هنروتجربه-نیوشا صدر: اتفاقات سیاسی و اجتماعی و وقوع بلایای طبیعی ازهر نوعی که باشند بی‌شک بر سینما تاثیرگذارند،  بر فروش فیلم‌ها و خالی یا پر بودن صندلی‌های سالن سینما و بر نوع واکنش مخاطب به آن‌ها؛ اگرچه بسیاری از جریان تماشای فیلم به عنوان تجربه‌ای یاد می‌کنند که بخشی از لذتش را مرهون فاصله‌ای است که میان تماشاگران با زندگی روزمره شان میاندازد و به آن‌ها مجال می‌دهد که برای مدتی در جهان دیگری به سر ببرند، در بسیاری شرایط چنین فاصله‌ای نه تنها لذت‌بخش نیست بلکه دقیقا شکافی عاطفی میان مخاطب و اثر ایجاد می‌کند و  اجازه نمی‌دهد که وقایع فیلم عواطف تماشاگر را که به طور عمده معطوف به سمتی دیگر است نشانه بگیرند.

در این وضعیت بسیاری از فیلم‌هایی که ساختار و کیفیت قابل قبولی هم دارند می‌توانند کاملا بی‌معنی، غریب و ابلهانه جلوه کنند. درست برعکس، فیلم‌های شعارزده‌ای که با محوریت قهرمانانی  پوچ ساخته می‌شوند که تنها وجه اشتراکشان با مردمی که تماشاگر آنند جملاتی کلیشه‌ای است که نقل دهان عامه است، در شرایط ویژۀ سیاسی و اجتماعی، زمانی که مردم درگیر بحران‌هایی عظیم‌اند و/یا از همه سو با سانسور مواجه‌اند میتوانند تاثیری غریب بر مخاطبشان بگذارند که عمدتا به این علت است که آن‌ها احساس می‌کنند فیلمسازان با آنان همدست و همدل‌اند و فیلم زبان مشترکِ دلِ هر دو دسته است.

در شرایط کنونی، که سینما نیز مانند اغلب حیطه‌های دیگر از تاثیر فجایع در امان نمانده است، شاید خواندن «روزشمار سینمای ایران» عباس بهارلو و مرور وقایع خرد و کلانی که هر کدام به نوبۀ خود تاثیری بر روند اکران فیلم‌ها، تعداد تماشاگران و بعدتر غلبۀ موضوعاتی خاص بر جهان فیلم‌ها داشته‌اند به خواننده کمک کند که قدمی از آخرین مصیبتی که اکنون در مصاف با آن به قرنطینۀ خانگی یا محدود کردن روابطش ناگزیر شده است، فاصله بگیرد و از کمی دورتر و برای کوتاه‌زمانی از چشم یک نظاره‌گر به پست و بلند سینمای ایران در مواجهه با وقایع اجتماعی و سیاسی و طبیعی بنگرد. در مطالعۀ این کتاب گاهی از شباهت‌های جوهری فراوان این گذشتۀ نه چندان دور با امروزمان شگفت‌زده می‌شویم و گاهی با مرور مسیر پر فراز و نشیبی که سینمای این مملکت از سرگذرانده است به اهمیت دستاوردهایی که اکنون به چشممان ناچیز می‌آید و اهمیت جایگاه تاریخی کسانی که برای ساده‌ترین خواسته‌ها هزینه‌های کلانی پرداختند بیشتر پی می‌بریم.

