هنروتجربه- کامبیز حضرتی: در جهان سرمایهسالار امروزی «تومان» مرتضی فرشباف برخلاف تصوری که عنوان فیلم برای مخاطب پیش میآورد فیلمی در مذمت یا ستایش پول نیست بلکه فیلمی است که رانه میل یا اشتیاق به لذت را در بستر مسابقه، شرطبندی و قمار به نمایش میکشد. انگار فیلم مدام فرمان بدون حد وحصر شرط بندی کن و به قمار تازه تن بده را بازنمایی میکند.
«تومان» با دوربینی سیال فضای جوانی را در قمار زندگی دنبال میکند اما دوربین صرفا شاهد وقایع نیست بلکه کاراکتری در دل ماجراست. کارگردان توانسته با تسلط و مهارت فضاهای مختلف بصری، انواع قاببندی، تنوع رنگ و… را به تصویر بکشد. این تنوع بصری در عین تکراری بودن عمل شرط بندی از فیلمی که به چهار فصل تقسیم شده قابل انتظار است؛ درست همچون طبیعت که تکراری است و پویا.
فیلم با بهار شروع میشود و با زمستان به پایان میرسد اما زمستانی که دوباره سرآغاز رویش است. فیلم از گنبد شروع میشود و در تهران تمام میشود اما تهران آن، جایی برای شرط بندی و قمار تازه است. چون شرط بندی جادهای بیانتها است که در مسیر آن باید دوست، معشوق و تمام تعلقات را رها کرد. چون شرطبندی درعین حال که منطق منظم و دقیقی ندارد اما باید امور مختلف و هنوز اتفاق نیفتاده را تحت کنترل خود بگیرد. برای همین است که آدمها میآیند و میروند، فصلها عوض میشوند اما شرط بستن همان قمار وسوسهبرانگیز است که مدام فرمان میدهد که شرط تازهای ببند. اگر فوتبال نشد روی اسب شرط ببند اما بدون تسلیم شدن فقط شرط ببند و توقف نکن.
فیلم به چهار بخش نسبتا طولانی متناسب با چهار فصل سال تقسیم شده است. اما هر فصلی تمی مخصوص به خود و به قول نورتروپ فرای اسطورهشناس و منتقد کانادایی ژانر مخصوص به خود را دارد. فرای معتقد است که هرکدام از فصول سال با ژانری پیوند دارد. بهار دوره نوزایی و سرخوشی و گونه مرتبط با آن کمدی است. تابستان دوره اوج قدرت و گونه مرتبط با آن رمانس است. پاییز دوره افول و ضعف و گونه مرتبط با آن تراژدی است. زمستان دوره اضمحلال و مرگ و گونه مرتبط با آن طنز است. این تقسیمبندی چهارگانه به نوعی در «تومان» مصدداق دارد.
فیلم از رنگهای بهاری، نوزایی و فضای کمدی شروع میشود و در تابستان به فصلی عاشقانه میرسد که با قایق و در دل فرهنگ ترکمنها جاری و ساری است. اما پاییز تراژیک با اتفاقی که برای قهرمان اسبدوانی فیلم میافتد آغاز شده و با رفتن معشوقه فصلی تلخ و تراژیک از راه میرسد که در نهایت باعث رفتن همه، فروپاشی گروه شرط بندی شده اما درنهایت به یک ازدواج ختم میشود و سپس با شرط بندی تازه داود در تهران لحظه طنزآمیز نهایی فیلم از راه میرسد.
بدین ترتیب در سینمای ایران که هنوز تکلیق ژانرها و حد و حدود آنها به دقت ترسیم نشده است، مرتضی فرشباف با «تومان» توانسته چهار ژانر تازه را در یک فیلم طولانی در کنار هم قرار دهد. فیلمی که آگاهانه سعی دارد در عین سرخوشی و سیالیت مخاطب را خسته کند. چرا که فیلم هیچ شتابی برای پایان پیدا کردن فصلها ندارد و این کشدار کردن زمان بخشی از موفقیت فیلم است که به اندازه یک فصل سال پر از اتفاق و ماجراهای مختلف است.
«تومان» فیلمی است که تازگی دارد. نه فقط در تنوع فضا، لوکیشن و ژانر که حتی در کارنامه مرتضی فرشباف تازه است. در کنار این تازگی باید تیتراژ فیلم راهم اضافه کنیم که به خلاف معمول اکثر تیتراژها بخشی الحاقی به خود فیلم نیست بلکه تنیده در جان فیلم است که با زیج و اصطرلاب فضای شرطبندی را به گذشتههای دور بشر و احوال ستارگان پیوند میزند و در نهایت به تکدرختی بالای تپهای میرسد که ادای دینی هم به عباس کیارستمی باشد. بعد از شروع تنیده در خود فیلم است که دوربین دست به شگفتی میزند و درتمام طول «تومان» تجربه بصری شگفتیرا خلق میکند. به همین دلیل خیره کنندهترین کاراکتر فیلم دوربین است؛ دوربینی سیالتر از اسبهای مسابقه.