
برگزاری نشست و نقد و بررسی «چریکه بهرام یا ایمان به قدرت تصویر» در مشهد
فرشید قلیپور:نگران بودم نتوانم حق مطلب را درباره بهرام بیضایی ادا کنم
هنروتجربه: جلسه نقد و بررسی فیلم«چریکه بهرام یا ایمان به قدرت تصویر» به نویسندگی و کارگردانی فرشید قلیپور عصر شنبه(سوم اسفند) در پردیس سینمایی هویزه مشهد برگزار شد.
در این جلسه فرشید قلیپور، درباره چگونگی رسیدن به ایده مستند بیان کرد:«این موضوع برمیگردد به علاقهام به آقای بیضایی که سال ۷۶ شکل گرفت. آن موقع برای کنکور هنر آماده میشدم، در منابعی که دوستانم برای کنکور معرفی می کردند کتاب «نمایش در ایران» هم بود،قبل از آن هم فیلم «باشو غریبه کوچک» و«شاید وقتی دیگر» را زمان پخش از تلویزیون دیده بودم. برای من در آن سن این دو اثر، فیلمهای سختی بود».
او در ادامه افزود:«کتاب «نمایش در ایران» به من اثبات کرد که آقای بیضایی فرد ویژهای است و متوجه شدم این هنرمند انسانی است که یک جهان را در اندیشه خودش دارد.علاقهام به آقای بیضایی از همینجا شروع شد و هر چه جلوتر آمدم، نگاه و علاقهام بیشتر شد، تا سال ۹۵ که کتابی به نام «کاوش در سینما تئاتر بهرام بیضایی» نوشتم که مروری بود بر آثار آقای بیضایی. کتاب دیگری را هم به اسم «بهرام نوشت» چاپ کردم که یک دیوان از دیالوگهای ایشان بود. بعد از آن هر دو کتاب را به دست آقای بیضایی رساندم که لطفشان به من باعث شد، انگیزه جدیتری بگیرم».
قلیپور درباره نحوه تولید مستند«چریکه بهرام» عنوان کرد: «درواقع منهای پشتوانه پژوهشی بیست سالهام، ۲۵ فروردین ۹۷ پروژه را کلید زدیم و فیلمبرداری تا مهر طول کشید بعد از آن هم مراحل فنی را طی کردیم و مستند برای نمایش در جشنواره سینماحقیقت سال گذشته آماده شد».
در بخش دیگری از این نشست قلیپور در پاسخ به سوالی مبنی بر کمرنگ بودن حضور منتقدان و تعدادی از اساتید سینما گفت:«حقیقتش آنها مایل نبودند که بیایند، دلیل عمده شان هم برمیگشت به سن من به این معنا که آنها انتظار داشتند فردی که در مورد آقای بیضایی فیلم میسازد باید دنیا دیده و اصطلاحا پخته باشد. حتی هشت بار با یک دوست عزیزی قرار گذاشته شد اما او هر هشت بار نیامد و قرار را کنسل کرد».
کارگردان فیلم«چریکه بهرام» در ادامه به ارادت و علاقهاش به مرحوم زاون قوکاسیان اشاره و عنوان کرد: «با این اوصاف در آغاز فیلم یاد کردم از زندهیاد زاون قوکاسیان که اگر زنده بود مطمئن هستم که با ما همکاری میکرد.خودم آقای قوکاسیان را خیلی دوست داشتم و یکی از حسرتهایم این است که کاش آقای قوکاسیان زنده بود و ما میتوانستیم در این فیلم از حضورش بهره ببریم».
او سپس از نگرانیهایش قبل از ساختن این مستند گفت:«ترسی در وجودم بود که مبادا در فیلم حق مطلب ادا نشود و ترس دیگری هم داشتم که اگر فیلم به دست آقای بیضایی رسید ایشان رضایت نداشتهباشد و از اثر خوشش نیاید.برای همین پیش آقای عزیز ساعتی{از مدیران فیلمبرداری سینمای ایران}رفتم که از رفقای خیلی نزدیک آقای بیضایی هستند. ایشان با من در خانه هنرمندان قرار گذاشتند و با هم طی یک جلسه چند ساعته صحبت کردیم. آقای ساعتی سوالات دقیقی از من کردند،یعنی از شروع تا پایان فیلم را فریم به فریم پرسیدند و این که میخواهم چه کنم،من هم با اشتیاق برایشان توضیح دادم. در آخر ازشان پرسیدم اگر این فیلم ساخته شود و به دست آقای بیضایی برسد، واکنششان چه خواهد بود، گفت اگر این چیزهایی که میگویی در فیلم باشد از خوشحالی حتی گریه خواهد کرد به خاطر اینکه یک جوان علاقهمند با هزینه شخصی وقت گذاشته وچنین مستندی ساخته است. خدا را شکر این فیلم مورد توجه آقای بیضایی قرار گرفت و به بنده لطف داشتند».