مرور بخش‌هایی از این کتاب، شاید بیش از نوشتن کلیاتی دربارۀ آن در معرفی کتاب کارآمد باشد. برای مثال دانستن اینکه زمانی نه چندان دور، حتی باد و باران نیز به تعطیلی سینماها منجر می‌شده است و سینماها نیز مانند استادیوم‌های امروز ما صرفا جایگاهی برای تجمع مردان بوده است و زنان به آن راه نداشته اند می‌تواند پیوند میان مایی که اکنون پشت در استادیوم‌ها انتظار می‌کشیم با خواهران و مادران تاریخی‌مان را محکم‌تر کند:

«چهارشنبه ۱۵ رجب ۱۳۴۰قمری: سینما فاروس؛ سینما فاروس که چندی به واسطۀ  بارندگی و سردی هوا تعطیل شده بود با تهیۀ فیلم‌های عالی جالب توجه از لیله جمعه ۱۷ رجب دائر و عموم آقایان محترم را به تماشای آن‌ها دعوت می‌نماید (صفحۀ ۱۷۱)»

یا ببیند که چگونه سینما جزء اولین قربانیان جنبش‌ها و یا اعتراضات کوچک و بزرگ اجتماعی بود و هر صدایی پیش از هر چیز خاموش شدن چراغ سالن‌های سینما را در پی داشت:

«دو روز است عمل نان خیلی مغشوش است، امروز صبح زنها رفته بودند، چند نفری در بازار به مردم تهدید کرده بودند، فحش داده بودند، یکی دو دکان را خیال چپاول داشته‌اند، بعضی دکاکین را دست‌کاری کرده بودند… مردم هم از ترس دکان‌ها را بسته بودند، در دیوانخانه‌ها سنگ زده بودند و اغتشاش فراهم کرده بودند…حدود دو سالی وضع به همین منوال گذشت و  کم‌تر خبری از سینما و نمایش فیلم در پایتخت بود(صفحه ۵۶)».

و یا اینکه اساسا صحاف باشی با وارد کردن دستگاه سینماتوگراف و البته به دلیل طرز تفکرش چه خطری را به جان خریده است:

«می‌خواستند به خاطر آزادیخواهی، درست کردن حمام بدون خزینه برای ارامنه و کلیمی‌ها در سر چهارراه مهنا، و وارد کردن سینما او را اعدام کنند که سرانجام تمام اموالش را مصادره کردند (صفحه ۳۸)».

یا چگونه از ابتدا خواست‌ها و سلیقه‌های شخصی بر نمایش فیلم تاثیر گذار بوده است:

«چهارشنبه ۸ رجب ۱۳۴۰ قمری؛ جلوگیری از نمایش سینماتوگراف در همدان: حکومت چون طرفدار آقایان متنفذین است، سلب اقتدار از خودشان و سلب آزادی از اهالی فراهم شده و بهمین علت آقای آقامیرزا محمد جولانی شبانه به خانه یک نفر کاسب بیچاره که عروسی داشته با عده‌ای میریزند و عروسی را مبدل بماتم می‌نمایند…آقایان از نمایش سینماتوگراف جلوگیری می‌کنند و نمی‌گذارند نمایش داده شود حکومت هم با عقیدۀ آن‌ها همراهی فرموده به شخص خارجه صاحب سینما ضرر وارد شده است.»

کتاب با راهنمای اسناد آغاز می‌شود؛ علیرضا قاسم خان در پیشگفتاری کوتاه لزوم انتشار این کتاب را تشریح کرده است. پس از آن بهارلو در مقدمه‌ای دو صفحه‌ای توضیح می‌دهد که اسناد جمع‌آوری شده در این کتاب، از تاریخ جمعه ۲۵ ذیحجه ۱۳۱۴ هجری قمری آغاز می‌شود و تا  یک شنبه ۲۶ جمادی الاول ۱۳۴۴ ادامه  یافته است و شرحی از چگونگی دست‌یابی به این اسناد نیز در ادامه آمده است. فصول دیگر و اصلی کتاب عبارتند از: واکاوی اسناد، خاطرات و آگهی‌ها/ روزشمار خاطرات، سفرنامه‌ها و اعلان‌ها/ ضمایم/منابع/نمایه و عکس‌ها و سندها.

روز شمار سینمای ایران، از آغاز تا انقراض قاجاریه که چاپ اول آن زمستان ۱۳۸۹ بوده است، به واسطۀ اسناد روندی تاریخی را پیش روی ما می‌گذارد و کمک می‌کند که با مرور گذشته درک بهتری از شرایط کنونی داشته باشیم.