
هنروتجربه-فرزانه ابراهیم زاده:محمدرضا رسولی پیش از آن که نخستین فیلم بلند خود یعنی« سورنجان» را بسازد در حوزه تئاتر مشغول بود و با تحصیلات ادبیات نمایشی، دستیاری در سینما و تهیهکنندگی تئاتر را در کارنامه خود دارد. در «سورنجان» که براساس نمایشنامه «مرمت آثار باستانی»صحرا رمضانیان ساخته شدهاست، میلاد کیمرام، بهدخت ولیان، مهدخت مولایی و امیربهادر اورعی بازی میکنند. این فیلم روایت دو زوج را در خانهای عجیب و پر راز و رمز مقابل دوربین علی عظیم زاده طهرانی به تهیهکنندگی هادی علیمحمدی برده است. رسولی بعد از اکران این فیلم مدتی است که در اتریش زندگی میکند. او معتقد است در این فیلم سعی کردند مسائل روز را هم ببینند و آنها را مورد نقد قرار دهند.
«سورنجان» براساس نمایشنامه «مرمت آثار باستانی» صحرا رمضانیان ساخته شده است. شما این نمایش را که در جشنواره فجر هم جوایزی گرفته را تغییر دادید و به صورت این فیلم ساختید. از همین جا شروع کنیم چه شد که به عنوان نخستین کار بلند سراغ این متن رفتید؟
سال ۹۶ بعد از ساخت چند فیلم کوتاه و دستیاری در یکی دو فیلم و تله فیلم تصمیم گرفتم که نخستین فیلم بلند خودم را بسازم. فیلمنامه آن کار را هم داشتم. اما با پیگیریهایی که انجام دادم متوجه شدم که به لحاظ بودجه ساخت این فیلمنامه کار سختی است و شاید نتوانم سرمایه لازم برای ساخت آن را فراهم کنم.بنابراین فکر کردم یک فیلم بلند با بودجه کمتر بسازم. از سوی دیگر برای کسب پروانه ویدیویی هم اقدام کردیم تا در نهایت بتوانیم فیلم را در گروه سینمایی هنر وتجربه اکران کنیم. برای همین شروع به خواندن چندین متن کردم در نهایت به این نمایشنامه رسیدم و به نظرم مناسب آمد و تصمیم گرفتم که آن را تبدیل به فیلمنامه کنیم.
این متن چه ویژگیای داشت که به نظر شما مناسب ساخت در فضایی که گفتید بود؟
این متن یکسری محاسن و یکسری مشکلات داشت. مهمترین حسن این متن این بود که خود من از تئاتر و ادبیات نمایشی میآیم. یعنی خیلی سال پیش کارم را از تئاتر شروع کردم و به سمت سینما آمدم و با دستیاری به این جایی رسیدم که قصد داشتم نخستین فیلم بلندم را بسازم. برایم بسیار خوشحالکننده بود که برای اولین فیلمم فضای نمایشنامه تبدیل به فیلمنامه شود. با کسانی که برای ساخت فیلم مشورت میکردم به خاطر این خصوصیات فیلمنامه که چهار بازیگر داشت و یک لوکشین ساخت آن را پر ریسک میدانستند. برایم انجام چنین کار سخت و پرریسکی چالش جذابی بود. اما در کنار این هنوز فراهم کردن بودجه برای ساخت این فیلم مشکل مهمی پیش روی کار بود. فضای فیلم فضای حاکم بر ذهن مخاطب نیست. فضای کاملا متفاوتی دارد. هدف خودم هم از ابتدا برای تماشاگر هدف مشخصی بود. میدانستم ممکن است مثلا مادر خودم هم از فضای این فیلم لذت نبرد. فضای فیلم برای مخاطب خاصی طراحی شده بود. این چالش مهمی بود و هر سرمایهگذاری حاضر نمیشد برای این فیلم با گروه مخاطب خاص سرمایهگذاری کند. تصمیم گرفتم که گروهم را جمع کنم. بهدخت ولیان یکی از نخستین کسانی بود که به این پروژه پیوست. پیش از این کار هم در فیلم کوتاهی که ساخته بودم بازی کرده بود و در همان اولین جلسه مطمئن بودم سالها با او کار خواهم داشت. در کار «سورنجان» هم حضورش انرژی ویژهای داشت.
