
فرزاد خوشدست:«خط باریک قرمز» پیشنهاد درستی برای جامعه دارد
هنروتجربه: فرزاد خوشدست کارگردان مستند سینمایی «خط باریک قرمز» درمورد اثرش با روزنامه «شهر آرا»(چهارشنبه ۲۶ شهریور ۹۹) که در مشهد منتشر میشود،گفتوگویی داشته که بخشهایی از آن را میخوانید:
خوشدست درمورد شکل گیری ایده ساخت چنین فیلمی با توجه به اینکه فیلمسازان دیگری هم قبلا وارد چنین فضایی شدهاند، توضیح داد: «مجوز گرفتن برای انجام این کارها بسیار پیچیده و سخت و گاهی غیرممکن است. برای کار قبلیام یک سال زمان برد تا مجوز حضور ما در زندان قرچک ورامین صادر شد. در روند کار با افرادی آشنا شدیم که این افراد به ما اعتماد کردند و در «خط باریک قرمز» به گروه کمک کردند. روزها و ماههای نخست خیلی اذیت شدیم. نمیتوانستیم به مسئولان زندان ثابت کنیم که چه کاری میخواهیم انجام دهیم. البته ورود چهرههایی همانند فرهاد اصلانی، افشین هاشمی، هنگامه قاضیانی و … هم بر اعتماد مسئولان زندان افزود».
او درمورد اتفاقاتی که در فیلمنامه آمده بود و اتفاقات بداهه در فیلم عنوان کرد:«در حقیقت در فیلمم به دنبال نقاط عطف میگشتم. در فیلم هم چیزهایی از این نقاط مشخص است. همه چیز اتفاق میافتاد اما نه دقیقا به همان شکلی که من میخواستم. شاکلهای از شروع، میانه و پایان در ذهنم بود، اما به همین ترتیب اتفاق نمیافتاد، اما در تدوین به همان شکلی که میخواستم آن را چیدم. در حقیقت همه چیز هم با من همراه بود و هم من سعی میکردم آنها را با خودم همراه کنم. از طرف دیگر از تکنیک دوربین قلم استفاده و فیلمنامهام را تکمیل کردم. درواقع با دوربین قلم جزئیات بیشتری به فیلمنامهام افزودم. وقتی چیزی اتفاق میافتاد که در فیلمنامه وجود نداشت من در لحظه با استفاده از کلیت آن اتفاق فیلمنامه را تکمیل میکردم. به این ترتیب بخشی از فیلمنامه زمان تصویربرداری شکل گرفت. پروسه فوقالعاده سختی است اما وقتی میتوانید همه چیز را به هم جور کنید لذتبخش میشود.
برای این کار ۳۰ صفحه سیناپس نوشته بودم که جریان فیلم را مشخص میکرد. اما جزئیات آن مشخص نبود. جزئیات بر اساس اتفاقاتی که در لحظه رخ میداد، تکمیل میشد. کارگردان باید بتواند در لحظه تصمیم بگیرد که چطور میخواهد از آن اتفاق در لحظه به سود فیلم استفاده کند. بهرهبرداری از اتفاقات در فیلم همانند حل کردن معادلات نوظهور ریاضی بود. مدام من در این کار در حال حل کردن این معادلات بودم. گاهی آنقدر پیچیده میشد و حل کردنشان دشوار که به شدت من را به چالش میکشید.اگر یکی از این اتفاقات به اشتباه وارد فیلم شود و یا از آن خارج شود، هماهنگی کل فیلم از بین میرود و فیلم راه غلطی را دنبال خواهد کرد.در کنار اینها شما در حین تولید و تصویربرداری مستند مشغول انجام یک کار آزمایشگاهی بودید و احتمالا این، کار شما و تیمتان را مشکلتر میکرد. در واقع ما داشتیم تاثیر «درامتراپی» (تئاتر درمانی) را روی جامعه هدف خود آزمایش میکردیم. نمیتوانستیم از شاخصههایی که این آزمایش نیاز داشت هم خارج شویم. باید شرایط را رعایت میکردیم. همین الان اگر ما بخواهیم درباره درامتراپی تحقیق کنیم نمیدانیم کجای ماجرا ایستادهایم. آنقدر این مسئله ناشناخته است که ما را سردرگم میکند. با این حال ما باید هم شرایط آزمایشگاهی را استفاده میکردیم و هم فیلم را بر اساس فیلمنامه پیش میبردیم. اصلا نمیدانستم روز آخر نتیجهای خواهیم گرفت. اکنون من خیلی راضیام از نتیجه و به نظرم بهترین شد. نتیجه کار دقیقا همان چیزی بود که شاید من در رویای خودم برای فیلم تصور میکردم».
در بخش دیگری از این گفتوگو خوشدست فرزاد خوشدست در مورد ممیزی و اصلاحات فیلم گفت: «در این مورد باید از مسئولان نظارت و ارزیابی سازمان سینمایی، تشکر کنم. با اینکه فیلم اصلاحیه زیاد خورده بود. اما آنها باور داشتند فیلم پیشنهاد درستی برای جامعه دارد. تا آن قسمتهای تلخ، بد ، منفی و به نظرمان خط قرمز را نبینیم که نمیتوانیم این پیشنهاد را ارائه کنیم. باید آن حرفهای منفی را هم بزنیم تا نتیجهگیری معنی پیدا کند و دلنشین شود.شکسپیر حرف خوبی میزند. میگوید: سانسور مثل تار عنکبوت میماند اما تو مانند عقاب باش. این فیلم مثل یک عقاب عمل کرد. آنقدر ظریف این خطهای باریک قرمز را رد میکند تا به چیزی که میخواهد برسد، میرسد. با این حال من چند لوح تقدیر از مسئولان نظامی و انتظامی گرفتم. مدتی است که روی سوژه بعدی مستندم تحقیق میکنم که از اساس خط قرمز است. اما به نظرم میتوان از آن نیز عبور کرد. بعضی از چیزهایی که در کشور سانسور میشود به حق است. چون ما آنها را درست بیان نمیکنیم. من فیلمساز هم حاضر نیستم عضو کوچکتر خانوادهام برود پای فیلمی بنشیند که از خطوط قرمز نتوانسته درست عبور کند. از هر کلیدواژهای میخواهیم برداشت سیاسی کنیم و بگوییم نمیگذارند که کار کنیم.
روز اول به من گفتند چهره بچهها را نمیتوانم نشان دهم. شاید اگر فرد دیگری بود ناامید میشد و از سختیهای کار گله میکرد. اما من این محدودیت را به یک فرصت تبدیل کردم. از عناصر هنرهای نمایشی، ماسک و گریم صورت، استفاده کردم و چهره سوژههایم را پنهان کردم. این ممیزی درست است. چون به فیلمساز فرصت میدهد نگاه خلاقانه به کارش داشته باشد و از طرفی به آینده سوژهاش لطمه نزند.».