
هنروتجربه:سعید حضرتی:«چریکه بهرام یا ایمان به قدرت تصویر» عنوان مستندی است که به بررسی سینما، تئاتر و آثار پژوهشی بهرام بیضایی در گفتوگو با همکاران ایشان و پژوهشگران سینما و تئاتر ایران میپردازد.قلیپور کارگردانی این مستند،اگرچه در رشته مدیریت صنعتی تحصیل کرده اما از سال ۱۳۷۱ فعالیت خود را در زمینه تئاتر با کارهای عروسکی کوچک آغاز کرده و به تدریج توانسته جایگاه خودش را ارتقاء بدهد. این کارگردان، فیلمسازی را از سال ۱۳۸۸ با ساخت آثار کوتاه شروع کرد و در این میان سه کتاب با موضوع بهرام بیضایی تالیف کرده که عبارتند از «کاوش در سینما و تئاتر بهرام بیضایی»، «جستاری در پژوهشهای بهرام بیضایی» و «بهرام نوشت» که این آخری دیوانی از دیالوگهای منتخب شصت و شش اثر سینمایی و تئاتری آقای بیضایی است.با این کارگردان جوان گفتوگویی درباره وجوه کاری بیضایی و مستند «چریکه بهرام یا ایمان به قدرت تصویر»و جای خالی بعضی هنرمندان در این مستند ،مصائب ساخت فیلم مستقل،چتر حمایتی گروه هنروتجربه و… انجام دادهایم که میخوانید.
از چه زمانی ایمان به قدرت تصویر شما را به سمت سینما و تئاتر بهرام بیضایی کشاند؟
از نوجوانی. از شانزده سالگی. از سال هفتاد و هفت که در آستانه گرفتن دیپلم بودم و آماده میشدم برای کنکور هنر. تا آن زمان فقط «باشو غریبه کوچک» را دیده بودم و «شاید وقتی دیگر». آن هم از تلویزیون. و از میان آثار نوشتاری ایشان هم نمایشنامه «پهلوان اکبر میمیرد» را خوانده بودم. میدانستم که بهرام بیضایی با دیگران فرق دارد و آثار ایشان برای منِ نوجوانِ آن سالها قدری سنگین بود. من در همان سالها مجلات سینمایی و تئاتری میخریدم و سعی میکردم از اخبار هنری دور نباشم. یادم هست تصویر بهرام بیضایی در آن نشریات کاریزمای خاصی داشت. گفتارهای ایشان را میخواندم و پی برده بودم که استاد بیضایی هنرمند و اندیشمند وارستهای هستند. اما در جریان آمادگی برای کنکور هنر با کتاب «نمایش در ایران» آشنا شدم. خواندن آن کتاب باعث شد بیشتر با آقای بیضایی اخت شوم. تلاشی که در پسِ پژوهش برای تالیف آن کتاب وجود داشت بیانگر دانش و جدیت و بزرگی استاد بود. کتاب را چند بار خواندم. هنوز هم گاهگاهی به سراغش میروم و مانند دیگر کتابهای استاد بیضایی چندین باره میخوانمش. پس از آن به سراغ دیگر آثار ایشان رفتم. فیلمنامهها و نمایشنامههای دیگرشان را خریدم و خواندم و فیلمهایی که ساخته بودند را تهیه کردم و دیدم و به تماشای تئاترهایشان نشستم. رفته رفته با یک انرژی ارزشمند و شورانگیز روبهرو شدم که از آثارشان برایم ساطع میشد. بعدها فهمیدم آن انرژی از ایمان ایشان به قدرت تصویر ناشی شده است. لذا ارج و قدرش برایم دوچندان شد. امیدوارم توانسته باشم در مستند «چریکه بهرام یا ایمان به قدرت تصویر» آن انرژی وجدآور را به تصویر کشیده باشم.
