
گفتوگو با لقمان خالدی به بهانه نمایش دو مستندش در جشنواره سینما حقیقت
میخواستم «شیب تند» یک فیلم منطقی باشد/ امیدوارم آثار مستند جشنواره ضربان قلب جامعهمان باشند
هنروتجربه _ سحر آزاد:لقمان خالدی که با دو مستند «شیب تند» و «مهمانی خداحافظی» در سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت حضور دارد از شرایط ساخت این مستندها و بازخوردهایی که در جشنواره دریافت کرده است،گفت.
«شیب تند» را لقمان خالدی با تهیهکنندگی احسان علیخانی ساختهاست. این مستند ۶۳ دقیقهای یک سال بعد از زلزله کرمانشاه ساخته شده و درباره سنگی است که در بالای یک روستا قرار دارد و اهالی روستا نگران پایین افتادن آن هستند.این مستند به دو بخش ملی و بینالملل سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت راه یافته است.
خالدی درباره جزئیات دیگر این مستند به سایت هنروتجربه گفت:«در این فیلم برخورد مردم، جامعه و سیستم دولتی را با یک اتفاق زیر ذرهبین میبریم. شیوه آن روایت محور است و سعیام این بوده که بیطرف باشم، حرف همه را بشنوم و بگذارم تماشاچی خودش قضاوت کند».
او که اصالت کرمانشاهی دارد، درباره شرایط ساخت این مستند چنین توضیح داد:«شب زلزله خواهرم از کرمانشاه تماس گرفت و گفت که دایی شدهام. همان موقع تلفن قطع شد و بعد از آن در خبرها خواندم که در کرمانشاه زلزله آمده است. جملات اولیه درباره زلزله بسیار ترسناک بود و از آنجاکه مادر و برادرم هم کرمانشاه زندگی می کنند خیلی نگران بودم. نیمه شب تصمیم گرفتم به سمت کرمانشاه بروم اما ساعت دو صبح تماسها برقرار شد و خواهرم گفت که زلزله در سرپل ذهاب اتفاق افتاده است. وقتی به سمت خانه میآمدم با خودم گفتم خداروشکر که عزیزان من زنده هستند اما بعدش دچار عذاب وجدان شدم چرا که عزیزان خیلیها آن شب دیگر زنده نبودند. دوست داشتم کاری برای مردم آنجا انجام دهم. بعد از مدتی تصمیم گرفتم به سرپل ذهاب بروم تا در صورت امکان فیلمی بسازم اما با رفتنم به آنجا، متوجه شدم حالا وقت فیلمسازی نیست. مردم بیشتر به کمکهای مادی و معنوی نیاز دارند. از طرفی همه آدمها در آن شرایط آسیب دیده بودند و دوست نداشتم آدمی را در شرایط نامناسب به تصویر بکشم».
خالدی با اشاره به اینکه تصاویر دردناک زیادی در آنجا دیده است، ادامه داد:«دو سه ماهی که در میان زلزلهزدگان بودم فشار روانی زیادی را تحمل کردم. فکر میکردم سینمای مستند ما چقدر به این آدمها نزدیک است و در آن موقعیت آنچه برایم اهمیت پیدا کرد، این بود که وقتی نمیشود درباره این آدمها فیلم ساخت، چه کار دیگری میتوان کرد؟»
او با بیان اینکه کار سخت در این فیلم این بود که تماشاچی احساساتی نشود، افزود:«تمام سعیام این بود که حتی در جاهایی همراهی با شخصیتها را حذف کنم تا تماشاچی با منطق خود فیلم را ببیند نه با احساسات زدگی. این نکته کارم را در تدوین سخت کرد و من باید به تماشاچی اطلاعات میدادم بدون اینکه احساساتزدهاش کنم تا او را در جایگاه قاضی قرار دهم. میخواستم به جای یک فیلم احساساتی یک فیلم منطقی بسازم البته باید تبعات آن را هم میپذیرفتم چون تماشاچیهای ما بیشتر دنبال احساسی شدن و خندین یا گریه کردن هستند با این وجود چیدمان فیلم در این مسیر بود».
