
هنروتجربه-سعید حضرتی:صحرا کریمی اصالتی افغانستانی دارد و در ایران بهدنیا آمده است. کریمی در اروپا سینما خوانده و مدرک دکترای سینما را از اسلواکی گرفته و هماکنون رئیس افغان فیلم است. اولین بار با بازی در فیلم «دختران خورشید»، به کارگردانی مریم شهریار و «خواب سفید»، به کارگردانی حمید جبلی در ایران پا به عرصه سینما گذاشت. فیلم مستند «زنان افغان پشت فرمان رانندگی» او توانست ١٨ جایزه بینالمللی، ازجمله جایزه بهترین فیلم مستند سال ٢٠١٠ اسلواکی را کسب کند و از تلویزیون آرته فرانسه پخش شود. همچنین فیلم بلند مستند داستانی او به نام «نسیمه؛ خاطرات روزانه دختری مهاجر» در سال ٢٠١٠ توانست جایزه «گراند پریکس کداک» را کسب کند. این فیلم پیشتر نامزد کسب اسکار دانشجویی نیز شده بود. صحرا کریمی، درحالحاضر در کابل زندگی میکند و معتقد است فیلمسازی باید برای کارگردان رسالت باشد تا حرفه. فیلم سینمایی «حوا، مریم، عایشه» اولین تجربه بلند سینمایی او در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمده و در اسکار نیز به عنوان نماینده افعانستان معرفی شده است. به بهانه اکران این فیلم در گروه هنروتجربه با او گفتوگو کردهایم. بخش اول این گفتوگو اختصاص دارد به وضعیت سینمای افغانستان و نگاه این کارگردان جوان به سینمای ایران که از آن تاثیر پذیرفته است.
چرا با وجود شرایط مناسب و فیلمهای تحسین شده قبلی تان در افغانستان سکونت دارید و آنجا مشغول ساخت فیلم هستید؟
وقتی درسم تمام شد؛ همه شرایط برای ساخت فیلم بلندم در اروپا و همچنین تدریس در دانشکده فیلم مهیا بود. اما نمیخواستم یک کارگردان مهاجری باشم که موضوعات مهاجرت را باز تکرار کنم. من متعلق به افغانستان بودم و اگر می خواستم روایت بکر و تازهای از شهر خودم داشته باشم، باید زندگی در افغانستان را تجربه کنم و نگاهی گذار و توریستوار نداشته باشم. و در نهایت افغانستان وطن و سرزمین پدری و مادری من است و خواهی نخواهی آدمی در مقطعی از زندگی اگر محدودیتی نداشته باشد، به ریشهاش بر میگردد. خصلتی دارم که وقتی همهچیز خیلی خوب باشد، شک میکنم. به نظرم وقتی همهچیز بر وفق مراد باشد، فرد به نوعی رخوت و خودخواهی میرسد. این مسئله باعث میشود خیلی از مسائل دیده نشوند، بنابراین تصمیم گرفتم بعد از پایان درسم در دوره دکترا، به افغانستان برگردم.
به عنوان اولین زنی که در رشته سینما درس خواندهاید، میخواستید به سینمای افغانستان کمک کنید؟
همینطور است. احساس کردم به عنوان اولین زنی که در رشته سینما تحصیل کرده، حتما میتوانم به کشورم کمک کنم و به کسانی که به این رشته علاقهمند هستند آموزش دهم. من باید میآمدم و هرچه را که آموخته بودم، با جوانان افغانستانی قسمت میکردم و سرانجام همین کار را کردم.
احساس کردم به عنوان اولین زنی که در رشته سینما تحصیل کرده، حتما میتوانم به کشورم کمک کنم و به کسانی که به این رشته علاقهمند هستند آموزش دهم. من باید میآمدم و هرچه را که آموخته بودم، با جوانان افغانستانی قسمت میکردم و سرانجام همین کار را کردم
از سینماگران افغانستانی عتیق رحیمی در دنیا شناخته شده است، چه سینماگران مهم دیگری مشغول فعالیت هستند؟ سینمای فعلی افغانستان از نگاه شما چه وضعیتی دارد؟
سینماگران جوان هم خانمها و هم آقایانی هستند که فیلمهای کوتاه و بلند داستانی و مستند میسازند و حتی فیلمهایی با شرکتهای شناخته شده فیلمسازی ساختهاند و در جشنوارههای مهم دنیا درخشیدهاند. نسل نو سینماگران افغانستان در آغاز راهند و نمیشود گفت که در عرصه سینما زبان روایی خاص خود را پیدا کرده و تاثیر گذار باشند. به نظر من برای دادن نامهایی مشخص باید چند سالی صبر کنیم. چون همانطور که میدانید برآمدن چهرههای جدید که شناخته شده هم باشند محصول اتفاق نیست بلکه محتاج کار مداوم و پیگیری در امر فیلمسازی است. بسیاری از فیلمسازان جوان افغانستان در مراحل اولیه کار خود هستند، اینکه چه کسانی از این مرحله عبور میکنند و به ماندگاری و اعتبار میرسند کمی به فرصت نیاز دارد.
