
فرزاد خوشدست:«خط باریک قرمز» ماکتی کوچک از تجربهای موفق است
هنروتجربه:فرزاد خوشدست «خط باریک قرمز» را یک ماکت کوچک از تجربهای موفق میداند که میتواند در مقیاسهای بزرگتری انجام شود.
خوشدست درباره پرداختن به مسال و مشکلات بچههای کانون اصلاح و تربیت به قدس آنلاین گفت: «به نظرم به این بچهها خیلی بیتوجهی شده و آنها در فضایی قرار گرفتهاند که مستعد جرم و خشونت و بزه است. من برای ساخت یکی از فیلمهایم به زندان بزرگسالان رفتهام، فیلم قبلیام را با عنوان «زنی که نام ندارد» در زندان زنان ساختم. به زندانهای قزلحصار و رجاییشهر رفتهام، زمینه جرم و خشونت در اکثر زندانیان در کودکی و نوجوانی ظهور پیدا کرده است و بیتوجهی به آنها و نیازهای اساسیشان در بیشتر آنها وجود دارد. اینها موجب شد به عنوان یک فیلمساز تصمیم بگیرم درباره بچههای کانون اصلاح و تربیت، هم فیلم بسازم و هم اینکه در روند و ایجاد زمینه برای تغییر آنها تلاش کنم. وقتی فیلمی میسازید که این روند را نشان میدهد انتظار دارید مسئولان، مدیران و معلمان با دیدن این فیلم تلنگری بخورند و بدانند که چه کار سختی دارند. آینده جهان را این بچهها میسازند، ولی ما به آینده جهان بیتوجه هستیم. جمله معروفی میگوید آنچه از درخت میچینی حاصل دسترنج خودت نیست، حاصل دسترنج پدربزرگت است. نتیجه این تغییرات را در نسل بعدی میتوان دید».
او درباره تاثیر سایکوتراپی و آینده نوجوانان «خط باریک قرمز» بیان کرد: «وقتی گفتم نتیجه این تحول را نوههای بچههای کانون اصلاح و تربیت میبینند یعنی با تغییر مسیر زندگی این بچهها، خانوادهای که در آینده قرار است تشکیل داده شود را دارید میسازید. اکنون که بخشی از این خانواده از دست رفته است باید از بخشی که قرار است در آینده شکل بگیرد، مراقبت کنیم. جامعه و مسئولان میتوانند با سرمایهگذاری روی این بچهها، نسل بعدی را از خطر مصون بدارند تا این بچهها خانوادههای سالمی را تشکیل بدهند. در فیلم نشان میدهیم خانواده این بچهها برای تماشای تئاتر میآیند، من به عنوان طراح پروژه میخواستم به خانوادهها نشان بدهم که بچههایشان میتوانند جور دیگری زندگی کنند. خانواده این بچهها لایههای پنهانی دارند که نمیدانیم در داخل آن خانواده چه میگذرد، اما میتوانیم فرهنگسازی کنیم که اتفاقات آن خانه جور دیگری رقم بخورد. مثلاً وقتی معین از زندان آزاد شد و دوباره به گروه تئاتر در کانون اصلاح و تربیت برگشت، مادرش به من زنگ زد و گفت میدانید چرا اجازه دادم پسرم پنج صبح از قرچک ورامین راه بیفتد به سمت شهرزیبا، چون وقتی معین از زندان آزاد شد دیدم که حرف زدن این بچه تغییر کرده و جور دیگری با من حرف میزند، با اینکه زندان بود، ولی طوری حرف میزد که نمیتوانستی با او تحقیرآمیز برخورد کنی، به همین دلیل احساس کردم برای معین در این گروه تئاتر اتفاقات خوبی افتاده است و اجازه دادم برای تمرینها به کانون برگردد. اینکه ما توانستیم نحوه تعامل این بچه با خانوادههایشان را تغییر بدهیم و لحن صحبت کردنشان را عوض کنیم پس در طولانیمدت هم میتوانیم نتایج خوبی بگیریم. با وجود اینکه حدود دو سال از فیلمبرداری کار گذشته بود، یکی از بچهها به من زنگ زد و درباره ایده فیلمنامهاش گفت. او کتاب میخواند و توی اینترنت محتوای به دردبخور را جستوجو میکرد، این تغییر میتواند اتفاق بیفتد. یکی از من پرسید این فیلم را برای چه کسانی ساختی، گفتم برای مسئولان تا بدانند میتوانند کاری انجام دهند. وقتی ما به عنوان یک گروه فیلمساز توانستیم چنین تغییری را در این بچهها ایجاد کنیم، مسئولان با قدرتی که دارند میتوانند تغییرات اساسیتری انجام دهند. «خط باریک قرمز» یک ماکت کوچک از تجربهای موفق است که میتواند در مقیاسهای بزرگتری انجام شود».