به گفته خالدی در دو برنامه نمایش فیلم «شیب تند» در جشنواره سینماحقیقت تماشاگران زیادی به دیدن فیلم این مستند آمده بودند و حتی تعدادی روی پلهها نشسته بودند که به نظر میرسد فیلم توانست تا پایان تماشاچی را با خود همراه کند. او همچنین درباره واکنش مخاطبان نیز افزود:«سکوتی که در سالن بود، نشان میداد منطق فیلم حاکم شده است. در پایان هم خیلیها آمدند و پرسیدند حق با کیست. من هم جواب دادم که اگر میخواستم بگویم حق با کیست، در فیلم نشان میدادم. شاید یکی از بهترین جوابها را پسر یکی از شخصیتهای فیلم میگوید:«از همه طرفی هرکسی دم از حق میزند و هرکسی برای منفعت خودش میگوید حق با اوست اگر الان من هم چیزی بگویم به خاطر منفعت خودم میگویم و حق را به خودم نسبت میدهم» در واقع تلاشم کردم که نگویم حق با کیست تا تماشاچی در جایگاه قاضی قرار بگیرد و منطقی فکر کند. البته این منطقی فکرکردن میتواند آدم را خسته کند چون مغز ما بیشتر علاقه به احساسیشدن دارد اما خوشحالم که بگویم مخاطبان جشنواره سینماحقیقت با فیلم از این زاویه منطقی ارتباط برقرار کردند و در آخر دنبال این بودند که بفهمند حق با کیست یا اینکه چه کاری میتوانند برای مردم آنجا انجام دهند».
تمام سعیام این بود که حتی در جاهایی همراهی با شخصیتها را حذف کنم تا تماشاچی با منطق خود فیلم را ببیند نه با احساسات زدگی. این نکته کارم را در تدوین سخت کرد و من باید به تماشاچی اطلاعات میدادم بدون اینکه احساساتزدهاش کنم تا او را در جایگاه قاضی قرار دهم
خالدی همچنین درباره همکاری با احسان علیخانی به عنوان تهیهکننده مستند «شیب تند» گفت:«در داوری چند جشنواره با آقای علیخانی همکاری کرده بودم. او مستندهای قبلیام را دیده بود و به آنها لطف داشت. ما همیشه دنبال یک همکاری مشترک بودیم. تا اینکه او در بازدید از سرپل ذهاب با این روستا روبرو و متوجه شد که زندگی روستاییان به دلیل دو سنگ در ارتفاعات روستا تعطیل شده و بازسازی خانهها بعد از یکسال از زلزله انجام نشده است. او تماس گرفت و پیشنهاد ساخت یک مستند را داد تا از طریق آن بتوانیم کمکهای دیگری هم برای مردم آن روستا انجام دهیم. اما وقتی من به آنجا رفتم فهمیدم در روستا اتفاقهای دیگری وجود دارد که وجود این سنگ فقط سرتیتر موضوع است و با تحقیق بیشتر در آن فضا شیب تند کمکم شکل پیدا کرد».
این کارگردان مستند در پایان به این نکته اشاره کرد که فارغ از تبعات مادی و معنوی زلزله، کودکان در چنین بحرانهایی معمولا از یاد میروند:«موضوعی فراتر از زلزله در این مستند وجود دارد؛ کودکانی که هر شب با ترس میخوابند و منتظر افتادن سنگها هستند. وقتی نگرانی کودکان را دیدم متوجه شدم زلزله تا چه حد میتواند برای این قشر از جامعه که کمتر دیده می شود، آسیبزننده باشد و در واقع در میان تمام این شرایط استرسآور کودکان را فراموش کردهایم. به همین دلیل به دنبال نهادی بودیم که مسئلهاش کودکان و نوجوانان باشد که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهیه کار را به عهده گرفت».
خالدی بار دیگر با اشاره به شرایط و نگرانیهای کودکان آن روستا گفت:«در چندباری که فیلم در جشنواره سینماحقیقت نمایش داده شد، «شیب تند» را به کودکان آن روستا و کودکان سرزمینمان تقدیم کردیم؛ کودکانی که از رفتار آدم بزرگها میتوانند آسیبهای زیادی بخورند. امیدوارم تکتک ما فراموش نکنیم این کودکان نظارهگر کارهای ما و نسل بعدی این سرزمین هستند».
«مهمانی خداحافظی» ثبت آخرین تلاش حفظ خاطره و گذشته خانه شهابی
مستند دیگر لقمان خالدی «مهمانی خداحافظی» نام دارد که روایتی از تلاش برای نگهداری از خانه پدری متعلق به رضا شهابی از شاگردان کمالالملک است که فرزند او شجاعالدین شهابی هم راه پدر را پیش میگیرد و یکی از مجسمهسازان شناخته شده میشود و حالا جلالالدین شهابی فرزند شجاعالدین شهابی تمام سعی خود را میکند تا این ساختمان را که سالهاست کارگاه هنر بوده از نابودی و تخریب نجات دهد.
