
هنروتجربه: شاید شبیهترین تعبیر برای کارکردهای اجتماعی هنر هفتم، این باشد که این هنر قادرست آینهای تمامعیار برابر واقعیتهای اجتماعی بگذارد. سینما به واسطهی این کارکرد، میتواند واقعیتهای اجتماعی را بازنمایی کند و یا حتی به تعبیری،خود، واقعیت اجتماعی رابسازد. اما چقدر سینمای اجتماعی در ایران توانسته از پس این نقش آینهگی به خوبی برآید و واقعیتهای اجتماعی را آنچنان که باید و شاید بازنمایی کند ؟ سوال مهم دیگر این است که آن چیزی که امروز تحت عنوان سینمای اجتماعی میشناسیم، چه مختصاتی دارد و چه نسبتی با ایران امروز برقرار میکند و در این میان سهم سینمای مستقل اجتماعی به عنوان یک جریان فرعی چیست؟ درباره این موضوعات با دکتر پرویز اجلالی استاد دانشگاه و جامعهشناس حوزه سینما به گفتوگو نشستیم.
*آقای دکتر! ما امروز در ایران با دو جریان اصلی سینمایی مواجهیم که یکی به واسطه پولهای ناشفاف و هنگفت موسسات و نهادهای خاص ایدئولوژیک برپاست و دیگری سینمایی جشنوارهای است که به اسم سینمای اجتماعی، تصویری که از ایران نشان میدهد بعضا تصویری اگزوتیک، سطحی و موزهای از طبقات فرودست و مسائل خاص اجتماعی است. نظر شما در این خصوص چیست؟
من با دیدگاه شما موافق نیستم.. به نظر من بیش از حد بدبینانه است. سینمای ایران را نمیتوان به این دوگروه تقلیل داد.نخست این که آن فیلمهای ایدئولوژیک با پولهای هنگفت که گفتید چند درصد فیلمهای ایرانی را تشکیل میدهند؟ و آیا میان آنها هیچ فیلم قابل قبولی وجود ندشته است؟ دوم این که این چه حرفی است که فیلمهایی که درجشنوارهها جایزه میگیرند تصویریدروغین از طبقات فرودست نشان دادهاند.برچه مبنایی این حرف را میزنید؟ مثلا فیلم «جدایی نادر از سیمین» مگر جز یک تصویر کاملا واقعگرا از مشکلات طبقه متوسط تحصیلکرده ما نشان نمیداد چه درسطح پلات چه درسطح نماد. یا کدام فیلم کیارستمی تصویری اگزوتیک از فقر نشان میداد.حتا رودبار زلزله زده در زندگی ودیگرهیچ سرشار از شور زندگی تصویر شده است. هیچکدام از فیلم هایی که جایزه بردهاند این چنین که شما میگویید نبودهاند بدون تردید همه فیلمهایی که در جشنوارههای خارجی جایزه بردهاند یا میبرند شایسته بردن این جوایز بودهاندو هستند. سینمای ایران درمجموع سینمای ارزشمندی است. این حرفها را آدمهای حسود یا بیاعتماد به نفس و مغرض میزنند.
*شاید بد نباشد سوالم را دقیقتر بپرسم؛ آیا سینمای امروز ایران تصویری واقعی از جریانِ رونده و پویای اجتماعی ما به دست میدهد؟ تصویری واقعی از رویاها، فروبستگی و تلاشهایمان؟
درپاسخ این پرسش اینکه سینمای ایران چقدر میتواند تصویری واقعی از زندگی همه مردم نشان بدهد و حرفهای نو بزند، میگویم همانقدر که جامعهشناسی و سیاست ما یا تولید صنعتی ما توانسته این کار را بکند. یقیناً سینمای ایران درانجام کارش از صنعت وکشاورزی وسیاست و جامعهشناسی ایران جلوتر بوده است. به خاطر داشته باشید که سینمای ایران هیچگاه مشاور خارجی نداشته، مونتاژ و گرانفروشی نمیکرده است.وقتی یک انتظار ایدهآلگرایانه از سینما مطرح میکنید همهچیز به نظرتان تاریک میآید؛ مگر سینمای فرانسه چه میزان بیشتر از سینمای ایران درد جامعه خودش را بیان میکند؟ ما شاید فیلمسازان برجستهای مانند مانند روسلینی وکوروساوا و… نداشته باشیم اما اگر داشتیم آیا میتوانستند آنگونه آزادانه واز دیدخودبه عنوان یک هنرمند مستقل و نه مطابق فرمول حکومتیتاریخ کشورمان را روایت کنندشما از محدودیتهایی که درون آن محدودیتها فیلمسازان ایرانی فیلم میسازند خبر دارید. توجه کنید؛ من نمیگویم سینمای ایران فوقالعاده است، اما به نظرم این حرف که گویا سینمای ایران اصلاً توجهی به جامعه ایران ندارد و تنها فیلمهای اگزوتیک یا ایدئولوژیک میسازد را قبول ندارم.