این مستندساز افزود: «روز اول که با دکتر اصغر پورمحمدی، مشاور جامعهشناسی فیلم صحبت میکردم همین حرف را به من زدند و گفتند اگر یک نفر هم برگردد، کافی است. وقتی معین آزاد شد و به دلیل تمرینهای تئاتر دوباره به کانون برگشت، ما احساس کردیم معجزه رخ داده است. وقتی یک زندانی آزاد میشود تا سالها از خیابان آن زندان رد نمیشود. بین قرچک ورامین که محل زندگی معین بود تا شهرزیبا، چند ساعت فاصله است و معین در سرمای زمستان این مسیر را طی میکرد و ساعت پنج صبح راه میافتاد تا هشت به تمرین تئاتر برسد. مثلاً وقتی میلاد آزاد شد تغییر را در چهرهاش میدیدیم، سکانس آخر فیلم که آزادی میلاد بود و به نسخه جدید فیلم اضافه شد، مخاطب میبیند شکل راه رفتن این آدم نسبت به اول فیلم تغییر کرده است. علی پس از آزادیاش در یک مکانیکی در شهر ری کار میکند، این پسر آنقدر شرور بود که وقتی او را گرفتند یک شهر نفس راحت کشید! خودش هم میگوید چقدر شر بوده، ولی پس از تجربه این تئاتر و آزادیاش، یک مغازه اجاره کرده و همراه مادرش کار میکند و اکنون ازدواج کرده و دخترش تازه به دنیا آمده است. چند شب پیش به من پیام داد که «عمو! من این زندگی جدیدم را از تو دارم». اینها اتفاقات بزرگی برای «خط باریک قرمز» است. شخصیتی مثل حسین که به دلیل اختلافاتش با اعضای گروه موجب میشود تمرین تئاتر مدتی متوقف شود، پس از اجرای بچهها روی صحنه به من زنگ میزند و عذرخواهی میکند، اینها نشاندهنده تغییر در این بچههاست».
خوشدست درباره جدی نگرفتن راهکار جدی سایکوتراپی (نمایشدرمانی) عنوان کرد: «به نظرم آنقدر در سینما حرفهای سطحی و مبتذل زده میشود که وقتی فیلمی همچون «خط باریک قرمز» یا فیلمهای خوب دیگر پیشنهاداتی میدهند و حرفهای مهمی دارند، لابهلای فیلمهای سطحی و سیاستزده گم میشوند. چرا فیلم «خط باریک قرمز» در جشنواره آسیاپاسیفیک، نماینده سینمای مستند ایران میشود، چون من در این فیلم بحث و دعوای سیاسی نمیکنم، یک مسئله انسانی را مطرح میکنم که حرف جهانی دارد، ولی سینمای ما آنقدر سیاستزده و سطحی شده که این فیلمها دیده نمیشود، حتی مسئولان هم میترسند از این فیلم حمایت کنند. خب این ایراد در دایره سینمای کشورمان وجود دارد. من از سوی نیرویانتظامی به دلیل این فیلم قدردانی شدم، ولی متأسفانه در ساختار سینمای مستند ما تنگنظری وجود دارد که نمیگذارند مسیری به درستی پیش ببرد».