خالدی علاوهبر کارگردانی و تهیهکنندگی، کار تصویربرداری و تدوین این مستند ۶۸ دقیقهای را نیز برعهده داشته و آنطور که میگوید ساخت آن به یک دغدغه شخصی برمیگردد:«آیا بر خورد ما با گذشته درست است یا غلط؟ اصلا لازم است گذشته را نگه داشت و آیا انسان بیگذشته انسانی کاملی است؟ همه اینها سالهاست ذهن من را درگیر کرده است. در این فیلم سعی کردم بیاینکه مدافع یک تفکر خاص باشم بدون قضاوت آنها را مقابل تماشاچی قرار بدهم و دو طیف این اندیشه نمایندههایی برای خود دارند. با هر نمایشی تماشاچیان فیلم با یک طیف همزاد پنداری میکنند اما به حرفهای طیف مقابل هم میتوانند گوش دهند».
او درباره اینکه ماجرای ساخت «مهمانی خداحافظی» از کجا آغاز شد، به سایت هنروتجربه گفت:«دوستی به نام جلالالدین شهابی داشتم که درگیر یک خانه ۶۰ ساله بود و درحال تلاش بود تا این خانه حفظ شود. این خانه به دلایل خانوادگی و شرایط اقتصادی آرامآرام درحال نابودی بود. این ساختمان کانون خانواده شهابی بود که همه را دور هم جمع میکرد و ۶۰ سال نیز به عنوان آموزشگاه کارگاه هنر معروف بود که از دل آن یکسری مجسمهساز و هنرمند بیرون آمده بودند. جلالالدین شهابی تمام تلاشش را کرد این خانه را نگه دارد اما هرچه جلوتر رفت، این خانه به سمت تخریب بیشتر پیش میرفت. او به شهرداری و میراث فرهنگی هم مراجعه کرده بود که شاید بتواند خانه را به موزه پدربزگش تبدیل کند چراکه پدربزرگ او رضا شهابی از شاگردان کمالالملک بود و این خانواده از او نقاشیهای بسیار زیادی داشتند اما با تمام تلاشهای جلال و خانوادهاش، شهرداری و میراثفرهنگی جواب قانع کنندهای ندادند و با این شرایط اقتصادی، جلال و خانواده مجبور میشوند تصمیم دیگری برای خانه پدری بگیرند».
این کارگردان افزود:«وقتی نگرانیها و دغدغههای جلال شهابی را دیدم، متوجه شدم به دغدغههای شخصی خودم نزدیک است به همین دلیل پیشنهاد دادم یک کار مستند برای این خانه انجام دهیم و از آنجاکه جلال تمام تلاشش را کرده بود، شاید آخرین تیرش همین فیلم بود. در واقع این مستند آخرین تلاشی بود که میتوانست خاطره و گذشته این خانه و خانواده را نگه دارد. بنابراین از درگیریها و اتفاقهایی که در این پروسه زمانی در خانه اتفاق میافتاد، تصویربرداری کردیم».
او درباره ساختار مستند نیز گفت:«این فیلم هم گفتوگو محور و هم درعین حال روایت لحظهبهلحظه زندگی خانواده شهابی است. یکی از سختیهای کار این بود که مقابل دوربین، هنرمندهایی قرار میگرفتند که دوربین را میشناختند. باید کاری میکردم که دوربین را فراموش کنند. پس مدت زیادی بدون دوربین با آنها زندگی کردم تا به من و دوربینم عادت کنند. جالب است آنها بعد از اینکه فیلم را دیدند، میگفتند مگر تو اینجا هم بودی؟ یک نکته جالب دیگر این بود بعد از چندماه تصویربرداری وقتی وارد مرحله تدوین شدم چند نفر از شخصیتهای فیلم تماس گرفتند و گفتند:«آیا نمیخواهی با ما دوباره مصاحبه کنی؟» انگار به دوربین عادت کرده بودند. یادم هست یکی از سوژههای مستند گفت که دوربین تو باعث شد ما از آن چالش بهتر عبور کنیم چون میدانستیم یکجایی ثبت میشویم».
