
هنروتجربه-سحر آزاد: ابراهیم حقیقی اینبار هم پوستری برای عباس کیارستمی طراحی کرد، با این تفاوت که به جای پوستری برای یکی از فیلمهای او پوستری برای فیلمی درباره کیارستمی طراحی کرد. این فیلم، یک مستند بلند به نام «کیارستمی و عصای گمشده» به کارگردانی، تصویربرداری و تدوین محمودرضا ثانی است که از ۲۵ شهریور در سینماهای هنروتجربه به نمایش درآمده است. حقیقی معتقد است وجه آموزشی کیارستمی مغفول مانده و هنوز زمان باقی مانده است تا حاصل کارهای او را در کارگاههای اموزشی که برپا کرد، ببینیم. با او در این باره صحبت کردیم:
طراحی پوستری برای کیارستمی کار سختی بود؟
طراحی پوستر برای کیارستمی کار سختی نبود چون او را میشناختم و قبلا هم برایش پوستر طراحی کرده بودم مثلا طراحی پوستر «مشق شب» پیچیدگی زیادی نداشت حتی در پوستر «مسافر» به یک لیاوت میانی بسنده شد یا در پوستر «کلوزآپ» یک نوشته بزرگ لاتین با چند تصویر کوچک برایش کافی بود. همه این تجربهها را از طراحی پوسترهای کیارستمی به یاد داشتم. در ضمن فیلم را دیده بودم که البته برای طراحی پوستر باید میدیدم. خوشبختانه فیلم هم خیلی پیچیدگی نداشت. پیچیدگی یا سادگیهایش در همان رفتار و حرفهای کیارستمی در کلاس نهفته بود و قطعا من هم باید با همان ایجاز این پوستر را با کمترین رنگها و معنایی که بتواند در رنگ و فرم کفایت کند، طراحی کنم. از آنجاکه فیلم درباره کیارستمی بود ترجیح دادم از تصویر خودش استفاده کنم. تصویر نیم رخ او را که دوستانم برایم فرستاده بودند، خوب و کافی بود. فیلم با دریا و موضوعی که با شاگردانش در همان کارگاه اول در اسپانیا مطرح میکند، شروع میشود پس ترجیح دادم تصویر آبی را که نماد دریا و ذهنیت اوست، در سرش بگذارم و روشنی زرد را هم در بک گراند (زمینه) قرار دادم چون دوست داشت حقیقت و روشنایی را روایت کند چون خودش میگفت:«سینما نور است» و مفهوم نور و دریا را میخواستم نشان دهم.
فیلم با دریا و موضوعی که با شاگردانش در همان کارگاه اول در اسپانیا مطرح میکند، شروع میشود پس ترجیح دادم تصویر آبی را که نماد دریا و ذهنیت اوست، در سرش بگذارم و روشنی زرد را هم در بک گراند (زمینه) قرار دادم چون دوست داشت حقیقت و روشنایی را روایت کند
شما در آیین دیدار فیلم گفتید که وجه آموزش سینمایی کیارستمی انگار برای ما مغفول مانده بود. چرا این وجه او مغفول مانده است؟
یک بخشی از این وجه آموزشی مغفول ماند چون او هیچ وقت در دانشکده یا دانشگاهی تدریس نکرد برخلاف هم نسلانش که یا در آموزشگاهها تدریس میکردند یا به دانشگاه میرفتند. او سالهای آخر زندگی را به برگزاری کارگاههای آموزشی گذراند که در ابتدا در خارج از کشور به تشویق کسانی که دعوتش میکردند، آغاز شد و بعد در موسسه کارنامه اقدام به برگزاری کارگاه کرد و البته دانشجویان معدودی میتوانستند در این کارگاهها حضور داشته باشند یعنی شیوه گرفتن هنرجویانش هم به شیوه معمول همه دانشگاهها مانند کنکور و…نبود بلکه علاقهمندیشان به سینما بود که آن ها را ترغیب میکرد با آن ها حرف بزند. این اتفاق برای این که ببینیم حاصل دسترنج و کلاسهایش چه بوده است، خیلی دیر روی داد. تا به حال هم حاصل اندکی از آن دیدهایم. فکر میکنم هنوز زمان باقی است تا تاثیرهای او را در آثار هنرجویانش بتوانیم شاهد باشیم.
شیوه آموزشهای کیارستمی چه تمایزی با دیگران داشت؟
این تمایز را آقای ثانی در ابتدای فیلم اعلام میکند و به طور آشکار میگوید که همیشه روش کیارستمی چنین بود. او هیچ گاه با یک فکر آماده به سر کلاسی که قرار بود برگزار شود، نمیرفت. دیگر این که بنابر جغرافیا و فرهنگ حاضر، برای موضوع کلاس فکر و طراحی میکرد و بعد این که وقتی در ایران و در همان موسسه کارنامه کارگاهی برگزار میکرد، موضوعها را با اشتراکات فکری هنرجو انتخاب میکرد. اصلا با هیچ چیز از قبل آمادهای به سر کلاس نمیرفت. او مانند بسیاری از معلمان نبود که ۲۰_۳۰ سال به سر کلاس میروند و هرسال یه موضوع را تکرار میکنند. هر کلاسش با دیگری بنابر موقعیت زمانی، جغرافیایی، تفکرش و نوع هنرجو متفاوت بود.
هیچ موقع شده بود درباره کلاسهای آموزشی با یکدیگر صحبت کنید؟
نه. فقط سوالهایی در این مورد میپرسیدم که بچهها چطور هستند یا چه میکنند؟ او خیلی با شوق از بعضیهایشان تعریفهای حیرت انگیزی میکرد. این تعریفها در تجربه آوریها و نوآوریهایشان بود نه اینکه تعریف همیشگی و کلاسیکی از یک فیلم کوتاه و.. باشد بلکه از تجربه خلاق آنها به شعف میآمد.