چه وجهی از آثار بهرام بیضایی برای شما پررنگتر است و چرا؟
شاید در برخورد اولیه با این پرسش باید رجوع کرد به سینمای ایشان و فیلمهایی که ساختهاند که شامل ده فیلم بلند و چهار فیلم کوتاه و نیز انبوه فیلمنامههای ساخته نشده و چاپ شده یا بعضا چاپ نشده ایشان است. و یا به تئاترهایی که بر روی صحنه بردهاند و نمایشنامههایی که هرگز امکان اجرایشان فراهم نشده و به چاپ رسیدهاند یا نرسیدهاند. حتا به آثار پژوهشی استاد که شامل بررسی تاریخچهای تئاتر در ایران و شرق آسیاست. البته دیگر پژوهشهای ایشان نیز که در زمینه بازیابی ریشهای قصهها و افسانههاست همراه با ادراکاتی از شاهنامه حکیم بزرگ فردوسی و تحلیل آن. اما بنده عقیده دارم، وجه دیگری از استاد بهرام بیضایی وجود دارد که به زعم من و به قول شما پررنگتر است؛ و آن روحیه ایشان است. روحیه استاد بهرام بیضایی که ناشی از انرژی فراوان ایشان است، در طول دوران زندگیشان، بیانگر نوعی تکاپوی شایان توجه است که منجر به خلق آثار بیشماری در سینما و تئاتر ایران شده است و با پرتوهای درخشنده و تاثیرگذارش، آسمان هنر و درام و ادبیات ایران را روشن ساخته است. این که استاد بیضایی همواره کار کردهاند؛ یا فیلم ساختهاند ـ چه بلند و چه کوتاه ـ یا تئاتر بر روی صحنه اجرا کردهاند یا پژوهش کردهاند یا تدریس کردهاند یا تحلیل و نقد کردهاند یا کتاب به چاپ رساندهاند، همه و همه در اثر باور ایشان به قدرت دریافت ژرف و نوعی حس مسوولیتپذیری است که درنگی در هیچ لحظهای به وجود نیامده و همواره موتور محرکه ذهنی و تراوشات اندیشهای ایشان باعث خلق یکیک آنها شده است. پس در نتیجه پیش از این که با بهرام بیضایی سینماگر و فیلمساز و بهرام بیضایی نمایشگر و نمایشنامهنویس و بهرام بیضایی پژوهشگر طرف باشیم، با یک انسان خستگیناپذیر و پویا همراهیم که هرگز نایستاده و همواره در حرکت بوده و بنا به شرایطی که داشته کار کرده و اثر خلق نموده. این، آن چیزی است که باید الگو و دستمایه همه هنرمندانی باشد که میخواهند مولف باشند و آثارشان ماندگار شود و خودشان به سامان برسند.
پیش از این که با بهرام بیضایی سینماگر و فیلمساز و بهرام بیضایی نمایشگر و نمایشنامهنویس و بهرام بیضایی پژوهشگر طرف باشیم، با یک انسان خستگیناپذیر و پویا همراهیم که هرگز نایستاده و همواره در حرکت بوده و بنا به شرایطی که داشته کار کرده و اثر خلق نموده. این، آن چیزی است که باید الگو و دستمایه همه هنرمندانی باشد که میخواهند مولف باشند و آثارشان ماندگار شود و خودشان به سامان برسند
وجه مغفول مانده و کمتر دیده شده از آثار بهرام بیضایی کدام جنبه از کارهای ایشان است؟