فضای فیلم برای مخاطب خاصی طراحی شده بود. این چالش مهمی بود و هر سرمایهگذاری حاضر نمیشد برای این فیلم با گروه مخاطب خاص سرمایهگذاری کند
بار فیلمنامه هم روی دوش کاراکتری که بهدخت آن را بازی میکرد یعنی هاله بود.
بله، صدرصد. یک نکتهای را بگویم چون مادر من همیشه قهرمان زندگیم بوده موضوع اصلی فیلمهایم درباره زنان است. هیچ کاری را نساختم که محوریت قصه مربوط به زنان نباشد. در «سورنجان» هم همین طور بود و همان طوری که گفتم بهدخت ولیان بهترین انتخاب بود. به هرحال ما گروه را جمع کردیم و آماده شدیم تا کار را آغاز کنیم. چالش بعدی ما پیدا کردن لوکیشن فیلم بود. حدود دو سه ماه درباره این که کجا فیلم ساخته شود، مطالعه کردم. حتی خودم به صورت میدانی میرفتم در خیابانهای تهران میگشتم تا جایی را مناسب این فیلم پیدا کنم. اگر جایی را پیدا میکردم که احساس میکردم به لوکیشن این فیلم نزدیک است زنگ میزدم و با صاحبخانه صحبت میکردم. در نهایت این خانه که در فیلم میبینید را پیدا کردم. در این مرحله هم هنوز بودجه لازم برای ساخت فیلم را نداشتم. در دقیقه نود، سرمایهگذار پیدا شد و با بودجه خیلی کم تصمیم گرفتیم که فیلم را بسازیم. البته بنا به نظر سرمایهگذار یک بازیگر چهره و شناخته شده هم قرار شد در این فیلم بازی کند.
یعنی انتخاب شما نبود که بازیگر شناختهشدهای در کار باشد؟
خیر؛ خیلی مایل نبودم. از ابتدای کار ترجیح میدادم که کار را با بازیگران تئاتر بسازم. ترجیح میدادم ویترین فیلم درون فیلم باشد نه ویترین خارجی داشته باشد؛ هم به لحاظ بازیها و بازیگران و هم به لحاظ کارگردانی، نوع مواجه با متن و دکوپاژی که در فیلم رخ داده بود. اما در نهایت ما با بازیگر چهره کار کردیم و بعد از بیست و سه چهار جلسه فیلمبرداری کار تمام شد.
در مورد لوکیشن و تکلوکیشن بودن فیلم گفتید. البته فیلم در خانه جریان دارد و در فضاهای مختلف آن اتفاق میافتد. به نظر کار در چنین فضایی با توجه به ویژگیهایی که این خانه داشت، بسیار سخت بودهاست. این براساس فیلمنامه بود یا خود شما تصمیم گرفتید که تک لوکیشن فیلم را بسازید؟
این چالش از زمان انتخاب نمایشنامه و متن کار همراه ما بود. البته زمانی که داشتیم کار را با فیلمنامه آداپته میکردیم میتوانستیم مکانها و فضاهای دیگر و حتی کاراکترهای تازه به آن اضافه کنیم. اما این تصمیم را گرفتم که این کار را نکنم و با این چالش تک فضا بودن فیلم همراه شوم و فیلم را با همین چهار بازیگر و همین یک فضا بسازم. نکته جالبی بعد از فیلم اتفاق افتاد. نمیشود گفت که فیلمساز زمان ساخت فیلم از آن چه میخواهد بیرون بیاید مطمئن است. هر اتفاقی که میافتد تجربهای برای کارهای بعدی خواهد بود. اما با بیشتر کسانی که درباره این مقوله صحبت کردم، بعد از دیدن فیلم به راحتی میتوانستند پلان و نقشه خانه را ترسیم کنند. این برای من بسیار خوشایند است. دوربین ما دوربین روی دست نبود که با بازیگر حرکت کند و از یک فضا به فضای دیگر برود. تمام این اتفاقات در بکراند فیلم رخ میدهد. در توالی سکانسها میتوانید فضای خانه را ببینید و آن را روی کاغذ بکشید. سبکی هم که برای دکوپاژ انتخاب کرده بودم،قابهای ساده و تراولینگی که به سمت سوژه میرود و کاتهای ۱۸۰ درجه بود. البته کمی مدل کلاسیکی است اما همین کاتها کار را سختتر کرد که در یک لوکیشن چطوری میشود دکوپاژ کرد. دکوپاژ یک نوع مهندسی میخواست، به نحوی که میزانسن بازیگران در سکانسها بتواند خط و ربط به موقعیت جغرافیایی خانه داشته باشد. و این با انتخاب زاویه دوربین و استفاده از بک راند قاب اتفاق میافتاد . از طرفی به دلیل اینکه اکثر پلانها ثابت هستند انتخاب زاویه برای پلانها کار سختی بود. چون نباید پلانها به تکرار ساختاری میرسیدند. در حقیقت جدا از لوکیشین نوع دکوپاژی که انتخاب کرده بودم، چالش بزرگتری بود.