*بله حتما جریانهای دیگری هم در سینمای ایران وجود دارد. برای مثال من معتقدم در چند دهه اخیر جریانی روی کار آمده که جریان مستقل سینماست و با بودجه کم و با پول شفاف مدیریت میشود و ایدههای نو و به دور از محدودیتهای ایدئولوژیک پا به آن گذاشتهاند. به نظرتان این چقدر مهم است و چه کارکردی دارد و آیندهی این جریان چقدر روشن است؟
– مثلا چه فیلمهایی؟
*مثلاً «پرویز» یا کارهای شهرام مکری، فیلمهای جدید خانم منیژه حکمت مثل بندربند و ۱۹ و ….
– بله بعضی از آنها را دیدهام هرچند به خاطر کرونا مدتها خانهنشین بودهام.خوشبختانه تعدادشان هم بسیار زیاد است.آنقدر زیاد که کل سانسهای سینماهای هنر وتجربه را پر میکردند. درمیانشان فیلمهای بسیار خوبی وجود دارد مثلا پرویز را دیدهام؛ فیلم بسیار خوبی بود وتیپی از جامعه ما را مطرح میکرد که همه در محلههایمان دیدهایم و توجه نکردهایم. بسیاری از جوانان ما دلبسته سینما هستند؛ این روزها فیلم ساختن هم نسبت به گذشته کار پرهزینهای نیست، بنابراین این سینما بخت گسترش بسیاری دارد. در همه دنیا چنین سینمایی هست. یعنی فیلمسازانی هستند که به بودجه اهمیت نمیدهند و سعی میکنند فیلمهای خوب و اجتماعی بسازند.
*اما به عنوان یک جامعهشناسسینما به صورت نظریـتئوری بگویید، آیا سینمای مستقل-اجتماعی که بودجه کم اما با زیباییشناسیِ بالا ساخته میشود، به نسبت جریان رسمی سینمای ایران، به میزان بیشتری نمیتواند صدای نسل جوانَ و گروههای حاشیهای باشد و واقعیتهای جامعه را ببیند؟ زیرا لزوماً درگیر ایدئولوژی یا پول نیست…
– این امکان وجود دارد، اما الزامی نیست. یعنی وقتی سینمای دنیا را نگاه میکنید، ما فیلمهایی داریم که بعضی فیلمسازان مستقل با بودجه کم ساختند که خیلی ارزشمند بودهاندو فیلمسازانی بسیار برجسته داریم که فیلمهایشان را با استودیوها میساختند. پس به هر دو شیوه فیلم خوب ساخته شده البته گاهی هم نظام استودیویی میتواند بسیار خفقانآور باشد، مانند یک دوره در هالیوود که در آن به دشواری کارگردانان میتوانستند اندیشههای خود را درقالب فیلم بریزند و فضایی برای تنفس نبود. همچنین در دورههایی بعضی دولتها هم برای فیلمسازان چارچوبهای تنگی ایجادکردهاندو میکنند، باوجود این بسیاری از فیلمسازان برجسته بودهاند که فیلمهای خود را درون نظام استودیویی و جریان اصلی سینما با بودجهها وفروشهای خوب ساختهاند؛ مثلاً فیلمسازان ژاپنی تصویری کامل از تاریخ کشور خود را در قالب فیلمهای درخشان وگاه پر هزینه ریختهاند. یا در سینمای ایتالیا فیلمسازانی داریم که مافیا و سیاستمداران را افشا کردند و دردهای جنگ را گفتند، بسیاری از فیلمهای بسیار انتقادی از موضع چپ و رادیکال متعلق به همان سینمای معمولی هستند و فروش هم کردهاند. منظورم این است که اینطور نیست که برای داشتن سینمایی انتقادی واجتماعی حتماً باید فیلمسازانِ منفردِ مستقل و کمبودجه داشته باشیم. این الزامی نیست. چنین فیلمسازانی میتوانند فیلمهای اجتماعی