
مهرشاد کارخانی:معنا و تعریف سینما اساسا عوض شدهاست
هنروتجربه: مستندهای «آرشیو متروک» و «تیتراژ در سینمای ایران» و همچنین فیلم «حوا،مریم ،عایشه» که این روزها بر پرده سینماهای هنروتجربه هستند، امروز (ششم بهمن۹۸) در صفحه هنر و ادبیات روزنامه اعتماد یک مصاحبه و یک یادداشت را به خود اختصاص دادهاند.شما را به خواندن بخشهایی از گفتوگو با مهرشاد کارخانی و همچنین بخشی از یادداشت بر فیلم «حوا،مریم،عایشه» دعوت میکنیم.
روایت عاشقانه از عشاق سینما
مهرشاد کارخانی کارگردان دو فیلم مستند «آرشیو متروک» و «تیتراژ در سینمای ایران»، در ابتدای این گفتوگو درمورد کارنامه کاری سالهای اخیرش که مملو است از فیلمهای تجربی، غیرمتعارف و هنری است، گفت:فکر میکنم شرایط و حال و احوال روحی فیلمساز ارتباط مستقیمی با ساخت فیلمش دارد. اینکه فیلمساز در چه جامعهای زندگی میکند و چه حس و انرژی از شرایط و اوضاع اجتماعی به او منتقل میشود بر فیلمش تاثیر میگذارد خصوصا اینکه سالهاست شرایط مغشوشی داریم بهطوری که وضعیت امروز و فردایمان اصلا قابل حدس نیست. من هم سالهاست از شرایط نابسامان جامعه عصبی هستم. وقتی حالم بد باشد نگرانی و ناراحتیام در فیلمهایم کاملا دیده میشود. ضمن اینکه ما در شرایط نرمال زندگی نمیکنیم و من در این شرایط انرژی ساختن فیلمی را که مورد سلیقه همه باشد ندارم. هر فیلمی که ساختهام بازتاب شرایط و فشارهای روحی است که بر روی نسل من آوار شده است».
این کارگردان همچنین در مورد رفتن به سمت سینمای مستند توضیح داد: «گاهی نمیتوانم فیلم سینمایی بسازم چون بودجه تولید فیلم ندارم، ولی بیکار نمینشینم و میروم سراغ سینمای محبوب گذشتهام، آدمهای گذشتهای همچون احمد جورقانیان یا درباره تیتراژ فیلمهای خوب سینمای گذشته مستند میسازم تا از این طریق حالم اندکی بهتر شود. یکی دو مستند دیگر هم دراین زمینه ساختهام».
او ادامه داد: «ببینید! ساخت این فیلمها به نوعی تعلق خاطرم به سینمای مدنظرم است. علاقه زیاد و عجیبی به سینمای نامتعارف دهه چهل و پنجاه دارم. همچنین فیلمهای خارجی دهه شصت و هفتاد میلادی اروپا و امریکا. فیلمهای آن سالها روی من تاثیر زیادی گذاشته است و این را نمیتوانم کتمان کنم. اگر فیلمی میسازم فقط به خاطر عشق به سینمای گذشته است. آثار فیلمسازان امروز جسارت سینمای گذشته را ندارند».
کارخانی در بخش دیگری از این گفتوگو در مورد فیلم «آرشیو متروک» و روایت زندگی احمد جورقانیان گفت: «هدفم این نبود که از زندگی شخصی جورقانیان پرتره بسازم. هنگام ساخت فیلم سینمایی «کوچه ملی» با جورقانیان آشنا شدم. انبار فیلمهایش سمت خیابان باستان و جمهوری بود. یکی از سکانسهای مهم کوچه ملی را در انبار و دفتر او فیلمبرداری کردیم. کاراکتر او مرا جذب کرد؛ آدمی که بیشتر اوقات پشت میز مونتاژ «موویلا» نشسته و روی فیلمهای قدیمی کار میکند و بخشهایی از آن را قطع و به هم وصل میکند و تکههای ناقص فیلم را روتوش میکند و به نوعی کار تدوین فیلم انجام میدهد و فیلمهای ناقص را سرو سامان میدهد.».
