
محسن استادعلی:«خسوف» یک فیلم در فیلم است
هنروتجربه: محسن استادعلی میگوید مخاطب سینمای مستند با مخاطب سینمای داستانی متفاوت است و میتوان آنها را با فیلمهای درست و مؤثر نگه داشت تا این سینما پویاتر باشد.
محسن استادعلی کارگردان این فیلم در گفتوگو با هنرآنلاین درباره چگونگی شکلگیری ایده فیلم توضیح داد:« تردید مسئله همیشگی هر انسانی است و برای من نیز این دغدغه همواره وجود دارد، ضمن این که ما با یک جامعه مذهبی طرف هستیم و مذهب نقش پررنگی در جامعه ما دارد. همواره به دنبال این موضوع بودم تا این تردید را در اثری به نمایش بگذارم که در «خسوف» این اتفاق افتاد و طی سه سال تحقیق و پژوهش روی این موضوع انجام شد و نتیجه این سالها فیلم «خسوف» شد».
او در ادامه درباره نحوه چگونگی یافتن شخصیت اصلی این مستند نیز بیان کرد: «مسعود از دوستان دور من است و سه یا چهار سال پیش با او آشنا شدم. زمانی که با هم دراینباره صحبت کردیم در ابتدا کار کردن روی این موضوع بسیار سخت بود، اما در این روند ارتباط ما با هم نزدیکتر شد و این نزدیکی بسیار مؤثر بود، چرا که تردید مسئله خود او نیز بود و این ترس در ذهن او نیز وجود داشت. وقتی با هم صحبت کردیم فکر کردم این اتفاق میتواند شکل بگیرد. در فیلمهای مستند شخصیتمحور، پرداخت درست کاراکتر از نکتههای اصلی فیلم است و رابطه نزدیک کارگردان با کسی که در جلوی دوربین قرار دارد مهم است. این که ارتباط درست شکل بگیرد و ظرفیتهای او درست بروز پیدا کند در این پروسه اتفاق را کامل میکند و چون این مسئله، مسئله او نیز بود، فکر میکنم این مراحل بهدرستی در مورد «خسوف» اتفاق افتاد و دوستی ما باعث شد تا او خود واقعیاش را جلوی دوربین به نمایش بگذارد».
این مستندساز درباره موضوع مذهبی فیلم و تأثیر آن در روند ساخت فیلم «خسوف» و حرکت بر لبه تیغ بیان کرد: «طبیعتاً همینطور است، روی این موضوع خیلی نمیشود کار کرد، چرا که فضای فیلم در بستری مذهبی شکل میگیرد و درباره یک طلبه است. اما خود موقعیت به شما میگوید که فیلم چه سمت و سویی دارد، در هر حال ما در هر سمتی حرکت میکردیم خطرناک بود. هرچقدر بعد مذهبی پررنگ میشد به سمت شعاری بودن میرفت که در بسیاری از آثار این حوزه دیده میشود و اگر به سمت مقابل پیش میرفتیم اکران و نمایش فیلم از بین میرفت. بنابراین یا باید از این موضوعات دست میکشیدیم یا جوری حرکت میکردیم که فیلم سرانجامی درست داشته باشد. تمام تلاش ما دوری از کلیشهها در فیلم بود و تردیدهای یک طلبه که در سالهای ۹۷ یا ۹۸، چگونه بروز پیدا میکند».
استادعلی همچنین در بخشی از این گفتوگو درباره نوع روایتی که برای این مستند انتخاب کرده است، نیز گفت:« اصل، بودن و زندگی کردن با شخصیت فیلم است؛ «خسوف» یک فیلم در فیلم است و کاراکتر فیلم خودش را روایت میکند که پیش برنده قصه است. باید به این شیوه کار میکردیم چرا که در غیر این صورت به این زبان نمیرسیدیم باید به تمام خصوصیات او احترام میگذاشتیم و به یک نقطه مشترک میرسیدیم. مسئله خود شخصیت فیلم نیز سینما بود و همین امر باعث شد شخصیت به دل مخاطب بنشیند و دوستش داشته باشد، این اتفاق نمیافتاد مگر اینکه برای آن زمان بگذاریم تا به نتیجه درست، برسیم باید تمام زیر و بم شخصیت او را پیدا میکردیم».
این کارگردان در پاسخ به سوالی درباره تأثیر نبود ژانر در سینمای داستانی ایران و افزایش مخاطب سینمای مستند بیان کرد: «به نظرم نبود ژانر سینمایی در افزایش مخاطب سینمای مستند چندان مؤثر نیست، به این دلیل که شرایط اکران و دیده شدن مستند امروز متفاوت شده است و افزایش پاتوقهای فیلم مستند، کیفیت بالای تولید، تعداد مستندهای قابل قبول در این زمینه بسیار اثرگذار است. امروز در عصری هستیم که خوراک خوب باید به مخاطب داده شود تا او را راضی نگه دارد، مخاطب آنچه آینهای واقعی از زندگی اوست را میپذیرد و نگاه میکند و اگر شابلون بگذاریم و کپی کنیم و اصیل بودن از دست برود، مخاطب نیز آن را پس میزند. از سوی دیگر حضور آدمها و نیروهای خلاق و نوع نگاهشان و فیلم خوب باعث شده تا مخاطب به سمت مستند سوق پیدا کند و جدیتر آن را نگاه کند».
استادعلی در خاتمه درباره تأثیر جشنواره فیلم فجر بر دیده شدن آثار مستند نیز گفت: «جشنواره فیلم فجر ویترین سالانه مجموعه سینمای ایران در بخشهای مستند، داستانی، انیمیشن و کوتاه است و این کمک میکند تا سلیقه مخاطب در اینجا شکل بگیرد. قرار گرفتن فیلمهای کوتاه و مستند در سبد سالانه سینمای ایران باعث میشود تا مخاطب با آن بیشتر آشنا شود و با سینمای مسئلهداری که جدی است و دنبال نمایش خود آدمها به خودشان است، برود و به مخاطب جدی آن بدل شود».