ماهنامه هنروتجربه-حمیدرضا گرشاسبی:سینمای مستند سینمایی رهاتر از فیلمهای داستانی است و قید و بندهای آن را ندارد. در سینمای داستانی، فیلمنامه همه راه را مشخص میکند. اما روند کار در سینمای مستند به گونهای است که در صورت کمرنگ شدن تابلوی شهرها در کناره جادهها، ممکن است به شهر مورد نظرمان وارد نشویم و شهری دیگر مقصد سفر شود؛ چه بسا شهرِ پیداشده بسیار خوشآبوهواتر و زیباتر باشد. این همان اتفاقی است که در فیلم «گلولهباران» صورت گرفته و اینجا – من- میتوانم حدس بزنم به غنای فیلم منجر شده است. شاید اگر این رویداد اصلی – در فیلمِ کنونی- صورت نمیگرفت، ما صرفا با گزارشی از یک نبرد روبهرو بودیم. البته که در همان وضعیت قبلی نیز، ما شجاعت و دلیری عوامل فیلم را ستایش میکردیم و شرحی تصویری میدیدیم از روزی سخت در جبهه نبرد. سخت نهفقط برای رزمندگان، که بیشتر برای عوامل فیلم، چراکه در اینجور فیلمهای مستند، فیلمساز/تصویربردار در موضعی بهمراتب خطرناکتر از سرباز/ رزمنده قرار دارد. لااقل رزمنده بینایی دارد و جلویش را میبیند، اما تصویربردار صرفا قابی محدود را میبیند که متوجه نیست در خارج از این قاب چه حوادثی روی میدهد، و همین موضوع او را بسیار آسیبپذیر میکند.
ایده اولیه فیلم «گلولهباران» بر این اساس شکل گرفته که دوربین با گروهی از رزمندگان ایرانی همراه شود تا به ثبت دقایق عملیات بپردازد. این فیلم در یکسوم اولیه خود متوقف میشود و از پایان فیلم قبلی، فیلم کنونی آغاز میشود، که موقعیتی بسیار یکه و غریب دارد. از اینجا به بعد، با فیلمی نفسگیر و تعلیقی روبهرو هستیم. ناگهان دوربینِ یکی از تصویربرداران- حاج حسین- به زمین میافتد، قاب کج و ناواضح میشود، فریادی روی تصویری میآید و میفهمیم حاج حسین به پایش تیر خورده. در یک ساعت باقیمانده، گروه چهار نفره آنها روی زمین، پشت چند تکه سنگ، سنگر میگیرند و دو دوربین در قابی تنگ و بسته دیالوگهای پینگ پونگی دو تصویربردار را پی میگیرد. رودرروی هم به فاصله یک متر از هم. این وسط همراهان آنها نیز نظرهایی میدهند درباره اینکه چگونه میتوانند از موقعیت خطیرشان رهایی یابند. درحالیکه درون قاب، بیم از تیر خوردن تکتیرانداز داعشی ما را بهشدت نگران جان آنها کرده. حاج حسین لحظه به لحظه رمقش کم میشود و فیداوتها به شکلی درخشان یادآور زمانِ فشرده آنهاست. مدام به خود فشار میآوریم که چگونه از این مهلکه میگریزند. ما کاملا با آنها درگیر شدهایم و نفس در سینهمان حبس شده. این لحظات همراهی، اوج موفقیت فیلم است. فیلم در نقطه عطف دوم، باز وارد شرایطی ناپایدارتر میشود؛ دومین تصویربردار نیز تیر میخورد. حالا قاب تنگتر و تسلط دشمن بیشتر میشود.
پ. ن: «گلولهباران» – عنوان فارسی فیلم- صرفا به آتشباران دشمن اشاره میکند، اما نام انگلیسی فیلم را اگر ترجمه کنیم، میشود: «گلوله و باران». چه مسمایی دارد این نام وقتی هم گلوله میبارد و هم باران.