این موضوع به توافق رسیدیم که این دو نفر نقشهای فیلم را بازی کنند. قرار بود اگر به جز این دو نفر باشد بعدتر صحبت کنیم. دلیل هم داشتم که این انتخاب را کرده بودم و برآن اصرار میکردم. شاید اگر بخواهم سادهتر بگویم این است که جز این دو عزیز کسی دیگری بازی میکرد این فیلم با این ویژگیها ساخته نمیشد. این فیلم در حال حاضر لحنی شاعرانه دارد.
که به نظر میآید به انتخاب آقای لنگرودی باز میگردد. هرچند که کارکتری که بازی میکرد اصلا شاعرانه نبود.
حضور آقای لنگرودی قطعا به این نگاه کمک میکرد اما فراتر از آن معتقدم اگر کسی جز خانم آدینه در مقابلش قرار میگرفت این اتفاق نمیافتاد. ترکیب گلاب آدینه با پیشینه بازیگری در کنار آقای لنگرودی با پیشینه ادبیات و شعر و شاعری این فضا را به وجود آورده است. دلیل اصلیام این بود که فیلمنامه روایت بسیار ساده با پیچیدگیهای در لایههای زیر متن دارد. این که چه کسی این پیچیدگی در عین سادگی را میتواند در اجرا انجام دهد به دوش همه عوامل هست، از فیلمبردار که باید رنگ و نور فیلم و حرکت دوربین را متناسب با فضا تنظیم کند، گریم کار، جنس کار در کنار هم یک ترکیب را به وجود میآورند. این در بخش بازیگری هم هست. با توجه به نگاهی که نسبت به این فیلمنامه داشتم این دو بازیگر توانستند زوجی را به تصویر بکشند که فضای مورد نظر را در فیلم به وجود بیاورند.
در مورد خانم آدینه گفتید تصویری که در ابتدای فیلم میبینیم به لحاظ گریم هم بسیار متفاوت است. یعنی جدا از بازیگری نوع گریم و لباس در این تغییراتی که اتفاق میافتد متفاوت میشود.
به نکته خوبی اشاره کردید. زمانی که شما با فیلمنامهای با ظاهر ساده اما زیرلایههای پیچیده روبهرو هستید- پیچیدگی نه به شکل رایج بلکه از نظر لایههای ذهنی- تمام ابعاد فیلم باید در کنار هم قرار بگیرند. شما «دوباره زندگی» را ببینید در بخش موسیقی و صداگذاری و گریم اگر جور دیگری اتفاق میافتاد این تغییر از فیلم بیرون میافتاد. تمام ابعاد فیلم همه در سطح فیلم و فیلمنامه باید باشند. اگر موسیقی کمی بالاتر از فیلم شنیده میشد این نظم را بههم میزد. اما کار خوب ستار اورکی این هماهنگی را به وجود آورد. در مورد سایر عوامل هم، همه در خدمت فیلمنامه بودند. زمانی که شما فیلم را میبینید هیچ بخشی از فیلم بیشتر از آن چه باید، دیده یا شنیده نمیشوند. این هماهنگی است که فیلم در خود به وجود آورده و آن را دیدنی میکند.
در مورد اکران فیلم هم میگویید. از ابتدا قصد داشتید در گروه سینمایی هنر و تجربه این فیلم را اکران کنید؟
از زمانی که تصمیم به ساخت این فیلم گرفتیم تمرکزمان برای اکران در گروه سینمایی هنر و تجربه بود. این برای من بسیار مهم بود که تمرکزم را روی اکران در گروه سینمایی هنر و تجربه و اکرانهای خارجی بگذارم. مشخص هم هست که فیلمی کم بازیگر، کم لوکیشن و مینیمال در سینمای بدنه اکران خوبی نخواهد داشت. اما با وجود این که قصدمان اکران هنر و تجربه بود با استاندارد سینمایی کار کردیم. تکلیف فیلم با خودش روشن بود و میدانستیم که دنبال سینمای بدنه و جشنواره فجر نیستیم. از آنجایی که فیلم پروانه ویدیویی داشت در جشنواره فجر اجازه اکران پیدا نکرد.
مخاطب سینمای هنروتجربه جایگاه خودش را پیدا کرده است. تا پیش از اکران این فیلم گمان میکردم هنروتجربه مخاطب خاص دارد اما در زمان اکران فیلم متوجه شدم که این گروه مخاطب عام و مردمی هم دارد
الان که مدتی از اکران فیلم گذشته اکران آن را در گروه سینمایی هنر و تجربه چطور دیدید؟ این شکل اکران در هنر و تجربه چقدر به فیلمسازانی مثل شما که دغدغه خاصی دارد، کمک میکند؟
اتفاقات خوبی در گروه هنروتجربه برای فیلم «دوباره زندگی» افتاد. اکرانهای خوبی گرفتیم. شاید از این جا باید شروع کنم که گروه هنروتجربه این فرصت را در اختیار فیلمهایی از این جنس میگذارد که جایی در سینمای بدنه و تجاری ندارند. از این جهت خوشحالم که فیلم از ۱۵ خرداد تا حالا که مهر در حال پایان یافتن است همچنان اکران است و استقبال خوبی هم برایش شد. گروه هنروتجربه فرصتی را در اختیار مخاطبینی میدهد که فیلمهایی با جنس دیگری دارند.
یعنی شما این اکرانها را مناسب میبینید؟
بله تاثیر زیادی دارد و خدا رو شکر مخاطب سینمای هنروتجربه جایگاه خودش را پیدا کرده است. تا پیش از اکران این فیلم گمان میکردم هنروتجربه مخاطب خاص دارد اما در زمان اکران فیلم متوجه شدم که این گروه مخاطب عام و مردمی هم دارد. تنها موضوعی که وجود دارد در بحث تبلیغات است. اکران فیلم از نیمه خرداد آغاز شد و منتظر پوسترهای فیلم بودیم. حدود چند هفته پیش این پوسترها آماده شد و وقتی اینها را تحویل گرفتیم به ما اعلام شد که اکران فیلم تا پایان مهرماه خواهد بود. به نظر میرسد که در بخش تبلیغات باید کمی بیشتر فرصت در اختیار گروههای فیلمسازی قرار دهند تا فیلمهای اکران شده فضای مناسبتری برای تبلیغ را داشته باشند.