
گفتوگویی با کلی رایکارت درباره اثر مستقل و تحسینشدهاش «اولین گاو»
فیلمسازی واقعاً برای زنان کار راحتی نیست/ جز دست انداختن رییسجمهور آمریکا چه کاری از دستمان برمیآید؟
هنر و تجربه – ترجمه مریم شاهپوری: اوایل ماه مارس (اواسط اسفند) بود که جدیدترین اثر کلی رایکارت با نام «اولین گاو» که پرترهای تکاندهنده و تأثیرگذار درباره رفاقت نامحتمل دو غریبه در سرزمین اورِگِن دهه ۱۸۲۰ است، به صورت محدود در سینماهای ایالات متحده روی پرده رفت. منتقدان حسابی فیلم را تحسین کردند و بالاترین فروش افتتاحیه در کارنامه رایکارت رقم خورد ولی با فراگیری جهانی کرونا، سینماها تعطیل شدند. در ادامه بخشهایی از گفتوگوی گابریئلا پایِلا را با این فیلمساز مستقل برجسته میخوانید.
«اولین گاو» بر اساس رمان جاناتان رِیموند با عنوان «نیمه عمر» / The Half-Life شکل گرفته است که اثری حماسی و پرطولوتفصیل است ولی گاوی در آن نیست. چهطور با جاناتان به ابداع آن رسیدید که دستآخر شخصیت مرکزی فیلم شد؟
گاو حکم شاهکلید را داشت و قفل کل کار را باز کرد. داستان رمان در بازهای چهاردههای روایت میشود و حتی سفری به چین صورت میگیرد. کینگ لو در رمان واقعاً دو شخصیت متفاوت دارد. یک دهه با خودم میگفتم: این کتاب را به فرد دیگری نده ولی واقعاً نمیدانستم چهطور میشود از آن اقتباس کرد و فیلمی ساخت؛ اما با رسیدن به گاو توانستیم همه مضامین و شخصیتهای رمان را حفظ کنیم و امکان روایت داستان در چنین بازه زمانیای میسر شد که با شیوه فیلمسازی من جواب میداد… ایده صحنه فرار را داشتیم اما واقعاً نمیدانستیم آنها از چه چیزی و به چه دلیل میگریزند. روزی جان به ایده گاو رسید که نتیجه مهندسی معکوس بود.
بین اولین و دومین فیلم بلندتان دوازده سال وقفه افتاد. میدانم که چند فیلم کوتاه ساختید ولی در آن سالها چه اتفاقی افتاد؟
اتفاقی که نمیافتاد، جور شدن شرایط و امکانات ساخت فیلم بود. فیلمسازی مستقل یا هر نوع فیلمسازی، واقعاً برای زنان کار راحتی نبود و از آنها استقبال نمیشد. کسانی که موفق میشوند بر تمام موانع چیره شوند و فیلم اولشان را بسازند، وقتی برای ساخت دومین فیلم تلاش میکنند، واقعاً به نظر میرسد که با کاری غیرممکن مواجهاند. من یک دهه تلاش کردم تا فیلم دیگری بسازم و بعدش بهنوعی تسلیم شدم و به قالب سوپر هشت برگشتم و رویکردهای کمتر روایی را تجربه کردم که اصلاً استعدادی در آنها ندارم. در آن زمان بود که تدریس را شروع و فکر کردم فیلمهایی برای لذت و رضایت خودم خواهم ساخت؛ سپس پول کافی برای فیلمبرداری «شادی قدیمی» / Old Joy پسانداز کردم؛ فصلی از یک برنامه تلویزیونی رئالیتی را کار کردم و توانستم خودرویی کارکرده بخرم و عازم غرب شوم.
سال ۲۰۱۶ در مطلبی در «نیویورک تایمز» خیلی صادقانه درباره واقعیت ساختن فیلمهای کمهزینه گفتید: «و همچنین به این معناست که من پولی دریافت نمیکنم، با اینکه پنجاهوچند سال دارم.» موقعیت مالی شما الان که «اولین گاو» را ساختید چهگونه است؟ آیا میتوانید به میزان بودجه فیلم اشاره کنید؟
نه، نمیتوانم اطلاعات زیادی بدهم. روشن است که فیلمی کمهزینه است اما در کارنامه من پروژه بزرگی است. خب، این موضوع بیارتباط با داستانهایی نیست که دوست دارم روایتشان کنم؛ و من زمانی که این فیلمها را میسازم، اختیار کامل دارم. این واقعیتی است که هر چه پول بیشتری بگیرید باید به آدمهای بیشتری جواب پس بدهید؛ اما من هر کسی را که بخواهم به عنوان بازیگر انتخاب میکنم و به نسخهای میرسم که خودم میخواهم.