کارگردان «کمی بالاتر» درباره جزئیات مربوط به ساخت «مهمانی خداحافظی» افزود:«ابتدا با گروهی از عوامل مانند فیلمبردار به سر صحنه رفتیم اما بعد از مدتی فهمیدم با وجود فیلمبردار و یک گروه بزرگ، احتمال اینکه آدمها خودشان باشند خیلی سخت است به همین خاطر خودم شروع به تصویربرداری کردم و البته ترفندهایی هم به کار بردم برای اینکه حس نزدیکی بیشتری به من داشته باشند مثلا مدل مجسمهسازیشان شدم و چندین ساعت با دوربینم مقابل مجسمهسازان قرار گرفتم که از من و دوربینم مجسمه بسازند تا مجبور شوند در حین مجسمه سازی به من و دوربین نگاه کنند و از دوربین فرار نکنند».
خالدی با بیان اینکه فیلم قصد دارد برخورد ما با چیزهایی را که از دست میدهیم ثبت کند، ادامه داد:«هنرمندان این کارگاه تصمیم گرفتند، ساختمان را قبل از تحویل به کلنگ بساز بفروشها به یک اثر هنری تبدیل کنند شاید اینگونه از خانهای که ۶۰ سال پناهگاهی برای آنها بوده تشکر کنند پس تصمیم گرفتند برای آن یک مهمانی خداحافظی بگیرند و در واقع عنوان فیلم از همینجا گرفته شد».
وقتی نگرانیها و دغدغههای جلال شهابی را دیدم، متوجه شدم به دغدغههای شخصی خودم نزدیک است به همین دلیل پیشنهاد دادم یک کار مستند برای این خانه انجام دهیم و از آنجاکه جلال تمام تلاشش را کرده بود، شاید آخرین تیرش همین فیلم بود. در واقع این مستند آخرین تلاشی بود که میتوانست خاطره و گذشته این خانه و خانواده را نگه دارد
خالدی با بیان اینکه قصد دارد این فیلم را در هنروتجربه نمایش دهد، عنوان کرد:«پیش فرضی که تماشاچی از فیلمی درباره یک گالری یا فضای مجسمهسازی دارد، این است که تصاویر شکیل و پر آب و رنگ ببینند اما نمیخواستم با این پیشفرض، کار را تصویر برداری کنم چون میخواستم حس کارگاه هنر را به تصویر بکشم. حتی با اینکه موضوع فیلم درباره مکانی بود که خروجی آن مجسمه و نقاشی است اما نمای زیادی از آنها دیده نمیشود و سعی کردم طوری نشانشان دهم که احساس شود درباره یک گذشته حرف میزنم».
او که برای مستند «فصل هرس» برنده تندیس بهترین کارگردانی و بهترین فیلم نهمین جشنواره سینما حقیقت شده است، درباره حضور این فیلم در بخش کارآفرینی اظهار کرد:«شرایط این خانه و تلاش افراد برای آموزش مجسمهسازی و نقاشی و در کل انجام کار هنری دارای ارزش خاصی در جامعه است. تعدادی از مجسمهسازان و نقاشان معروف ایران از دل همین کارگاه بیرون آمدهاند. اگر این کارآفرینی نیست پس چه میتواند باشد؟ البته بگویم ما در ابتدا فیلم را در دو بخش ملی و کارآفرینی ثبتنام کردیم اما گویا نباید دو فیلم از یک فیلمساز در بخش ملی حضور داشته باشد چون فیلم «شیب تند» را در بخش ملی داشتم، پیشنهاد داده شد که «مهمانی خداحافظی» در بخش کارآفرینی نمایش داده شود».
خالدی همچنین درباره سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت گفت:«امسال آقای حمیدیمقدم دبیر جشنواره هستند. منتظرم ببینم چه اتفاق میافتد هرچند با سابقهای که از ایشان در تلویزیون دیدهام، برنامههای تلویزیونیشان همیشه حال و هوای خوبی داشته و سینمای مستند را در برنامههایش خیلی خوب و جذاب معرفی کرده است. امیدوارم همان ویژگیهایی که در آثار تلویزیونی او دیدهایم در جشنواره هم اتفاق بیافتد و بتواند جایگاه جشنواره حقیقت را بیشتر از پیش در بین جشنوارههای دیگر ایران پر رنگ کند. امیدوارم فیلمها، ضربان قلب جامعهمان باشند چون اگر جشنوارهای عنوان «حقیقت» را یدک میکشد، مطمئنا انتظار همه مردم این است که فیلمها با ضربان قلب جامعهمان پیش برود».