
هنروتجربه: کارگردان مستند «در جستوجوی خانه خورشید» معتقد است استفاده از فیلمنامه در مستند حسن کار است و تخیل در مستند چیز تازه ای نیست و در همه جای دنیا وجود دارد.
مهدی باقری در ابتدای صحبتهایش در مورد اکران مستند «در جستوجوی خانه خورشید» در هنروتجربه و کلیت این اثر به سایت هنروتجربه گفت: «بعد از اینکه مستند «در جستوجوی خانه خورشید» را ساختیم تقریبا دو سال منتظر اکران آن ماندیم تا در هنروتجربه اکران شود. بعد از جشنواره سینما حقیقت این نوع فیلمها قبل از اینکه بخواهد در پلتفرمهای آنلاین اکران شود، احتیاج به نمایش و اکران عمومی دارد. هنروتجربه در کشور ما تنها جایی است که ما میتوانیم فیلمهای مستند را بعد از «سینما حقیقت» در آنجا نمایش دهیم و یک ارتباط گستردهتری با تماشاگرهایی که این گونه فیلمها را دوست دارند، داشته باشیم در نتیجه ما هم هنروتجربه را بهترین بستر برای اکران دیدیم. هرچند این روزها به دلیل کرونا مخاطبان کمتری به سینما می آیند، اما به هرحال عده ای از مخاطبان راهی سینما میشوند و فیلم را میبینند و قبل از اینکه به vod ها برود تبلیغی برای فیلم میشود».
این مستندساز در ادامه درمورد دستاورد مستند «در جستوجوی خانه خورشید» برای مخاطبان و اهدافی که به عنوان یک مستند شهری دنبال میکرده، توضیح داد: «مستندهای شهری یا اجتماعی از جانب بیننده ها جدیتر گرفته میشوند. نوعی مستند شهری در چندسال اخیر در ایران باب شده است که صرفا قصهگو است و برای سرگرمی ساخته میشود. درصد این مستندها کم است، اما مخاطبان مستندها را با آن شکل شناخته اند. مستندهایی که من میسازم مبتنی بر روایت است یعنی روایت، بخشهای قصه و قصه گویی، کاراکترپردازی و …را مورد نظر داد و من به کاراکترپردازی در مستندهای شهری که میسازم توجه ویژه دارم».
تخیل در مستند چیز تازه ای نیست و در همه جای دنیا وجود دارد. ما ابزارهای مختلفی در ساخت مستند استفاده میکنیم که یکی از آنها تخیل است، البته مستند به طور کلی براساس پژوهش ساخته می شود؛ اما از دهه ۸۰ نسلی وارد مستندسازی شدند که ارائه کتابخانهای صرف را برنمیتابند و موارد دیگری هم در کار دخیل میکنند.
او افزود: «اگر تماشاگر با پیش زمینه اینکه میخواهد مستند شهری ببیند به سینما بیاید، شاید فیلم من را انتخاب نکند به این دلیل که تصور میکند با فیلمهای تاریخ نگار یا بدنه محور یا بنا محور طرف است، اما نکته اینجاست که برخی از فیلمهای شهری یا اجتماعی که مبتنی بر روایت باشد، با مخاطب ارتباط بهتری برقرار میکند. فیلمهای شهری و اجتماعی براساس تاریخ روایت میشوند، اما در مستند «درجستوجوی خانه خورشید» صرفا براساس ترتیب تاریخی پیش نرفتیم .قرار نبود کتاب تاریخ به مخاطب تحویل بدهیم بلکه قصه ای را براساس تخیل نوشتهام . البته یادآوری کنم در مستندسازی هم چیزی تحت عنوان تخیل در روایت داریم مثلا یک واقعه تاریخی در دل قصهای عاشقانه بیان میشود. در نتیجه من فکر میکنم اگر برچسبهایی که روی فیلمهای مستند زده میشود و مخاطبانی که حرفهای مستند شهری را دنبال میکنند را کنار بگذاریم، میبینیم که این نوع فیلمها هم مخاطبان خاص خودشان را دارند. البته این را باید در نظر بگیریم که مخاطبان هنروتجربه حتما عامه مردم نیستند و بینندگان خاص خودش را دارد و قرار هم بر همین بوده است. وقتی من به هنروتجربه می روم و درخواست اکران می دهم خودم را بادیگران حتی فیلمهایی که در هنروتجربه اکران میشود مقایسه نمیکنم. باید واقع بینانه نگاه کرد و دنبال حداقل مخاطبی هستم که به درستی دست به انتخاب می زند و فیلم را در سینما میبیند. بازخورد این نگاه را هم میبینم و فکر میکنم حتما آنچه در زمینه مستند در نظر دارم دیده میشود. طبیعتا اگر ما و هنروتجربه بستر گستردهتری برای عرضه داشتیم بهتر خودمان را معرفی میکردیم ضمن اینکه کرونا و شرایط حساس فعلی هم بیتاثیر نبوده و اگر اوضاع عادی بود تماشاگر بیشتری به سمت سینماها می آمد».
