هنروتجربه:سینماهای هنروتجربه این روزها میزبان فیلمهای داستانی «یلدا»، «مثل یک عاشق»، «وقتی پروانه شدم» ،«منگی» و «پرو» است.از پایان شهریور ماه هم فیلمهای جدیدی به جمع فیلمهای در حال اکران هنروتجربه اضافه میشود.در مطلب پیش رو مروری داریم بر آثار داستانی که هم اینک بر پرده سینماهای هنروتجربه در تهران و برخی شهرستانها هستند.به زودی آثار جدیدی هم به جمع فیلمهای هنروتجربه اضافه میشوند.
«یلدا»:در ستایش انسانیت
دبورا یانگ منتقد سرشناس هالیوود ریپورتر فیلم «یلدا» سومین ساخته بلند مسعود بخشی را فیلمی معمایی، خوش آهنگ و گیرا توصیف میکند. فیلم سینمایی «یلدا» در رسانههای مختلف داخل و خارج کشور بازتاب گستردهای داشت. «یلدا» داستان مریم کمیجانی؛ زن جوانیست که به دلیل قتل شوھرش ناصر ضیا، به مرگ محکوم شده است. او در شب یلدا، به استودیو برنامه تلویزیونی پربیننده «لذت عفو» دعوت میشود، تا توسط تنھا فرزند مقتول، مونا ضیا ، بخشیده شود. مجموعه اتفاقاتی که در پشت صحنه و صحنه این برنامه زنده رخ میدھد، ھر دو زن جوان را در چالشی جدی برای تصمیم گیری قرار میدھد.مسعود بخشی «یلدا» را فیلمی صرفا سرگرمکننده نمیداند و میگوید: «فیلم «یلدا» هم قصه دارد هم مسیر قصهگویی را انتخاب کرده است. هرچند برای خودم اینگونه است که «یلدا» جزو فیلمهای اندیشهدار به حساب میآید و صرفا در جهت سرگرمی یا داستانگویی ساده نیست. این فیلمی است که برای مخاطبانی که لایههای زیرین یک اثر را درک میکنند، میتواند اثر جالبی باشد و اصلا به همین دلیل «یلدا» را به هنروتجربه آوردم. در هنروتجربه گروهی به عنوان مخاطب به دیدن فیلم میروند که میدانند فیلمهای این گروه صرفا سرگرم کننده نیست و فرم خاص یا ریتم متفاوتی دارد. داشتن چنین مخاطبانی واقعا خوب است و فکر میکنم بزرگترین دستاورد هنروتجربه همین است که به تربیت مخاطبان زیادی دست زده و این اتفاق بسیار بزرگی است».این فیلم این روزها به جز ایران در کشورهای آلمان وفرانسه هم در حال اکران است.
«پرو»:سرگشتگی یک نسل
«پرو» به عنوان اولین فیلم بلند داستانی بهزاد نعلبندی هم از جمله فیلمهای در حال اکران است که مخاطبان با آن ارتباط خوبی برقرار کردهاند. «پرو» داستان یک روز از زندگی سه شخصیت است که در نقاط مختلف تهران زندگی میکنند. آنها برای تهیه لباسی برای عروسی از خانه خارج میشوند، ولی بدون آنکه بدانند بر زندگی هم تاثیر میگذارند و موجبات تغییر مسیر زندگی یکدیگر میشوند. رخشان بنیاعتماد فیلم «پرو» را دور از کلیشه و تکرار میداند و به عنوان اولین کار بلند داستانی فیلمساز تجربهای موفق عنوان میکند. بهزاد نعلبندی درباره ساخت فیلم و نگارش فیلمنامه گفته است: «در ابتدا تصمیم داشتم فیلم کوتاهی درباره شخصیت رضا که در فیلم «پرو» است بسازم ولی بعد متوجه شدم جنس داستان به شکلی است که نه میتوانم آن را تبدیل به فیلم کوتاه کنم و نه میتوانم آن را به شکل یک فیلم سینمایی بسازم، به همین دلیل تصمیم گرفتم سه داستان را در کنار هم قرار دهم و فیلم را بسازم. نوشتن فیلمنامه حدود یک سال زمان برد و چون فیلم درباره یک روز از زندگی سه شخصیت به نامهای رضا، مینو و سپیده است، به همین دلیل با وسواس بیشتری فیلمنامه را نوشتم. سختترین کار پیدا کردن بازیگر شخصیت رضا بود و پس از تستهای فراوان با امیرجعفر کرمانی آشنا شدم. پیشتولید حدود سه ماه طول کشید و فیلمبرداری این فیلم را در ۲۰ روز انجام دادیم. از همان ابتدا میدانستم که با توجه به پولی که دارم فیلم بسازم، به همین دلیل با برنامهریزی پیش رفتم و لوکیشنها را بیرون از خانه و در فضای شهر در نظر گرفتم. برای من مهم این بود که جنس بازی که بازیگر خلق میکند به فیلم نزدیک باشد و با بازیگران بتوانند خودشان را با شرایط تولید هماهنگ کنند، درنتیجه از بازیگران زیادی تست گرفتم و درنهایت بازیگران را انتخاب کردم زیرا ساختن یک فیلم بهتنهایی مدنظرم نبود و دوست داشتم بازیگران بتوانند تأثیرگذار باشند. مطمئن هستم فیلم «پرو» برای مخاطبان متفاوت خواهد بود.»