در کنار این البته گمان میکنم لوکیشین برای پیشبرد قصه نقش مهمی را ایفا کرده است. داستان فیلم داستان رازهای کوچک و بزرگ آدمهایی است که در این فضا قرار دارند و یکی یکی این رازها افشا میشود. رازهایی که در توالی حرکت در خانه میبینیم و هر بخش تازه از خانه محل گشایش یک راز است. شاید بهتر است بگویم در هر تکه از این خانه رازی پنهان است.
بله درست میگویید. زمانی که این لوکیشن را پیدا کردم، آن قدر برایم جذاب بود که همان زمان تماس گرفتم که بیایند و آن را ببینند. ما اگر قرار بود طبق فیلمنامه فضایی را میساختیم همین خانه را میساختیم. این جا مخروبه بود. انتخاب بسیار خوبی داشتم و البته بهادر حسینزاده هم لطف کرد آمد و به عنوان طراح صحنه در کنار ما قرار گرفت.آنچه در فیلم میبینید حاصل کار ایشان است. این خانه یک سری دیوار مخروبه بود. آن چه در مقابل دوربین قرار گرفت زحمت ایشان بود. زمانی که از این لوکیشن خارج شدیم دلم نیامد آن جا را رنگ کنم تا از آن فضا خارج شود. البته تا دلتان بخواهد بعدش کارهای مختلف در ان انجام شد.
«سورنجان» داستان رازهای این کارکترها است. اما مهمترین ویژگی فیلم شباهتش به زندگی امروزی ما است. آدمهایی که در شبکههای اجتماعی جوری هستند که در زندگی عادی خودشان نیستند. انگار به خودمان و جهان اطرافمان دروغ میگوییم و سرپوش روی بخش آسیبدیده میگذاریم.
نیت ما در بازنویسی فیلمنامه همین بود که این بخش کاملا نمایش داده شود و نقدهای دیگری که باعث شکلگرفتن این فیلم شد. اصولا آدم ایدهآلگرا هستم.جدا از نقدی که دارم معتقدم در این جامعه امروزی با همه معایبش و محاسنش نباید توقع داشته باشیم یک ارگان بالادستی از حاکمیت و دولت گرفته تا وزارت فرهنگ و ارشاد که همه چیز را آماده کنند. درست است که آنها وظیفهشان در قبال جامعه معلوم است اما زمانی که من در زندگی شخصی یک سری اصول ابتدایی را که درگیرش هستم را رعایت نمیکنم، نمیتوانم انتظار داشته باشم آدمهای دیگر رعایت کنند. میخواستیم با این فیلم و فضایش به خودمان این نهیب را بزنیم که همه مشکلات از بیرون نیست. بخش زیادی از ما رازهایی داریم. این ما که میگویم نسل خودمان است. همه میدانیم آثاری که رفتار و رازهای ما چه خودآگاه و چه ناخودآگاه روی زندگی بقیه بگذارد. ما در فیلمنامه بسیار رعایت کردیم که مسائل روز را هم ببینیم و آنها را مورد نقد قرار دهیم. از سوی دیگر احساس میکردم جامعه مخاطب ما باید با جزییات درگیر باشد. معتقدم ما براساس جزییات زندگی میکنیم نه کلیات. جزییات ساده زندگی آدمها که میتواند تبدیل به یک بحران و درام شود.