تعدادی از سینماگران ایرانی و مستندسازان در افغانستان فیلم ساختهاند؛ به نظر شما این اتفاق چقدر توریستی بوده و چقدر توانستهاند تصاویر روشن و رئالیستی از افغانستان ارائه دهند؟
ببینید فرق زیادی است بین فیلم ساختن از روی کنجکاوی و فیلم ساختن به خاطر دغدغه و موضوعی که ذهن شما را به خودش مشغول کرده است. با حفظ احترام به تمام کارگردانهایی که در کشورهای مختلف کار میکنند، باور من این است که بیشتر فیلمسازانی که قصههایشان را در کشورهای مختلف میسازند و یا در مورد کشورهای مختلف میسازند بیشتر از روی کنجکاوی است و تجربه اینکه چطور در فرهنگ و سرزمینی دیگر قصهای را میتوانند روایت کنند. در این روایتگری میتوانند خیلی هم موفق باشند (همچنان که نمونههایی هم ساخته شده) اما به شخصه برای من جالب نیست. اینکه در کشور خودت با تمام شرایط سخت و دشواریها و محدودیتها و باید نبایدها فیلم بسازی و این فیلمسازی برای کارگردان رسالت باشد تا حرفه برای من ارزشمند است. در مورد افغانستان و روایت قصههای افغانستان جفاهای بسیاری شده است. ما در این ۱۸ سال بعد از سقوط طالبان فقط قصههایی را برای دنیا روایت کردهایم که سیاه بودند و اگزوتیک. فکر میکنم زمان آن رسیده تا نسل جدیدی از سینماگران که در این اواخر فیلمهای قابل توجهی ساختهاند روایتگر قصههای افغانستان باشند و دید و زاویهای نو ارایه دهند.
با توجه به اینکه در حال حاضر نوید و جمشید محمودی و سینماگران دیگر افغانستانی در ایران مشغول فعالیتند و موفق هم بودهاند؛ چرا شما در ایران فیلم نمیسازید؟
من در ایران بهدنیا آمدم اما در اروپا درس خواندم. و موضوعاتی که دوست دارم بسازم خط قرمزها هستند در یک جامعه سنتی، موضوع زنان و تابو شکنیهای دنیای زنانه. همچنین من آنقدرعاشق افغانستان و قصههای وطنم هستم که فکر میکنم دل کندن از آنجا برایم بسیار سخت است. برادران محمودی که نام بردید افغانستانیالاصل هستند اما سالهاست که در ایران زندگی میکنند و با این جامعه به خوبی در هم آمیختهاند. آنها باید در ایران فیلم بسازند و روایتگر داستانهایی باشند که در ایران برای افغانها اتفاق میافتد. به نظر من فیلمسازی آنها در ایران مهمتر است.
در این ۱۸ سال بعد از سقوط طالبان فقط قصههایی را برای دنیا روایت کردهایم که سیاه بودند و اگزوتیک. فکر میکنم زمان آن رسیده تا نسل جدیدی از سینماگران که در این اواخر فیلمهای قابل توجهی ساختهاند روایتگر قصههای افغانستان باشند و دید و زاویهای نو ارایه دهند
وضعیت سینمای هنری در ایران را دنبال میکنید؟ سینمای هنری ایران را در چه سطحی میدانید؟
در زمینه فیلم سختگیر هستم. فقط می توانم بگویم اورجینالیتی هر روز کم و کم رنگتر می شود. اگر استعدادی هم کشف میشود بعد از نخستین موفقیت یا به طرف سینمای گیشه میرود و یا بعد از مدتی تبدیل به تکرار مکررات میشود. یک عدهای هم در خاموشی و سکوت و انزوا هستند، اینها همان معدود کسانی هستند که سینمای هنری ایران را به مفهوم واقعی کلمه میتوانند اعتبار و هویت دهند، اما بنا به دلایل زیادی در این سالها خاموش هستند و یا خیلی کم کار شدهاند.
سینمای ایران چه تاثیری بر نگاه شما داشته است؟
خوب سینمای فعلی ایران تاثیر مشخصی بر فیلمسازی من نگذاشته است. اما فیلمهای داریوش مهرجویی، سهراب شهید ثالث و فیلمهای نخستین بهرام بیضایی تاثیر داشته است. فیلم «گاو» داریوش مهرجویی را تا حالا ١٠ بار دیدهام. در کنار آن سینمای شرق اروپا روی فیلم سازی من تاثیر زیادی داشته است چون من آنجا بزرگ شدم و درس خواندهام و استادانم از مهمترین فیگورهای موج نو چک و اسلواکی بودهاند.
با توجه به اینکه تز دکترای شما راجع به سینمای زنانه داریوش مهرجویی است، چه وجهی از سینمای ایشان برای شما مهمتر است؟
داریوش مهرجویی برای من همیشه یکی از باسوادترین سینماگران ایران به حساب میآید. تز دکترای من در مورد موج نو ایران با تمرکز به پنج فیلم داریوش مهرجویی بود. مخصوصا فیلمهایی که داستانی زن محور دارند. سینمای مهرجویی سینمای اتفاق نیست که مثلا بیاییم این سکانس را بگیریم و ببینیم چه از آب در میآید. سینمای مهرجویی سینمای اندیشه، فکر و سینمایی است که میداند چه روایتی و سبک روایی داشته باشد.