
گفتوگو با لی آیزاک چونگ کارگردان «میناری»
«میناری»زاده درد و رنج و امید است
هنروتجربه – مریم شاهپوری: لی آیزاک چونگ که فیلمسازی را از سال ۲۰۰۴ و فیلم کوتاه «راه اصلی» / Highway شروع کرد، با آثارش در جشنواره و محافل هنری متعددی از جمله جشنوارههای کن، برلین، تورنتو و… حاضر و تحسین شده است. «میناری» یا «آبچکان جاوانیکا» / Minari اولین نمایش جهانیاش را در جشنواره ساندنس تجربه کرد و جوایز بزرگ هیأت داوران و تماشاگران بخش آثار دراماتیک سینمای ایالات متحده را برنده شد. این فیلم که قرار است از دوازدهم فوریه (۲۴ بهمن) در سینماها روی پرده برود و پیش از این به صورت مجازی عرضه شده، امتیاز میانگین ۸۷ از صد را از هفده منتقد در «متاکریتیک» گرفته است؛ و یکی از تحسینشدهترین فیلمهای مستقل سال ۲۰۲۰ است.
داستان «میناری» درباره یک خانواده کرهای مهاجر است که همه چیزشان را به خطر میاندازند تا زندگی دیگری را دنبال کنند. جیکوب با هدف اداره مزرعهای در آرکانزاس خانوادهاش را مجبور به نقل مکان میکند و این در حالی است که همسرش مونیکا از خوشبینیهای او، با وجود کاهش پسانداز و دورافتادنشان، به ستوه آمده است. در این بین، پسر کوچک آنها دیوید، به مادربزرگ حساساش، مادر مونیکا، نزدیکتر میشود و راهی برای گریزش از دشواریهای زندگی و زندگی زناشویی فرسوده والدینش پیدا میشود. آنچه میخوانید بخشهایی از گفتوگوی دینو-ری راموس است با لی آیزاک چونگ.
چه مدت داستان «میناری» در ذهن شما بود تا به این نتیجه رسیدید که باید آن را روایت کنید؟
فیلمسازان زیادی هستند که کارشان را با فیلمی خودزندگینامهای از دوران کودکی آغاز میکنند و این فکری است که من هم بهنوعی داشتم ولی پروژههای دیگری در آغاز کارم سر راه من قرار گرفتند. علاوه بر این، فکر میکردم خودم باید پدر شدن را تجربه کنم و کمی بیشتر زندگی کنم و فرازوفرودهایی را تجربه کنم؛ شکست بخورم و تجربههای زندگیام بیشتر شوند. پس باید به مرحلهای میرسیدم که بتوانم درباره مهاجرت والدینم به این کشور و چالشهای پدرم بنویسم. الان دخترم همان سنوسالی را دارد که آن زمان من داشتم و میفهمم که پدر فرزندی با این سنوسال چه وضعی دارد؛ چون من هم در تلاش برای ادامه راه و حرفه خودم هستم.
نگارش داستان را از چه زمانی شروع کردید؟
سال ۲۰۱۸ بود که فکر کردم زمانش رسیده است. مدتی بود که از سایر پروژهها فاصله گرفته بودم و کتاب ویلا کاتر با عنوان «انتونیای من» / My Ántonia هم واقعا الهامبخشم شد. او به این موضوع پرداخته است که کارش زمانی واقعا شروع شد که دست از تعریف و تمجید برداشت و شروع کرد به مرور خاطرات. او دست از تلاش برای تقلید از دیگر نویسندگان برداشت و روی کارهایی وقت گذاشت که خوب به نظر میرسیدند و به یادآوری و نوشتن از تجربههای خودش مشغول شد. من هم فکر کردم چنین کاری نکردم و این دفعه میتوانم چنین کنم. در غیر این صورت، شاید دیگر فرصت ساخت فیلمی را به دست نیاوردم. پس کارم را شروع کردم و به امید بهترین اتفاقها بودم.
