
امیر موسوی مدیرفیلمبرداری «سوم آذرشهر» از تجربیات خود میگوید:
معجزه زمانی اتفاق میافتد که کارگردان و فیلمبردار یک زبان شوند
هنروتجربه-فاطمه رستمی: امیر موسوی مدیر فیلمبرداری فیلم سینمایی «سوم آذرشهر» بودجه را عامل مهمی میداند که فرصت میدهد تا هرکدام از عناصر فیلم دیده شوند و به هدفشان برسند و خلاقیتشان را به ظهور برسانند. در گفتوگویی با او جایگاه فیلمبردار در آثار تجربی و مستقل را بررسی کردیم که میخوانید.
امیر موسوی در مورد همکاری با کامبیز صفاری در فیلم سینمایی «سوم آذرشهر» گفت: «دوستی من با کامبیز صفاری قدیمی است و مبنای این دوستی علاوه بر رفاقت براساس کار هم بوده است. من به روحیه صفاری که او را به فیلمسازی سوق داده آشنا بودم،بنابراین همکاری در «سوم آذرشهر» کار سختی نبود. فیلمنامه این فیلم را کامبیز چندسال قبل برایم تعریف کرده بود. یک ماه قبل فیلمبرداری هم به گروه اضافه شدم، اما واقعا کار برای من به دلیل آشنایی با کامبیز صفاری سخت نبود».
در ادامه موسوی در پاسخ به سوالی درباره تجربه همکاری برای ساخت فیلمی مستقل توضیح داد: «وقتی فیلمنامهای به من پیشنهاد میشود دو مقوله وجود دارد؛ یکی سینمای لوباجت و دیگری سینمای هنری و تجربی. از همان ابتدای کار متوجه میشوم که فیلم براساس بودجه موجود به این شکل ساخته میشود یا اینکه در نهادش فیلمی خاص و تجربی است و نگاه متفاوتی را دنبال میکند. غالبا این فیلمها در بستر سینمای هنروتجربه دیده میشوند و گاها چون پول نداشته اند اینطور ساخته شدهاند و با سینمای لوباجت ارائه میشوند. در این بین هستند فیلمهایی که هرچقدرم به آنها سرمایه تزریق شود، همچنان در قالب هنروتجربه ای باقی میمانند و در این گروه هم نمایش داده میشوند چرا که اصلا جایگاه چنین فیلمهایی همینگونه است. به نظرم ما فیلمهای محدودی داریم که فیلمهای خاصی هستند. من دنبال چنین فیلمهایی هستم که اگر بودجه هم در کار باشد باز هم در نهادشان جزو سینمای مستقل باقی میمانند».
زمانی فیلمبردار میتواند در یک فیلم هنری و تجربی تاثیرگذار باشد که از زمان آماده کردن فیلمنامه با کارگردان همراه شود. طبیعی است در آن شکل با محصول نهایی نزدیکی بیشتری خواهد داشت. این به معنای کمک کردن به کارگردان و کل گروه است تا بهتر بتوانند کار را تولید کنند
او افزود: «وقتی به عنوان فیلمبردار برای فیلمی دعوت به همکاری میشوم، بخش تکنیکال و بودجه هم به من مربوط است و براساس کاری که میتوانم انجام بدهم، قصه را تحلیل میکنم. یک زمانی قصه بلندپروازانهای وجود دارد که با آن بودجه ساخته نمیشود یا اگر هم ساخته شود الکن باقی میماند و فضای مدنظر را منتقل نمیکند. به عنوان فیلمبردار من تا جایی که ممکن باشد به همسانسازی کمک میکنم تا کار به شکلی ساخته شود که هم در جایگاه خودش درست باشد هم توجیه تولیدی داشته باشد. این مسئلهای است که به عنوان فیلمبردار در سینمای مستقل همیشه با آن درگیر بودهام. مدیریت ایدهها به صورتی که بدون لطمه به ثمر برسد از اهداف اصلی ماست. در مورد «سوم آذرشهر» هم کامبیز صفاری به خاطر تجربیات تولیدی که دارد توانست در این فیلم با بودجه محدود به بهترین شکل ممکن کارش را انجام دهد. از این جهت که او خودش فیلمنامهنویس هست، مدیریتی خوبی هم داشت .من بر اساس اطلاعم از جزئیات چنین دیدگاهی نسبت به آن دارم و به کامبیز تبریک میگویم که در چنین شرایطی توانست فیلمش را بسازد».
در ادامه این فیلمبردار درمورد نقش هنروتجربه در نمایش آثار مستقل، هنری و تجربی و ایده اش برای عملکرد بهتر این موسسه عنوان کرد: «فیلمهایی که در هنروتجربه اکران میشوند از آن دسته آثاری هستند که میتوان عنوان مخاطب خاص را برآنها گذاشت و سنگ بنای آنها این گونه است که لزوما قرار نیست در گیشه موفق باشند. به نظرم چنین خصلتی از ابتدا تعریف را مشخص میکند. این فیلمها به ماهیت سینما نزدیکتر هستند البته اگر ماهیت سینما را گیشه صرف تعریف نکنیم! اگر چنین دیدگاهی را بسط بدهیم به تفاوتی در قصه و ساختار می رسیم. اگر این نگاه تغذیه شود و در هنروتجربه فیلمهایی با زاویه دید شخصی بیشتری نمایش دهیم، به نظرم سینمای پویاتری خواهیم داشت. سینمای تجاری که فروش خودش را دارد، کار خودش را میکند. اگر بیشتر به تفکر بها بدهیم و دنبال نگاههای ویژهتری در هنروتجربه باشیم، تولید و بازتولید بیشتری خواهیم داشت .البته این کار پیچیدهای است چرا که در نهایت سینما به گیشه وابسته است. هرچقدر بخواهید این سینما کار کند، باید برایش هزینه کرد و این هزینه به سرمایهگذار، گیشه، اسپانسر و… وابسته است تا پول خودش را دربیاورد. به نظرم در این شرایط هنروتجربه امکانی ایجاد میکند که فیلمهای مستقل نفس بکشند و از این بابت قابل تقدیر است».