به عقیده بنده، آن دسته از آثار ایشان ـ فیلمنامهها و نمایشنامهها ـ که هرگز امکان ساخت و اجرایشان فراهم نشد- وجه مغفول و کمتر دیده شده آثار استاد بهرام بیضایی هستند. که شوربختانه تعدادشان هم کم نیست. اساسا هر هنرمند صاحب سبک و مولفی با آثارش سنجیده میشود و تاثیری که آن آثار پس از خود بر روند ساخت آثار بعدی دیگران میگذارد. در مورد استاد بیضایی هم چنین است. ایشان با همان ده فیلم بلندی که ساختهاند، توانستهاند بر جریان سینمایی پس از خودشان تاثیری مهم و انکارناپذیر بگذارند. اگر تاریخ سینمای ایران را به دقت مطالعه کنیم، خواهیم دید که از جمله آثار مهم سینمای نوین ایران که به جریان موج نوی سینمای ایران معروف و مشهور شد، «رگبار» است. اثری که در اوایل دهه پنجاه ساخته و از استقبال قابل توجهی، هم از سوی منتقدان و هم از سوی تماشاگران برخوردار میشود. «رگبار» بهرام بیضایی در کنار «قیصر» مسعود کیمیایی و «گاو» داریوش مهرجویی و «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی منجر به جریان نوین سینما که متاثر از آثار فرخ غفاری و ابراهیم گلستان است، میشود. همین طور در تئاتر نیز وضع به همین منوال است. از جمله نخستین نمایشنامهنویسان مدرن ایران که از اوایل دهه سی ظهور و بروزمییابند، نام بهرام بیضایی در کنار غلامحسین ساعدی و اکبر رادی دیده میشود. پس وقتی با شخصیتی چنین تاثیرگذار بر تاریخ سینما و تاریخ تئاتر ایران روبهرو هستیم، باید تاسف بخوریم برای فیلمنامهها و نمایشنامههایی که هرگز رنگ پرده و صحنه را ندیدند و فقط برخیهاشان به چاپ رسیدند و قابل خواندن شدند. این موضوع را از هر زاویه که بررسی کنیم خواهیم دید که مهمترین خسارت بر جریان سینما و تئاتر ایران وارد شده است؛ چرا که هر اثر تولید نشده، تاثیرش دریغ شده است.
در صحبتهایتان از ساخت سریال مستند درباره بهرام بیضایی به دلیل وجوه گوناگون آثارشان صحبت کردید. با توجه به پژوهشهای چندین سالهتان و چاپ کتاب درباره آثار استاد، چرا خودتان پیشقدم این مهم نمیشوید؟
البته بنده این موضوع را به تمثیل بیان کردم. چرا که گستردگی موضوع درباره بهرام بیضایی و آثارشان بسیار زیاد است، میشود ساعتها مستند ساخت که البته این موضوع مستلزم حضور خود استاد در اثر هست و توضیحاتشان درباره چگونگی ساخت و اجرای آثار دیده شده و چرایی آن دسته از آثاری که به تولید نرسیدند.
پس از دیده شدن مستند «چریکه بهرام یا ایمان به قدرت تصویر» و مهر تایید خود استاد، آیا نمیتوان مستندی موجزگونه درباره وجوه مختلف کارهای بهرام بیضایی ساخت؟
استاد بیضایی در نامهای که به بنده عنایت داشتند، درباره «چریکه بهرام یا ایمان به قدرت تصویر»، مرقوم فرمودهاند «به راستی که از خیلی فیلمهای مشابه بهتر است.» حال این که این بحث را به پای تایید ایشان بگذاریم یا خیر، مقوله جدایی است. اما در پاسخ به پرسش شما باید عرض کنم که بله حتما همین طور است. یعنی به دلیل همان گستردگی که پیشتر عرض کردم میشود با مستندهای بسیاری و آثار متعددی، هر بار به سراغ یکی از آنها رفت، آنها را واکاوی و تحلیل کرد.