ارزشمند بسازند و در سینمای اصلی هم میشود اینطور فیلمها را ساخت. هرچند درسینما کار از ادبیات سختتر است اما همواره هنرمندان درجه اول چه درسینما وچه در ادبیات توانستهاند میان ایجاد جذابیت برای تماشاگر عادی و محتوای جدی، تعادلی ایجاد کنند وبه طریقی سانسور راهم دور بزنند. لازم نیست نام ببرم؛ همه هنرمندان بزرگ چنین بودهاند از فردوسی بگیر تا سعدی وشکسپیر و همتایان بزرگشان در سینما مثل چاپلین وروسلینی و ویسکونتی و ولز وکوبا یاشی و گودار وبسیاری دیگر. درسینمای ایران هم با وجود محدودیتهای بسیار که وجود داشته فیلمسازان کوشیدهاند تا آرام آرام راه را برای ساختن فیلمهایی واقعگرای اجتماعی باز کنند.روزگاری نمیتوانستند ازعشق بگویند.از کودک خیابانی بگویند از مسائل میان زوجین و مشکلات زنان و طبقات فرودست بگویند. اما تلاش کردند و گفتند واین را به سانسور تحمیل کردند برخی فیلمسازان برجسته به خاطر همین سختگیریها مجبور شدهاند فیلم نسازند.اما به هرحال این سینما کوشیده نفس بکشد و بسازد و هنوز میتوانیم جلوههایی از زندگی واقعیمان را درفیلمها ببینیم هرچند هنوز ژانر تاریخی نداریم، فیلم سیاسی نداریم.خیلی حرفها را هنوز نمیتوانیم بزنیم و سینمایمان درحد یک سینمای روشنفکر دارای حرف وسخن نو قد نکشیده است. به نظر نمیرسد محدودیتها رو به کاهش باشد.اما هنرمندان واقعی همیشه درشرایط دشوار، مهر خود را برتاریخ هنر کوبیدهاند. وقتی شرایط برای جریان اصلی سینمای داستانی دشوارتر میشود، سینمای کمبودجه وغیرحرفهای میتواند بخشی ازبار سینمای واقعگرای اجتماعی را بر دوش بکشد.
*یعنی این سینما هم راهی در کنار راههای دیگر است؟
بله و قطعاً راه خوبی است، به خصوص اگر بتوانند این فیلمها را نشان بدهند و بفروشند. بخش بزرگی از این سینما به سینمای مستند تعلق دارد و چه فیلمهای خوبی ساخته شده است، اما متاسفانه فرصت نمایش ندارند. مشکل اصلی این نوع سینما همین است فرصت نمایش پیدا کردن خیلی مسئله مهمی است، هرچند اینترنت راههای جدیدی برای نمایش پیش پای فیلمسازان جوان میگذارد. بعضی از سازندگان فیلمهای کوتاه ومستند فیلمهایشان را به فستیوالهای خارجی که به سازندگان فیلم ها مبلغی میپردازند میفرستند و چون از ارزش پول ایران به شدت سقوط کرده با همین پول مختصر دوباره فیلم میسازند. این چیزی است که به خاطر شرایط اقتصادی ایران پیش آمده است. همینطور که بعضیها برای خرید خانه به ترکیه میروند، یک عده هم فیلمهایشان را به خارج میفروشند. وزارت ارشاد دولت سابق با راه انداختن طرح «هنر وتجربه» کمک بسیار خوبی به امکان نمایش این فیلمها کرد.نمیدانم بعد از این بلای کرونا که زندگی اجتماعی را نابودکرد دولت جدید گامی برای دادن فرصت نمایش به این فیلمها برمیدارد یا نه؛ به هرحال اول باید منتظر پایان کرونا باشیم اگر پایانی درکار باشد. راههای زیادی هست مثلا نمایش فیلمهای کوتاه ومستند قبل از فیلمهای سینمایی بلندو نمایش در وی او دی ها وراه های دیگر.