در ادامه کارگردان «زخم قند» درمورد نقش تحقیق و پژوهش در ساخت این مستند و هم سویی آن با قسمتهایی از روایت که با تخیل آمیخته شده، توضیح داد: «تخیل در مستند چیز تازه ای نیست و در همه جای دنیا وجود دارد. ما ابزارهای مختلفی در ساخت مستند استفاده میکنیم که یکی از آنها تخیل است، البته مستند به طور کلی براساس پژوهش ساخته می شود؛ پژوهش کتابخانه ای و میدانی. نکته ای که دراین بین وجود دارد این است که از دهه ۸۰ به این طرف نسلی وارد مستندسازی شدند که ارائه کتابخانهای صرف را برنمیتابند و موارد دیگری هم در کار دخیل میکنند. در مستند «درجستوجوی خانه خورشید» هم پژوهش میدانی انجام دادیم هم پژوهش کتابخانهای، اما نکته مهم در مورد مستند ما یا این شکل مستندها که بیان نمیشود، فیلمنامه است. من بعد از پژوهش، بدون فیلمنامه سرصحنه حاضر نمیشوم؛ فیلمنامهای دقیق مثل آنچه برای فیلم داستانی نوشته می شود. استفاده از فیلمنامه در مستند حسن کار است و باعث میشود دقیقتر پیش برویم تا با بودجه ای که داریم فیلم را جمع کنیم. نکته اینجاست که برخی وقتها در سینمای مستند به خاطر کم بود امکانات که بخشی از آن مالی است، فیلمسازان مستند سراغ قصه سازی میروند آن هم قصه سازی که از دل پژوهش نیامده است. ما چیزی به عنوان تخیل در روایت داریم، اما تخیل در واقعیت و آنچه که وجود دارد ،نداریم.بنابراین واقعیتی وجود دارد که ما آن را در بستر دراماتیک روایت میکنیم تا درک بهتری در بیننده ایجاد شود».
اگر ما و هنروتجربه بستر گستردهتری برای عرضه داشتیم بهتر خودمان را معرفی میکردیم. ضمن اینکه کرونا و شرایط حساس فعلی هم بیتاثیر نبوده و اگر اوضاع عادی بود تماشاگر بیشتری به سمت سینماها میآمد
کارگردان «چندمین چنار» درمورد وجه تمایز «در جستوجوی خانه خورشید» با سایر آثار هم ردیف با خودش اظهار کرد: «هر فیلمسازی فکرمیکند کار متمایزی انجام میدهد، اما نتیجهای که حاصل میشود، معمولا متفاوت است. برای «در جستوجوی خانه خورشید» در یک محله از ناصر خسرو کار میکردیم و فهمیدیم که راویان اصلی این محله یا فوت شده اند یا مهاجرت کردهاند و ما راوی اصیلی برای اینکه بتواند دوران مختلف این محله را توصیف کند نداریم در نتیجه از روایت استفاده کردیم و راوی را در قصه آوردیم که دانای کل است و در ۱۴۰ سال همه روایتها را به چشم دیده است. وجه تمایز مستند ما با دیگران شاید این باشد که از پژوهش میدانی و کتابخانه ای به راوی غایب رسیدهام که از دل پژوهشهایم به وجود آمده نه بر اساس دل به خواه من. وقتی دیدیم راویان غایب هستند از اسناد موجود از آنها بهره بردیم. راوی غایب در سینمای دنیا هم وجود دارد که نقش دانای کل را بازی میکنند و آنقدر در وجه دراماتیک فیلم پیچیده میشوند که تماشاگر بعد از دیدن چند دقیقه اول فیلم فراموش میکند راوی غایب است و خودش را حاضر در محل میداند و با جریان همذاتپنداری میکند. این یک ترفند درامایتک است که از آن بهره برده ایم».
باقری درمورد ضرورت ساخت این مستندها خاطر نشان کرد: «اگر از من بپرسند به طور کلی ساخت مستندها آیا ضرورت دارد میگویم بله به این خاطر که وجه فرهنگی کشور را غنی میکند. مستند در انواع و سبکهای مختلف کمک میکند فرهنگ کشور ارتقا پیدا کند و موجب حفظ مواردی میشود که مردم دوست دارند بیشتر درموردش بدانند و کمک میکند وجوهی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی ما از بین نرود و به صورت سند باقی بماند. این تاثیر فرهنگی مستند را با هیچ چیزی نمیتوان عوض کرد و اصلا برای همین است که دولتها برای ساخت مستندها هزینه میکنند که می دانند شاید هزار نفر تماشاگر داشته باشد. آنها برای این تعداد تماشاچی جاضر کار نمیکنند بلکه کار اصلی برای آیندگان است. چیزی که در گذشته وجود نداشته این است که ما از فرهنگ، آداب و رسوم و… کشورمان چیز زیادی را ثبت تصویری نکردهایم. از نظر بصری، انسانشناسی ضعیفی در ایران داریم و این یک نقصان برای وجه آکادمیک و مردم امروز و آینده کشور است. به نظرم مهمترین وجهی که مستندها در کشور دارند این است که حوزههای ثبت فرهنگی کشور را برعهده گرفته اند و در جایی که نشر و چاپ خیلی گران است و فیلمسازی هم ارزان نیست و مخاطب بیشتر به سرگرمی فکر میکند تا غنی شدن فرهنگی، مستند نقش مهمی دارد».
او تاکید کرد: «به نظرم مستندسازی اقدامی فراتر از آن چیزی است که تنها به صورت اکران یک فیلم و عدهای تماشاگر که به دیدن آن می روند و… نگریسته شود. مستندسازی نوعی ثبت فرهنگی است. همان طور که فیلمخانه از ما میخواهد یک نسخه از فیلم هایمان را به این مرکز ارائه دهیم تا باقی بماند، ما مستندسازان هم نوعی راوی حال و آینده هستیم تا همه بدانند در دورهای مشخص سبک زندگی، اقتصاد، فرهنگ و… ما چگونه بوده است».