در «سورنجان» هم شاهدیم که اتفاق میافتد.
تلاش کردیم که این اتفاق بیافتد.
به نظرم اتفاق میافتد و کوچکترین اختلافات تبدیل به بحران میشود. چون در لایه زیرین هر کدام از این کارکترها رازی را پنهان کردند که در روابطشان تاثیر مستقیم دارد. به نظر میرسد رفتن به سمت چنین فضایی و به تصویر کشیدنش خیلی ساده نیست و شما را در مقابل انتقادهایی هم قرار داده است.
درست است. من میخواستم این جا چیزی بگویم. نقدهای زیادی درباره کار شده و کامنتهای مثبت زیادی هم درباره کارگردانی گرفتم. اما نقدهایی هم خواندم مثلا در ماهنامه هنروتجربه که فیلم را با فیلمهای کلاسیک مقایسه کردند و این جوری شروع کردند به قضاوت کردن که آن فیلم فلان ویژگی را داشته و این فیلم نداشته است.در حالیکه به نظرم فیلم «سورنجان» باید در جهان و شرایط خودش نقد شود. ما در شرایطی خاص این فیلم را ساختیم.شاید بخشی از آنچه میگویم توجیه به نظر آید اما در این فضا و شرایط حال حاضر سینمای ایران این جوری کار کردن جرات میخواهد. این نکته را بعضی از آدمهای شناخته شده سینما هم به من گفتند. من نقدها را میپذیرم اما نمیتوانید که این کار را با کارهای دیگر قیاس کنید. نمیشود این کار را با نمایشهای تراز اول مقایسه و آن وقت شروع به نقد آن بکنید. در جایی نقدی خواندم از منتقدی که اصلا نقد نیست، کل قصه فیلم را توضیح دادند و تقریبا آن را اسپویل کردند. این چه مدل نقد نوشتن است؟ قرار نیست از فیلم تعریف و تمجید کنید اما قرار هم نیست به بهانه نقد کل داستان فیلم را لو بدهیم. این عجیب بود که یک منتقد در این سطح باید این جوری مطلبی درباره فیلم بنویسد؟
«سورنجان» نخستین فیلم بلند شما بعد از چندین سال تجربه در دستیاری و ساخت فیلم کوتاه است. حالا که این تجربه تقریبا کامل شده بعد از این هم قصد دارید فیلمنامه دیگری که گفتید را بسازید؟ البته میدانم که در حال حاضر از ایران مهاجرت کردید.
بعد از «سورنجان» خیلی تلاش کردم کار بعدی را شروع کنم. اما حتما در جریان هستید که کار سختی است. این را از طرف خودم نمیگوییم از طرف همه همسن و سالهای خودم میگویم که دلشان میخواهد که کارشان را انجام بدهند و فیلمشان را بسازند. هیچ عدالتی از سوی تهیهکنندهها برای تخصیص بودجه وجود ندارد. شما با یکسری مافیا طرفید که کارگردان و تهیهکننده هستند و فیلمشان را میسازندو بعد از شورای صنفی نمایش سانسهای خوب را برای خودشان انتخاب میکنند و از آن طرف سریال نمایش خانگی کار میکنند. این اما جفا در حق کسانی است که قصد دارند مستقل کار کنند. سریالهای نمایش خانگی حق امثال من هم هست. من سهم دارم و حق دارم که از فضای فیلمسازی استفاده کنم. من زمانی که به تهران آمدم به هیچجایی وصل نبودم. متاسفانه امروز فیلمهای چند میلیاردی و سریالهای نمایشخانگی که مقابل سینمای مستقل ایستادهاند. با تهیهکننده قرار گذاشتم و پیشقسط گرفتم تا کار را شروع کنیم. اما یک دفعه کنسل کرد. شش ماه از زمان کاری از بین رفته است. با تهیهکننده دیگر صحبت کردم و قول قصه را گرفتند و شروع به کار کردم بعد یک دفعه هیچ جوابی از ایشان نگرفتم. اینها باعث دلسردی میشود. قصدی برای مهاجرت نداشتم اما کاملا دلسرد شدم و ترجیح دادم از ایران بیرون بیایم. میتوانماز کسانی نام ببرم که برای سرمایهگذاری با آنها صحبت کردیم،ولی بعد یک دفعه خبری ازشان نشد و متاسفانه زمان تولید را از دست دادم.