موسیقی انتخابی از آثار برجسته بهرام بیضایی در مستند شما درست و بهجا استفاده شده است. چقدر انتخاب موسیقی زمان برد؟ و در این زمینه طرف مشورتی هم داشتید؟
در همان جریان تدوین، در کنار گفتوگوهایی که با عزیزان حاضر در مستند ضبط میکردم، آثار سینمایی استاد بیضایی را هم بررسی میکردم و سکانسهایی که باید در مستند بود را دستچین میکردم. که موسیقیها هم در همان مرحله برگزیده میشدند. البته عموما قطعههای شاخص و اصلی هر فیلم انتخاب شد و روی سکانسهایی که مونتاژ کرده بودیم قرار گرفت. در این ارتباط و پیش از آغاز این مرحله با آقای فرامرز نصیری که مدیر صدا و موسیقی فیلم هستند گفتوگوهای مفصلی داشتیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که هیچ نتی برای مستند ساخته نشود. آن هم به دلیل این که هر قطعهای که ساخته میشد با فضای ذهنی استاد بیضایی فاصله داشت. چرا که ایشان همواره موسیقی را همزمان با ساخت آثارشان در ذهن داشته و پروراندهاند و به نوعی کار آهنگساز را راحت کردهاند. لذا به این دلیل و یک دلیل مهمتر این که به قدری موسیقی خود فیلمها قوی و غنی و کامل بود که نیازی به ساخت قطعه جدید نبود. ضمن این که نوستالژیک بود و بهترین عنصر برای بیان حس و حال هر اثر هم بود. منهای پایانبندی فیلم که فاز جداگانهای از اثر دارد و یک قطعه انتخابی است. در جریان تدوین هم خانم ژینوس پدرام ایدههایی برای موسیقی مستند داشتند که تکمیل کننده ذهنیت بنده بود. ایشان ترکیب سکانسهای مونتاژی از آثار استاد بیضایی و گفتوگوهایی که در فیلم هست را با در نظر گرفتن موسیقیها چینش و تنظیم کردند که انصافا هم در جذابیت مستند اثرگذار بود و نتیجه کار چنین شد که ملاحظه میفرمایید.
خودتان حضور چه کسی را در این مستند خالی میبینید؟
راستش را بخواهید در جریان ساخت این فیلم و همزمان با این که با عزیزان حاضر در فیلم و بزرگانی که متاسفانه لطفشان شامل حال ما نشد و در فیلم حضور نیافتند، تماس میگرفتیم تا قرار یک گفتوگو درباره استاد بهرام بیضایی را با آنها هماهنگ کنیم، به یاد چهار هنرمند مولف و اثرگذار سینما، تئاتر و ادبیات ایران افتادم که جایشان در میان ما خالی است. پرویز فنیزاده، سهراب سپهری، علی حاتمی، حمید سمندریان. پرویز فنیزاده از آن حیث میتوانست گفتوگو کند که نخستین قهرمان نخستین اثر بلند استاد بهرام بیضایی است و بیتردید میتوانست حرفهای جالبی از تولید« رگبار» و آنچه منجر به برجسته شدن این فیلم در تاریخ سینمای ایران شد، بگوید. و صد البته که در موج نوی سینمای ایران، پرویز فنیزاده به عنوان بازیگر نیز تاثیر خود را گذاشته است. سهراب سپهری هم از آن جهت که مسلط به فرهنگ ژاپن بود و چند نمایشنامه مهم ژاپنی را همراه با استاد بهرام بیضایی به فارسی ترجمه کرده بود و از آن مهمتر این که همشهری آقای بیضایی بود نیز میتوانست خیلی حرفها برای گفتن داشته باشد. علی حاتمی در ایرانی بودن بنمایه آثار خود، شباهتهایی در دغدغهمند بودن با آقای بیضایی دارد و از آنجایی که او خود هنرمندی است که با سختکوشی و نهراسیدن از تجربه، به این جایگاه در سینما، تئاتر و تلویزیون ایران دست یافته است ـ به گونهای که استاد بهرام بیضایی ایشان را معلمِ بیاستاد لقب دادند ـ میشد از سلیقهها و نگرانیها و شوقهای استاد بیضایی بگوید. حمید سمندریان نیز که همدوره و همنسل استاد بهرام بیضایی به شمار میرود هم تاریخ گویای دوران کاری خود و آغاز آن هست و حتما گفتار شیرینش میتوانست دریچهای تازه در این مستند بگشاید. اما همه اینها را گفتم ولی باید اعتراف کنم که به تلخی جای زاون قوکاسیان خالی است. زاون قوکاسیان که صاحب چندین کتاب درباره آثار استاد بیضایی هست و نقدها و مقالههای فراوانی در مورد آثار استاد نوشته است، بدون شک مهمترین غایب مستند «چریکه بهرام یا ایمان به قدرت تصویر» است. زاون قوکاسیان با اشراف به تاریخ سینمای ایران و تاریخ تئاتر ایران و با شناخت بالا از اندیشه و آثار استاد بهرام بیضایی میتوانست یک حلقه ارتباطی روان و خلاق برای فصلهای مختلف مستند باشند. البته در آغاز فیلم از ایشان یاد کردهام.