تازگی دوباره «شادی قدیمی» را تماشا کردم و درست مثل «اولین گاو» تحت تأثیر نمایش دلسوزی و رفاقت شخصیتهای اصلی مرد فیلم قرار گرفتم. چهطور به این تصویر و صمیمیت و رفاقت میرسید؟
شخصیتهای «شادی قدیمی» در زمان ساخت فیلم واقعاً در حال چنین سفری بودند. این فیلمهای کوچک، فضای تولید خودمانی داشتند و همین موضوع بر شکلگیری بهتر روابط و دوستیها تأثیر خودش را گذاشت. خوشبختانه در این فیلم در موقعیتی قرار نگرفتم که دو بازیگر اصلی با هم جور نشوند؛ اوریون لی و جان ماگارو هر دو کاملاً در قالب شخصیتهای خود قرار گرفتند و ایدههای زیادی برای آنها داشتند. ماگارو خیلی درونگراست و اوریون برعکس همیشه سؤال داشت؛ مثل اینکه «چرا این کار را میکنیم؟» یا «چهطور انجامش میدهیم؟». اغلب وقتها بازیگران را بهواسطه همکاری با آنها میشناسم و شاید وقتی به خانه میرسند آدمهای متفاوتی باشند؛ اما این طور به نظرم رسید که این دو به طور طبیعی انرژی بسیار زیادی برای ایفای این نقشها در خود داشتند.
نقطه مقابل ملاحت دو شخصیت اصلی «اولین گاو»، در سایر شخصیتهای مرد فیلم دیده میشود که تقریباً همگی عوضی و پرخاشگر تصویر شدهاند. حتی در کوچکترین لحظهها هم بیرحمی و ستم دیده میشود، مثل جایی که پیرمردی جلوی نوجوانی در صف قرار میگیرد تا آخرین کیک را تصاحب کند. انگیزه شما از چنین رویکرد و تصویری از مردانگی-نرینگی سنتی چیست؟
دست انداختن و هجو آن، بهخصوص در این روزگار. ما این روزها رییسجمهوری داریم که نمیتواند نقاب بر چهره بگذارد چون به مردانگی-نرینگیاش خدشه وارد میشود. در این شرایط جز دست انداختن او و رفتارش چه کاری از دستمان برمیآید؟
بیشتر فیلمهای شما درباره آدمهایی است که در حاشیه نظام سرمایهداری زندگی میکنند… وقتی فیلم میسازید چهقدر حواستان به امور و مسائل سیاسی است؟
همیشه مسائل و بحثهای مهمی در میان است اما وقتی پیش میروید و بیشتر تحقیق میکنید، فقط میکوشید روی شخصیتهای فیلم و اینکه دقیقاً چهجور آدمهایی هستند تمرکز کنید و باقی چیزها را به حال خودشان رها میکنید؛ اما بعدش – مثلاً در اتاق تدوین – دوباره این موارد اهمیت خاص خودشان را پیدا میکنند. به عنوان نمونه، در خانه اعیانی ارباب (چیف فَکتِر)، شخصیتهای متنوعی حضور دارند: زنان، بومیان علیه سفیدپوستان، یک مرد چینی و یک خدمتکار. چیدمان و میزانسن این صحنه، بر اساس توازن و تمرکز بر موضوع و شخصیتها خلق شد. در فیلمنامه اشارههایی به خدمتکار هست ولی در زمان فیلمبرداری همه کارها را از زاویه دید او تصویر کردیم؛ و این واقعیت که شما این مقدار از زمان را به او اختصاص میدهید و حتی وارد اتاق خواب او هم میشوید، بهنوعی بخش سیاسی کار است. واقعیت این است که من ترجیح میدهم کنار او باشم و لحظههای زندگیاش را نمایش بدهم؛ و همه این اتفاقها زمان فیلمبرداری و انتخاب جای دوربین روی میدهند.
خیلی از شخصیتهایتان واقعاً آدمهای تنهایی هستند؛ و شما هم تنهایی را جوری تصویر میکنید که خیلی درست و ملموس احساس میشود. خودتان با تنها بودن و کار کردن راحت هستید؟
مدتهاست تنها هستم. تنها زندگی میکنم اما دوست دارم در جمعی از دوستان باشم. میتوانم برای زمانی طولانی تنها باشم ولی نقل قول ویلیام بلیک که در ابتدای فیلم آمده است واقعاً در موردم مصداق دارد: «پرنده و لانهاش، عنکبوت و تارش، آدم و دوستیهایش.» از این نقل قول استفاده کردم چون میخواستم فیلمی درباره رفاقت بسازم. دوستی زندگی من را خیلی غنی کرده است و روابطی دارم که چند دهه قدمت دارند و کاملاً عمیق و ارزشمندند.
- جیکیو