
اسکورسیزی تفاوتی میان آثار داستانی و مستند قائل نیست
هنروتجربه: مارتین اسکورسیزی همان قدر که با فیلمهای گنگستریای مانند «رفقای خوب» و «مرد ایرلندی» شناخته میشود، مستندهای شاخص و محبوبی هم دارد.
مستندهای اسکورسیزی که اغلب در جهان موسیقی میگذرند شامل «سفرم به ایتالیا» (۱۹۹۹؛ بهترین مستند جشنواره ملبورن)، «راهی به خانه نیست: باب دیلن» (۲۰۰۵؛ برنده جایزه گرمی) و «جرج هریسن: زندگی در جهان مادی» (۲۰۱۱؛ برنده جایزه امی و نامزد جایزه بفتا) میشوند. انجمن فیلم سن فرانسیسکو بهتازگی از فعالیتهای مستندسازی اسکورسیزی قدردانی کرد و به این بهانه، گفتوگویی با این کارگردان انجام شد که بخشهایی از آن در سایت «ایندیوایر» آمده است.
اسکورسیزی که امسال مستند تحسینشده «رولینگ تاندر ریویو: داستانی از باب دیلن به روایت مارتین اسکورسیزی» را هم داشته، در بخشی از صحبتهایش میگوید: «وقتی در دانشگاه نیویورک سال ۱۹۶۰ شروع به خواندن سینما کردم، با این نوع فیلمسازی هم آشنا شدم؛ اما در آن زمان دیای پنیبیکر، ریچارد لیکاک و… و همین طور جان کاساوتیس با «سایهها» و شرلی کلارک با «دنیای بیرحم» ظهور کرده بودند… تفاوتی میان آنچه در تلویزیون میدیدم با فیلمهایی که در سینما به تماشایشان میرفتم وجود نداشت؛ بهنوعی انگار در هم تنیده شده بودند. این موضوع حتی در قیاس بین فیلمهای مستند و داستانی هم صادق بود. اصلاً وقتی «سایهها» را دیدم، با اینکه دنیای دیگری بود و از لحاظ فرهنگی متفاوت، به دوستانم گفتم دیگر بهانهای نداریم و باید کارمان را شروع کنیم… فهمیدیم که میتوانیم فیلم بسازیم و حالوهوای مستند نیز در همه جا حضور داشت و در آثار مختلفی دیده میشد.»
- ایندیوایر