وقتی حرکتی از هیچ مطلق ساخته میشود، باید صبر کرد آزمون و خطا کند تا کامل شود. هنروتجربه هم این مسیر را بسیار خوب طی میکند؛ انشاالله که بگذارند تا به سلامت به جای ایدهآل برسد. یعنی اگر بگذارند به سمت درست حرکت کند، جایگاه خوبی را خواهد داشت
فیلم شما در گروه سینمایی هنروتجربه اکران شده است. چقدر این گروه سینمایی برای دیده شدن کار شما موثر بود؟
شدیدا با این سبک اکران و رویکرد گروه سینمایی هنروتجربه موافقم. قبل از این که فیلم آماده شود مطالبی درباره این گروه شنیده بودم. اما زمانی که به خاطر فیلم درگیر شدم، متوجه شدم که اتفاقی که رخ میدهد بسیار درست است و به لحاظ ایدئولوژی و سبک اکران در جای درستی ایستاده است. البته آدم نقدهایی را میشنود اما مساله این است که وقتی حرکتی از هیچ مطلق ساخته میشود، باید صبر کرد آزمون و خطا کند تا کامل شود. هنروتجربه هم این مسیر را بسیار خوب طی میکند؛ انشاالله که بگذارند تا به سلامت به جای ایدهآل برسد. یعنی اگر بگذارند به سمت درست حرکت کند، جایگاه خوبی را خواهد داشت.
به نظر شما چه مسائلی ممکن است مانع رسیدن به این جایگاه ایدهال شود؟
الان به جشنواره فیلم فجر تندیس هنروتجربه را اضافه کردهاند. این تندیس متعلق به فیلمهایی است که ویژگی اکران شدن در این گروه سینمایی را دارند، پس چرا فیلمهایی که پروانه ویدیویی ندارند، نمیتوانند در این بخش شرکت کنند؟ این تندیس عملا به فیلمهای بخش تجربی جشنواره اختصاص پیدا میکند و تعدادی از فیلمهای گروه سینمایی هنروتجربه، از رسیدن به این بخش باز میمانند. فیلم «سورنجان» به همین دلیل نتوانست در جشنواره شرکت کند. از سوی دیگر این توقع وجود داردکه تعدادی از فیلمهایی که به هر دلیلی از سوی شورای صنفی نمایش اجازه اکران نمیگیرد، در این گروه به پرده بروند. این مساله یک کمی از اعتبار این گروه سینمایی کم میکند و دست دوم میشود. در حالی که هنروتجربه باید مرجع سینما شود. امیدوارم به جایی برسیم که فیلمسازان آرزوی حضور در گروه سینمایی هنروتجربه را داشته باشند و سر اکران در آن دعوا باشد.
الان با همه این نکات از این که فیلم شما در هنروتجربه اکران شده و از روند این اکران راضی هستید؟
بله، خیلی زیاد. باید ببینیم که آن چه انجام دادیم و آنچه انجام شده توقع داشته باشیم. بخشی از اکران به تبلیغات باز میگردد. نمیشود همه تبلیغات را انداخت به دوش هنروتجربه هرچند که آنها خودشان بدون هیچ درخواستی این کار را انجام میدهند. اما خود ما هم به عنوان سازنده فیلم باید هزینهای برای این کار بکنیم و در نهایت اینکه خیلی از روند اکران راضی هستم.
عکس:یاسمن ظهورطلب