
نگاهی به فیلم کوتاه «شوفر» ساخته رضا نجاتی
جرئت اعتراف
هنروتجربه-محمد جواد فراهانی: روانشناسان همواره از آسیبهای طلاق بر کودکان سخن به میان آوردهاند. مسئلهای که میتواند زیانهای مختلفی با خود به همراه داشته باشد و بر روی هر شخص به شکلی متفاوت تاثیربگذارد. اگر این موضوع به شکل «ناتوانی» در کودک بروز کند، او خود را در اختلافِ میان والدین مسئول میداند و فکر میکند با سر و سامان دادن به اوضاع میتواند «بچه بهتری» باشد. اگر این کمبود به شکل «بلاتکلیفی» در فرد بروز یابد کودک احساس میکند که باید همواره جانب یکی از والدین را بگیرد در حالیکه این کار برای او بسیار دشوار است. اندوه، اضطراب، تنهایی و افسردگی نیز از دیگر تاثّرات مخرب بر شخصیت کودکان محسوب میشوند. اما آن چیزی که در شوفر ساخته رضا نجاتی مورد توجه قرار گرفته یک نوع خشم درونی است. خشمی که معمولا در اثر عدم درک یا پذیرش این مسئله توسط کودکان روی میدهد. خشم کودکان زمانی رواج پیدا میکند که دلایل طلاق روشن نباشد. در این مواقع کودکان به خاطر آنچه از نظر آنها «غیرضروری» است از والدین خود میرنجند.
در شوفر با یک درام شخصیتمحور مواجهایم که روایت آن مربوط به پسربچهای است که باید با جدایی پدر و مادر خود کنار بیاید. Pov فیلم نیز منصوب به اوست و شروع و خاتمه روایت نیز به پسربچه مربوط میشود. حال فیلم سعی میکند این کانسپت خوگرفتن با کمبودهای عاطفی برآمده از طلاق را در قالب ایدهی رانندگی بپروراند و با تزریق کردن نگاه تماتیک خود، درونیات شخصیت اصلی را دستخوش تغییر قرار دهد. اما این ایده چگونه در قالب ساختار به فرم اثر تبدیل میشود؟ کارگردان برای پاسخ به این سوال روشی هوشمندانه را برمیگزیند؛ نیک میدانیم که در فیلم کوتاه ایجاز و فشردهگویی از اهمیت برخوردار است، پس نویسنده نیز دست به قلم میشود و آن شکل از آسیب را انتخاب میکند که به واسطه آن کمترین اطلاعات از چرایی طلاق پدر و مادر به مخاطب داده شود و از آنجایی که رفتارهای خشونت آمیز کودک بیشتر به دلیل موهوم بودن مسئله طلاق است، ما جهان فیلم را از زاویه پسربچهای میبینیم که با پدر و مادر خود لجبازی میکند. یعنی همانطور که در ابتدا به این موضوع اشاره شد، کودک زمانی از خود رفتارهای خشونت آمیز نشان میدهد که دلیل طلاق برایش روشن نباشد. پسربچه شوفر نیز به علت اینکه نتوانسته در مورد ماوقع به پذیرش برسد رفتارهای متناقضی از خود نشان میدهد.
در شوفر، ماشین و نَفس رانندگی به عنوان ایده اصلی علاوه بر اهمیتی که در ارائه مضمون دارد، در دکوپاژ کارگردان نیز نقش عمدهای ایفا میکند و دوربین با قرار گرفتن در زوایای high angle یا چپ و راست کاراکتر، درونیات شخصیت اصلی را افشا میکند.
در شوفر همچون درامهای کوتاهِ شخصیتمحورِ دیگر، به جای تحول شخصیت با آنِ شخصیت مواجهایم. در این حالت یک حادثه محوری در فیلم حضور دارد که شخصیت را متحول نمیکند بلکه بینش یا موقعیت او را دستخوش تغییر قرار میدهد و شخصیت ضرورتا همان شخصیت قبلی باقی خواهد ماند. در شوفر نیز زمانیکه پسربچه تلفن را از برادرش میگیرد و با مادرش صحبت میکند حاکی از این موضوع است که بینش او تغییر کرده اما او تحول نیافته است چرا که جرئت اعتراف کردن را تا آخرین لحظه پیدا نمیکند.