موسوی درمورد نقش یک فیلمبردار در فیلمی تجربی و چگونگی تاثیرات دانش او در افزایش بار هنری و تجربی چنین فیلمی توضیح داد: « چه در سینمای بدنه چه در سینمای هنروتجربه متاسفانه فیلمبردارها نهایتا یک ماه قبل از پیش تولید به گروه اضافه میشوند. زمانی فیلمبردار میتواند در یک فیلم هنری و تجربی تاثیرگذار باشد که از زمان آماده کردن فیلمنامه با کارگردان همراه شود. طبیعی است در آن شکل با محصول نهایی نزدیکی بیشتری خواهد داشت. این به معنای کمک کردن به کارگردان و کل گروه است تا بهتر بتوانند کار را تولید کنند. من اصولا دنبال نگاههایی میگردم که خیلی شخصی و مربوط به فرد باشد. برای پیدا کردن بهترین روش برای اجرای فیلمنامه باید کارگردان و فیلمبردار دغدغه های شخصی یکدیگر را بدانند . برایم مهم است که آیا فیلمنامه از خاطرات کارگردان آمده، تجربه شخصی اوست؟ یا از عشقش به سینما می آید و… و اینکه چقدر نگاه فرمالیستی به قضیه دارد یا برعکس تلاش دارد به سادهترین شکل ممکن قصه اش را بگوید».
معجزه زمانی اتفاق میافتد که کارگردان و فیلمبردار یک زبان میشوند و از نظر بصری هم به بهترین شکل روایی رسیده باشند و این امر میسر نمیشود مگر وقتی که این دو عنصر، زمانی را با هم برای انتخاب درستترین شیوه روایت لحاظ کرده باشند
او افزود: «من به عنوان فیلمبردار و کسی که بخش زیبایی شناسی فیلم برعهده اوست برایم مهم است که چنین همراهی وجود داشته باشد و کارگردان چه سلیقه ای دارد و تا چه حد میتوانم به او کمک کنم تا شاید موجب پیشرفت این سلایق شوم. شاید من که فیلمبردار هستم از نظر بصری بیشتر از یک کارگردانی کار کرده باشم که طبیعتا بیشتر روی قصهاش متمرکز بوده است. همه این موارد با تعامل به وجود می آید و زمان میخواهد و تولیدات سریع و وابسته به زمان تولیدی این تعامل را از بین میبرد و این اتصال آنقدر در قصه به وجود نمی آید. بهترین حالت این است که تعامل بین کارگردان و فیلمبردار به شکلی باشد که بتوانیم به بهترین شکل بصری برای فیلم برسیم. خیلی از فیلمها هستند که قصه در زبان الکن است چراکه اتصال برقرار نشده و شاید کارگردان و فیلمبردار میتوانستند شیوه کاملتری را برای روایت انتخاب کنند. در همه جای دنیا و در خیلی از فیلمها فیلمبردار و کارگردان تعامل دارند، اما معجزه زمانی اتفاق میافتد که کارگردان و فیلمبردار یک زبان میشوند و از نظر بصری هم به بهترین شکل روایی رسیده باشند و این امر میسر نمیشود مگر وقتی که این دو عنصر، زمانی را با هم برای انتخاب درستترین شیوه روایت لحاظ کرده باشند».
امیر موسوی در پایان در مورد باز بودن دست فیلمبردارها در آثار هنری و تجربی و بروز خلاقیتشان مطرح کرد: «اینکه چقدر خلاقیت و توان فیلمبردار در فیلم دیده میشود یک بحث تولیدی است یعنی آنچه بین کارگردان و فیلمبردار قرارداد میشود و تصمیم میگیرند آن را عملی کنند، تا چه اندازه واقعا عملی میشود. یکی سری تولیدات واقعا به شکل لوباجت قابل ساخت نیستند و به هدف نمیرسند چراکه امکانات سنگین لازم دارد و بخش جلوههای ویژه فیلم در آن تاثیرگذار است و اگر قرار باشد به صورت میدانی انجام شود، باید دید چه هزینه هایی دارد و… خیلی وقتها ما به نتیجه می رسیم که ایده به صورت میدانی ممکن نیست و باید جلوه های ویژه وارد کار شود یا برعکس میبینیم ویژوآل هزینه زیادی دارد و تصمیم میگیریم آن را میدانی به تصویر بکشیم. در نهایت این بودجه است که فرصت را ایجاد میکند تا هرکدام از عناصر فیلم دیده شوند و به هدفشان برسند و خلاقیتشان را به ظهور برسانند».