به دلیل روایت این داستان شخصی دچار نگرانی نشدید یا احساس نکردید که این طوری آسیبپذیر میشوید؟
به طرز عجیبی دچار این نگرانی شدم که آیا در حق والدینم بیانصافی و ظلم نمیکنم؛ چون میدانم روایت داستانی که شما در آن یکی از شخصیتها باشید، چه حسوحالی دارد. من داستان آنها را از زاویه دید خودم روایت کردهام و آنها فرصت گفتن داستانشان را نداشتهاند. به همین خاطر خیلی عصبی و نگران شده بودم. سوای این، کوشیدم از واقعیت فاصله بگیرم و دقیقا از جریان اتفاقهایی که روی داده، تبعیت نکنم. در واقع هدفم این بود که داستانی سرگرمکننده روایت کنم. برایم مهم بود که فیلم را جوری بسازم که تماشاگر از دیدن آن لذت ببرد. بهعلاوه، خودم از نوشتن این نقشها نیز خیلی لذت بردم چون از زندگی واقعیام میآمدند، البته نه به طور کامل.
چرا فکر کردید استیون یونگ برای ایفای نقش جیکوب مناسب است؟ به عبارت دیگر، چه ویژگیهایی در او سراغ داشتید؟
احساس کردم شخصیت جیکوب کسی است که دارد راه خودش را انتخاب میکند و تمام ساختارها، ایدهها و دستهبندیهای متفاوتی را پشت سر میگذارد که در آنها بهاجبار قرار داده شده بود؛ چه در کره به عنوان یک کرهای و چه در کالیفرنیا به عنوان یک مهاجر. او همه این فشارها را تحمل کرده بود و حالا میخواست برای اولین بار تلاش کند تا کاری کاملا متفاوت را انجام دهد و بکوشد که واقعا خودش باشد. احساس کردم استیون میتواند کاملا با چنین شخصیتی ارتباط برقرار کند، فقط بر این اساس که چهطور بزرگ شده و حالا برای خودش چه کسی است؛ و البته با افکار و دنیای او هم تا حدی آشنا بودم.
روایت این داستان از دو زاویه دید، یکی برای پدر و دیگری برای پسرش، واقعا دشوار به نظر میرسد. احساس نمیکردید که به جهتهای متفاوتی کشیده میشوید؟
ساخت این فیلم خیلی عجیبوغریب بود. یک بار سر صحنه بودم و سعی میکردم کار طراح صحنهام، یونگ اوکی لی، را اصلاح کنم. گفتم: «خب، در خانواده من و زندگی واقعیام، این طور نبود». البته فکر میکردم این کارت حکم من بود که هر وقت میخواستم به حرفم گوش بدهد آن را بازی میکردم؛ اما او پاسخ داد: «میدانی که این خانواده تو نیست. این خانواده یی است و کاملا فرق دارد». این جواب واقعاً مرا شوکه و انگار بیدارم کرد. پس از آن این صدا را در ذهنم میشنیدم که «این دیگر خانواده تو نیست. این خانواده یی است و تو باید در خدمت آنها باشی». این فاصله خوبی بود که در کل فیلم توانستم از آنها بگیرم.
معنای فیلم پس از نمایشش در جشنواره ساندنس و سپس پخش جهانیاش چهطور نسبت به زمان ساختش برای شما تغییر کرد؟ بهخصوص که در این مدت دنیا هم تغییرهای مهمی کرده است.
امیدوارم پس از تمام اتفاقهایی که در سال ۲۰۲۰ روی داد، «میناری» نوعی امید را برای تماشاگرانش به ارمغان بیاورد. فکر میکنم این فیلم بهنوعی زاده درد و رنجی حقیقی است که من در زندگیام با آن کلنجار رفتهام؛ و البته که در سوی دیگر، از لذتها و امیدهای زندگی من هم بسیار بهره برده است. به هر حال، امروز ما هنوز اینجا هستیم و جان سالم بهدر بردهایم؛ و کنار هم هستیم.
- ددلاین