
حسین معززینیا: کاوه مظاهری برخلاف بسیاری از هم نسلانش، از «اجرا»ی درست برای خودنمایی بهره نمیبرد
هنروتجربه: حسین معززینیا نوشت: کاوه مظاهری نمیخواهد با قاببندی، حرکت دوربین یا میزانسنهای پیچیده روی همکارش را کم کند بلکه دارد کارش را درست انجام میدهد برای کامل کردن یک ساختار از قبل طراحی شده که حساب و کتاب و نظم مشخصی دارد. همین ویژگی، آنقدر اهمیت دارد که باعث میشود امیدوارم باشیم فیلم بعدی مظاهری جهش بزرگی در کارنامهاش باشد.
به گزارش سایت هنروتجربه، حسین معززینیا، منتقد و مستندساز در یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود نقدی درباره فیلم سینمایی «بوتاکس» که این روزها روی پرده سینماهای «هنروتجربه» است نوشته است. متن کامل حسین معززینیا درباره فیلم سینمایی «بوتاکس» ساخته کاوه مظاهری را در ادامه میخوانید:
«فیلم «بوتاکس» را دیدم، اولین فیلم بلند کاوه مظاهری بعد از همه تجربههای موفقش در ساختن فیلم کوتاه و مستند. دقت فیلمساز در اجرا، تعهدش به درست و کامل درآوردن موقعیتها و کم نگذاشتن برای جور کردن مصالحی که اثرش نیاز دارد، اولین چیزی بود که تحت تاثیر قرارم داد.
موقع تماشایش چندبار یاد «فارگو» (ساخته برادران کوئن) افتادم و همزمان با تماشا فکر میکردم چرا. چه چیز این فیلم دارد مرا یاد «فارگو» میاندازد، در حالی که از جهاتی هیچ ربطی به هم ندارند. تماشای «بوتاکس» که تمام شد سرچ کردم ببینم دقیقا چند وقت است اکران شده و چطور فروخته (قبلش طبق عادت یک خط هم درباره فیلم نخوانده بودم) که برخوردم به یکی دوتا خبر و یادداشت دربارهاش و دیدم بین منتقدان غیر ایرانی هم کسانی به شباهت «بوتاکس» با «فارگو» اشاره کردهاند.
به مقایسه فیلمها علاقه ندارم، معمولاً گمراهکننده است، اما در این مورد خاص فکر میکنم همین مقایسه می تواند تصورم درباره «بوتاکس» را توضیح دهد: ترکیب کاراکترها و روابطشان، و تلاش آذر (خواهر کوچکتر) برای پولدار شدن از روشی نامتعارف، تعدادی آدم را کنار هم جمع کرده که «ابله»اند با درجات مختلف. یکی مشکل فیزیکی و بارز دارد و درک درستی از اطرافش ندارد، بقیه گرچه در ظاهر سالمند، دچار زوال عقلند از بس حرص «ترقی» دارند. میخواهند یکشبه پولدار شوند، آن یکی برود آلمان و بقیه هم سوداییاند برای رسیدن به جایی. این موقعیت می تواند ما را یاد ترکیب کاراکترهای «فارگو» بیندازد، اما تفاوت هم از این از همینجا شروع می شود: کوئنها استاد ساختن شخصیتهایاند که همزمان ابله و دوست داشتنیاند. حریصاند، بابت طمعشان حماقت میکنند ولی انساناند و قابل شناسایی. تا مرز تبدیل شدن به کاریکاتور هم پیش میروند ولی دقت که میکنیم میبینیم مثل خودمانند. گیرم با کمی مبالغه. نمونهای دفرمه از خودمان. به همین دلیل همه آدمهای «فارگو» را میشود دوست داشت گرچه رقتانگیز به نظر میرسند.
ولی آدمهای «بوتاکس» جایی این وسط ماندهاند. موقع تماشا برایم سخت بود نزدیکشان شوم. نه آنقدر گرم و صمیمیاند که نزدیک شوم و بشناسمشان، نه کاملاً دور ایستادهاند. شاید به همین دلیل، لحن فیلم هم کمی مردد است. جایی بین کمدی سیاه و یک درام جنایی. و شاید به همین دلیل است که فصل دریاچه نمک (که ابتدا همان مرا یاد «فارگو» انداخت به دلیل شباهتش به آن سکانس دفن پول در برف) با اینکه از نظر فنی خوب اجرا شده (مثل بسیاری از دیگر سکانسهای فیلم) بهقدر کافی درگیر کننده نیست، چون درام در قواره اتمسفر و جزئیات صوتی بصری نیست. هم پایش جلو نیامده. شاید این مشکل «بوتاکس» باشد که درام، همقد دقتهای سبکی فیلمساز نشده.
اما اینها که گفتم معنایش این نیست «بوتاکس» فیلم خوبی نیست. نکته بسیار امیدوار کنندهاش این است که کاوه مظاهری نشان میدهد برخلاف بسیاری از هم نسلانش، از «اجرا»ی درست برای خودنمایی بهره نمیبرد. نمیخواهد با قاببندی، حرکت دوربین یا میزانسنهای پیچیده روی همکارش را کم کند بلکه دارد کارش را درست انجام میدهد برای کامل کردن یک ساختار از قبل طراحی شده که حساب و کتاب و نظم مشخصی دارد. همین ویژگی، آنقدر اهمیت دارد که باعث میشود امیدوارم باشیم فیلم بعدی مظاهری جهش بزرگی در کارنامهاش باشد.»