ماهنامه هنروتجربه-رضا حسینی: این مستند مثل فیلمهای سینمایی کارنامه سازندهاش مهرشاد کارخانی- که همواره یک سینمای شهری-خیابانی و قهرمانمحور را دنبال کرده- ساختار سادهای دارد، ولی پر از عناصر نامبردهای است که کارخانی در فیلمهای داستانی خود در پی آنها بوده. بهعلاوه، شماری از مهمترین کارگردانان (از مسعود کیمیایی تا کیانوش عیاری و رخشان بنیاعتماد و اصغر فرهادی و…)، بازیگران (از فاطمه معتمدآریا و حمید فرخنژاد تا پانتهآ بهرام و حامد بهداد و بهناز جعفری و…) و منتقدان و کارشناسان سینما (از اکبر عالمی تا هوشنگ گلمکانی و جواد طوسی و مرحوم ایرج کریمی و…) را در بر میگیرد و حرفهای آنها را درباره موضوعش- که بهروشنی و خیلی ساده و بیظرافت در عنوان آمده- ضبط و ثبت کرده است. در واقع حضور این همه سینماگر و کارشناس برجسته بر جذابیتهای تاریخ سینمایی بیپایان «تیتراژ در سینمای ایران» افزوده است و احتمالا در گذر زمان، جاذبه و ارزشی بیمانند را برای فیلم در پی میآورد. فقط حیف که تصاویر ویدیویی این مستند (که بیش از یک دهه پیش گرفته شدهاند) همین حالا هم نیازمند مرمت و اصلاح کیفیت است.
ایده جذاب و چهرههای مطرحی که در مقابل دوربین کارخانی قرار گرفتهاند، هر سینمادوستی را تا پایان با این مستند همراه میکند و احتمالا کمتر کسی از مرور تاریخ سینمای ایران از دریچه بررسی تیتراژهای آثار مهمی مانند «شب قوزی»، «قیصر»، «تنگنا»، «طبیعت بیجان»، «گاو»، «درشکهچی»، «گوزنها»، «کفشهای میرزا نوروز»، «مادر»، «ای ایران»، «حاجیآقا آکتور سینما»، «میخواهم زنده بمانم»، «درباره الی…»، «وقتی همه خوابیم» و انبوهی از دیگر فیلمها خسته میشود؛ اما بهراحتی میتوان گفت جای کار همچنان باقی است و به جز فیلمهای خلاقانه و بازیگوشانه دیگری که میتوان با این ایده ساخت، در یک قالب استاندارد و مطالعه اولیه هم میتوان به فکر ساخت آثار دیگری بود. به عبارت دیگر، محدود کردن بررسی چیستی و کیفیت تیتراژها به سینمای ایران و اشاره به آن در عنوان مستند، بیشتر نوعی فرار روبهجلو به نظر میرسد، بهخصوص با در نظر گرفتن این موضوع که «تیتراژ در سینمای ایران» از جایی به بعد در عوض تکمیل بحثی که آغاز کرده، به دامهایی چون خاطرهبازی، تحلیلهای دور از موضوع و نوستالژیبازی میافتد. اگر قرار نبوده بررسی تیتراژها از محدودههای سینمای ایران فراتر برود، دستکم میشد آکادمیکتر با آن برخورد کرد، مثل جایی در اوایل فیلم که ابراهیم وحیدزاده، کافی یا ناکافی، به یک تقسیمبندی سهگانه اشاره میکند.
ایده معرفی مصاحبهشوندهها با بهرهگیری از تیتراژهای سینماییای که نامشان در آنها ثبت شده، یا در مواردی مثل کارشناسان به شکل مشابهی ساخته شده، جالب توجه است. البته میشد برای هر فرد، تنوع بیشتری را در نظر گرفت و به عنوان مثال، ابتدا نام اصغر فرهادی را در یک تیتراژ آورد و او را معرفی کرد و در ادامه از تیتراژ «درباره الی…» استفاده کرد که فرهادی دلیل محبوبیت بیشتر آن را برای خودش توضیح میدهد. برداشتهای اشتباه یا تناقضهای موردی درباره تیتراژها (مثل جایی که امیر اثباتی تیتراژ «گاو» را به فرشید مثقالی نسبت میدهد، ولی میترا حجار از غمگسار نام میبرد و همزمان تیتراژ فیلم نیز به منظور تایید حرفهای او دیده میشود) هم میشد بهمراتب بیش از این باشد و به یکی از ویژگیهای اصلی فیلم بدل شود.