ساخت مستند مستقل چه مصایبی داشت؟ با ساخت این مستند ادامه روند فیلمسازی شما آسانتر شده است؟
خوشبختانه در ساخت این مستند موهبت دوستان نازنینم در کنار من و همپای کار، هرگونه سختی و مشکلی را آسان میکرد. تیم هماهنگ و یکدستی که از لحظه آغاز کار بیوقفه کوشید تا بهترین نتیجه رقم بخورد. از یکیک آنان بینهایت سپاسگزارم که همتشان به ساخت این اثر سروشکلی منسجم داد. ولی مساله مالی را شاید بتوان تنها گرفتاری ساخت این فیلم دانست. با توجه به این که این اثر با هزینه شخصی تولید شد، قدری فراغ بال را از ما میگرفت. در پاسخ به قسمت دوم پرسشتان باید عرض کنم این فیلم در اصل ادای دینی است به زحمات استاد بهرام بیضایی که برای سینما و تئاتر ایران کشیدهاند و از سر ارادت ما به ایشان ساخته شده تا هم برای آنانی که آثار استاد را سالها دنبال کرده و زیستهاند جذاب باشد و نیز برای جوانان دانشجو و هنرجو که در آغاز مسیر قرار دارند راهگشا باشد. به جهت آن که برای توفیق یافتن در این عرصه میبایست آثار و اندیشه بزرگان را شناخت و مطالعه کرد تا با گامی محکمتر وارد این وادی شد. مضاف بر این که علاقه شخصی من به سینمای داستانی است و تصمیم دارم با لطف و همراهی پروردگار در آن گونه سینما فعالیت کنم.
نمیشود با این تعریف که مخاطب به دو دسته عام و خاص شناخته میشوند، از سطح محتوایی آثار و ژرفای مفاهیم قابل طرح بکاهیم یا بر آن بیافزاییم. بلکه باید مخاطب را با این جریان روبهرو سازیم و آثاری که در گروه هنروتجربه اکران میشوند را با تبلیغات مناسب به آنها عرضه کنیم. تجربه نشان میدهد که فیلم خوب، مخاطبش را پیدا میکند و این مهم در تاریخ سینمای ایران بارها و بارها رخ داده است
هنروتجربه اکران فیلمها و مستندهای مستقلی که وجهی هنریتر و جدیتر دارند را دنبال میکنند بر عهده دارد. ارزیابی و بازخوردتان از اکران در گروه هنروتجربه را بگویید و نقاط ضعف و قوت و این که آیا به نظر شما اکران این گونه از فیلمها در دراز مدت به ارتقای سطح سلیقه مردم کمک میکند یا خیر؟
خوشبختانه از زمانی که گروه هنروتجربه شکل گرفت در زمان کوتاه و به دلیل رعایت اصلیترین و حرفهایترین قواعد اکران که متناسب با اهداف شکلگیریاش بود، توانست جایگاه خودش را بیابد و در میان اهالی سینما اصطلاحا جا باز کند. در حال حاضر گروه هنروتجربه سینمایی را دنبال میکند که شرافتنمدانه روی پای خودش ایستاده است و آثاری در آن تولید و اکران میشود که همگی از جمله تولیدات قوی و ساختارمند سینمای ایران هستند که مخاطب را به سالنهای سینما میکشانند. هنروتجربه چتر حمایتی خود را بر سر آثاری گسترانیده است که پنجره تازهای را به سینما میگشاید و البته به نوعی جریان هنری سینما را نیز دنبال میکند. با توجه به این که شاید بیشتر