او در مورد نمایش تاریخچه نمایش فیلمهای سینمای خارجی در سینمای ایران در مستند «آرشیو متروک» و نگاه به گذشته باشکوهی که سینمای ایران و جهان طی کرد، گفت: «من با فیلم «آرشیو متروک» میخواستم بگویم که فیلمهایی که در دهه چهل و پنجاه در سینماهای ایران به نمایش درمیآمد خیلی فیلمهای بزرگی بودند و رقابت سختی میانشان وجود داشت».
این کارگردان در بخش پایانی این گفتوگو در مورد استفاده از تیتراژهای فیلمهای قدیمی در فیلم مستندش گفت: «در سینمای امروز تیتراژ خوب کم داریم. دانش و تفکر در سینما از بین رفته و تکنولوژی جای خلاقیت را گرفته. تیتراژ جدا از فیلم نیست. به نوعی شناسنامه فیلم است. با ظاهر شدن تیتراژ بر پرده سینما سرنوشت فیلم تازه رقم میخورد. در مستند «تیتراژ در سینمای ایران» زندهیاد اصغر بیچاره میگوید که آن زمان تیتراژ و پلاکاردها را با دست برای تکتک سردر سینماها نقاشی میکردند! جذابیت سینما به همین چیزهاست، اما در حال حاضر معنا و تعریف سینما اساسا عوض شده است».
کارخانی همچنین در مورد نگاه دوربین در «آرشیو متروک» به صورت زاویه بسته و کلوزآپ است توضیح داد: «به نظرم جورقانیان یک عاشق واقعی سینما بود. عاشق واقعی سینما برای پول و شهرت و اسم و اعتبار کار نمیکند. او تمام زندگیاش را فدای سینما کرده و در تاریخ سینمای ایران آدمهایی که شیفته سینما بودهاند کم نداشتیم ولی نسل آنها منقرض شده. سعی کردم در نمای بسته صورت جورقانیان را با حس و حال عاشقانهاش به سینما نشان دهم. چیزی که در صورتش میبینیم چهره یک مجنون خسته و بیادعا و خالص است. به خاطر همین این زاویه دید را برای فیلم انتخاب کردم».
کوتاه درباره فیلم «حوا، مریم، عایشه»:
اسارت یا نعمت؟
«حوا، مریم، عایشه» روایتی است از زنانی در آستانه مادر شدن. داستان در بستر اجتماعی افغانستان شکل میگیرد. «حوا» زن باردار گرفتار شده در سنت است. نقش پررنگ مرد در خواستههای بیشمار و بیتوجهی به او تا جایی پیش میرود که تعریف زن با کلیشه کهن فرمانبرداری از مرد تاسفبرانگیز میشود. شوهر حوا با زورگویی، بیاهمیتی همان نگاه جنسیتزده سنتی را نمایان میکند. در اندوه سنت غالب با «مریم» آشنا میشویم. مریم شخصیتی تغییر یافته در سنت جلوهگر میشود. پیشنهاد کاری جدید را رد میکند. به زبان انگلیسی مسلط است. از همه مهمتر در مقابل اصرارهای شوهرش برای بازگشت مصمم و قاطع ایستادگی میکند، به همین سبب بارداری را از شوهر پنهان میکند… نشانههایی نو، برای تغییر فرهنگ نادیدهانگار گذشته. و اما «عایشه» نسل جدیدی که میخواهد زندگی را با عشق شروع کند. صد افسوس حدسهای مخاطب با بارداریاش ناگهان مخدوش میشود. قربانیان مناسبات قدرت در فرهنگ جامعه ادامه دارند. مردهایی که نمیبینیم اما سایه تحمیل و قدرت برتریشان را حس میکنیم. درنهایت هر سه شخصیت داستان کنار هم مینشینند. آنجایی که میتوان پی به تغییر فرهنگ برد، درست همنشینی آنان در مطب است. کوشش فکری زنانی که در تصمیمگیری مشترک هستند…..