«وقتی پروانه شدم»: داستان تغییر
فیلم «وقتی پروانه شدم» به کارگردانی آرش زارع، روایتی از زندگی یک زن است: «یک زن ساده اما مهربان زندگی سخت و نامطبوع خود را با همسرش پشت سر میگذارد.بعد از اینکه ناخواسته باعث مرگ شوهرش شود ، زندگی جدیدی را با بدن شوهر مرده خود آغاز میکند.» نقش اصلی این فیلم را میترا حجار بازی میکند. آرش زارع داستان این فیلم را براساس قصهای واقعی نوشتهاست:«قصه این فیلم درباره یک پرونده واقعی است که در شهر مشهد اتفاق افتاده بود. من با برداشت و ایجاد تغییراتی در این پرونده و با این رویکرد که حرفی را که قرار است این فیلم بزند، حفظ شود فیلمنامه را همراه با مهرداد جعفریان نوشتم چراکه در ایران اگر قرار باشد به پروندههای مستند پایبند باشیم ممکن است در آینده دچار مشکل بشویم.در قصه ما ابتدا فیلمنامه به شکل ساده، سنتی و خطی دنبال میشود اما از یک جایی به بعد فیلمنامه روایت مدرن پیدا میکند که شامل سکانسهای متقاطع و رفت و برگشت زمانی است که یک دفعه این اتفاق رخ میافتد. این موضوع به دلیل محتوای فیلم است».
نقش اصلی این فیلم را میترا حجار بازی میکند،زارع درباره انتخاب این بازیگر عنوان کردهاست:«میترا حجار بهترین انتخاب برای نقش پروانه بود چراکه ایشان علاوه بر اینکه بازیگر توانمندی است چهرهای دوگانه دارد که هم در بافت سنتی و هم در بافت مدرن جذابیت خود را داشته است. در واقع ایشان هم به عنوان یک زن زجر کشیده و هم به عنوان یک زن باکلاس باورپذیر بود و توانست با قابلیتهای فیزیکی و بازیگری خود مطابق با آن چیزی که ما مدنظر داشتیم، عمل کند».
«مثل یک عاشق»:راه عاشقی
«مثل یک عاشق» از ۱۵ مرداد اکران خود را سینماهای هنروتجربه آغاز کردهاست. این فیلم قصه زنی را روایت میکند که تصمیم میگیرد در فراز و نشیب زندگی از دریچه قلب و دل خود، فارغ از مسایل مادی به ازدواج فکر کند. در این فیلم رویا نونهالی، لیلا زارع و امین زندگانی ایفای نقش میکنند. بهرام گوهری علاوه بر کارگردانی، تهیهکننده، نویسنده، تصویربردار، صدابردار و تدوینگر این فیلم است.گوهری درمورد این فیلم مینویسد:«چند سال تصور کردم فیلمی بسازم با محتوایی که ارزشهای معنوی در آن دیده شود و درآمد حاصل از آن صرف امور خیریه شود که در نهایت فیلم «مثل یک عاشق» ساخته شد».
«منگی»:تجربهای نو
فیلم سینمایی «منگی» به نویسندگی و کارگردانی رسول کاهانی و تهیهکنندگی عباس اکبری، اولین فیلم بلند رسول کاهانی، از روز شنبه ۱۵ شهریور ماه با برگزاری آیین دیدار در خانه هنرمندان، اکران خود را در سینماهای هنروتجربه آغاز کرد. این فیلم به شیوه پلان-سکانس و بدون هیچگونه تقطیع نما فیلمبرداری شده است و تجربهای نو از لحاظ شکست زمان به آینده، گذشته و حال در طول ۸۲ دقیقه زمان فیلم دارد. نسرین درخشانزاده، مهدی ضیا چمنی، داریوش رشادت، سرور پیروانی، بهزاد آقاجانی و محمود یاوری بازیگران اصلی این فیلم هستند. در خلاصه داستان فیلم آمده است: «پریسا به همراه برادرش راهی شمال میشود تا جهیزیهاش را به تهران برگرداند . اما هنگام ورود به خانه با تصویر دیگری روبهرو میشوند».منگی اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند داستانی رسول کاهانی محسوب میشود. او که در عرصه تئاتر تجربههای متعددی داشته در گفتوگویی درباره بهره از این تجربه برای کارگردانی اولین فیلم سینمایی اشاره دارد:« من هر کاری که در تئاتر انجام میدهم به من میگویند بهشدت وامدار سینما هستم. این یک اتفاق ناخواسته است. در اینجا عکسش اتفاق افتاده، یعنی دوستانی که فیلم را دیدند میگویند در «منگی» وامدار تئاتر هستم. من یک شیوه تمرینی و یک شیوه تولیدی دارم که مخصوص خودم است و خیلی خاص و عجیبوغریب نیست. شاید همین باعث میشود که مرز بین سینما و تئاتر شکسته شود و این دو هنر به هم نزدیک شوند. در فیلم هم این اتفاق بهطور ناخواسته افتاده است. من دوست ندارم کسی به من بگوید فیلمت تئاتری است و همچنین ادعایی هم ندارم اما از این اتفاق ناراحت هم نیستم اگر کسی فکر کند فیلمم وامدار تئاترهای خودم است. برایم خوشایند است».