مخاطبان آثار اکران شده در گروه هنروتجربه اهالی فرهنگ و هنر باشند یا آنانی که سینما را به صورت آرتیستی و هنری آن دنبال میکنند، باید با بیشتر کردن فضای تبلیغات برای فیلمهایی که اکران آنها در گروه هنروتجربه است، قشرهای دیگر مردم و دسته جدیدی از مخاطبان را نیز جذب کرد. من با آن رویکردی که معتقد است سینمای بدنه برای مخاطب عام مناسب است و سینمای به اصطلاح هنری، محدود به گروه فکری و اجتماعی خاصی است خیلی موافق نیستم. چرا که این تعاریف ما را از ارتقای سطح والای اندیشیدن در جامعه دور نگه میدارد. نمیشود با این تعریف که مخاطب به دو دسته عام و خاص شناخته میشوند، از سطح محتوایی آثار و ژرفای مفاهیم قابل طرح بکاهیم یا بر آن بیافزاییم. بلکه باید مخاطب را با این جریان روبهرو سازیم و آثاری که در گروه هنروتجربه اکران میشوند را با تبلیغات مناسب به آنها عرضه کنیم. تجربه نشان میدهد که فیلم خوب، مخاطبش را پیدا میکند و این مهم در تاریخ سینمای ایران بارها و بارها رخ داده است.
در مقام مقایسه بهرام بیضایی را با کدام کارگردان در ایران و خارج از ایران همطراز میدانید؟
معتقدم استاد بیضایی خود طراز تشخیص و سنجش هستند. اگر موج نوی سینمای ایران هست، به دلیل وجود فیلمسازانی است که نگاهی نو به سینما داشتهاند و اندیشهشان را به راه آوردند و اثری که ساختهاند منجر به شکلگیری یک جریان در تاریخ سینمای ایران شد. که یکی از آن فیلمسازان بهرام بیضایی است. در تئاتر نیز جریان نوین نمایشنامهنویسی و درامنویسی با نمایشنامهنویسانی شکل میگیرد که باز هم یکی از آنها بهرام بیضایی است. پس مقایسه ایشان با دیگران چه ایرانی و چه غیرایرانی چندان جایز نیست. حتا نمیشود بهرام بیضایی فیلمساز را با بهرام بیضایی کارگردان تئاتر مقایسه کرد. یا حتا زمانی که دست به قلم هستند؛ بهرام بیضایی فیلمنامهنویس را با بهرام بیضایی نمایشنامهنویس و بهرام بیضایی پژوهشگر. چرا که در تمام این موارد با یک چهره روبهرو هستیم که اندیشهای واحد دارد و این توانایی را هم دارد که هر حرف را در مدیوم مناسب خودش بزند.
کارهای آیندهتان در چه زمینهای است و در حال حاضر سرگرم نوشتن هستید یا به فکر ساخت فیلم؟
در حال حاضر دو فیلمنامه داستانی با فضای اجتماعی دارم که بسیار در صدد هستم تا شرایط فراهم شود و بتوانم آنها را جلوی دوربین ببرم. البته یک فیلمنامه عروسکی هم دارم که با توجه به کمبود اثر برای گروه سنی کودکان و نوجوانان، بسیار مشتاق ساختن آن نیز هستم. دو نمایشنامه هم نوشتهام که یکی در فضای اجتماعی معاصر میگذرد و دیگری مبتنی بر ساختار تئاترهای آیینی و سنتی است که علاقمند به اجرای آنها هم هستم. همچنین پنج عنوان کتاب پژوهشی هم در دست دارم که امیدوارم هرچه زودتر به چاپ برسد.
عکس:یاسمن ظهورطلب