هنروتجربه: زهرا مشتاق منتقد سینما در یاداشتی بر مستند «خط باریک قرمز» به نویسندگی و کارگردانی فرزاد خوشدست که این روزها در پلتفرم نماوا در حال پخش است، مینویسد «خط باریک قرمز» فیلم مهمی است که باید دیده شود. پیشنهاد جدی میشود این فیلم به خصوص در صحن علنی مجلس برای نمایندگان قانونگذار و مسئولان تصمیمگیرنده و نیز شخص وزیر ورزش و جوانان به نمایش گذاشته شود تا اندکی از آنچه در بستر فراوانی بزهکاری میان نوجوانان میگذرد، به آنان نیز منتقل شود. شاید این تنها راه نجات باشد.
به گزارش سایت هنروتجربه در این یاداشت که در سایت نماوا مَگ منتشر شده آمده است:
فیلمهای مستند اجتماعی، از آن جایی که بازتاب مستقیم جامعه است، میتوانند فیلمهای مهمی برای کنکاشهای جامعهشناسانه، روانشناسانه و نیز از دیگر منظرهای انسانشناختی باشند.
«خط باریک قرمز» به کارگردانی فرزاد خوشدست مستندی بلند درباره چند نوجوان است که به دلیل جرمهای مختلف روانه کانون اصلاح و تربیت شدهاند و حال با تشکیل یک گروه تئاتر به زندگی و شخصیتهای آنها تا هنگام اجرای نهایی نزدیکتر میشویم.
اهمیت فیلم از سویه اجتماعی آن، بررسی نزدیک جوانانی است که نشان میدهد عنصر خانواده تا چه اندازه در بیآیندگی و تباهی آنان نقش داشته است. پسرانی که به محض ورود به ۱۸ سالگی، اگر دورهشان تمام نشده باشد؛ ادامه محکومیتهای سنگین خود را در زندانهای عادی سپری خواهند کرد.
جرایم تکان دهندهاند. از سرقت مسلحانه تا مشارکت در قتل. از حمل چندین کیلو شیشه تا دزدیدن گوشی موبایل و موتور. مساله ترسناک عادی بودن روایتهای رخ داده از سوی این بزهکاران نوجوان است. آنها هنوز هم نسبت به شرایط خود اشراف واقعی و کامل ندارند. چون خود یک قربانی هستند. در گفتوگوهایشان میگویند: «کسی نبود به ما چیزی یاد بدهد. کسی نبود بگوید کجا برو، کجا نرو. با کی بنشین، با کی حرف بزن.» نتیجه مستقیم نبود ساختار درست خانواده و نیز خلاهای آشکار جامعه در هدایت و پرورش نسلی که برای ازدیاد جمعیت آن سیاست های عملی یکسان و فرمایشی نوشته میشود، همین نوجوانان عصیانگری است که هولناکترین تجربههایشان را به شکلی عادی که تکهای از زندگیشان است، بیان میکنند.
شاید بازسازی صحنههای قتل و جرمهای دیگرشان، باید بارها و بارها دیده و شنیده شود تا هشدارها را جدیتر بگیریم. انبوه جوانهای رها شدهای که قرار است چیدمانی از آینده کشور باشند. پرسش جدی گرچه چرایی این شرایط است؛ اما مهمتر از آن چگونگی عبور از انبوه بزهکاریهایی هستیم که آمار از افزایش نگرانکننده آن خبر میدهد.
«خط باریک قرمز» انباشته از نشانههایی است که هر کدام میتواند برای سیاستگذاران و مسولان هشداری جدی باشد. بدنهای سراسر خالکوبی. نوجوانهایی که همیشه پرکمر خود چاقو به همراه دارند. چون داشتن چاقو و قمه جدا از امنیت، در باور طبقه و جایگاهی که در آن زیست میکنند، آنها را شاخ و لات محله خود میکند. در جایی دیگر یکی از نوجوانها با تاکید میگوید: «بچه پایین شهر از دخترها خوشش نمیآید. چی خوشش نمیآید. فقط پسر.» آنچه او میگوید، میان رفقایش واکنشی ندارد، یعنی باور غالب چنین است. معنای واقعی آنچه او میگوید رواج و عادی بودن روابط جنسی پسران با هم است. و وجه تلخترِ آن وقتی است که یکی از نوجوانها روایت تلخی را با این مضمون تعریف میکند: «نکن. تو خودت داداش کوچک داری. یک روز یکی هم داداش خودت را خفت میکند.» و دردناکتر روز اجرای تئاتر است که همان داداش کوچولو هم به دیدن نمایش آمده و برادر بزرگتر او را محکم در آغوش میگیرد.
شاید این تنها راه نجات باشد
«خط باریک قرمز» نوجوانانی را نشان میدهد که گرچه به لحاظ بدنی رشد کرده و بالغ شدهاند، اما انباشته از ناآگاهی، نابلدی و کمتجربگیاند. آنها هنر نه گفتن را نیاموختهاند. حتی وقتی مایوس از خانواده، به پیرامون خود نگاه کردهاند، چیزی جز خلاف ندیدهاند و فقط همانها را یاد گرفتهاند. مگر از باد، جز باد چه میروید؟ کودکانی که در شکلهای مختلف در شهرهای درندشت و بی در و پیکر رها شده و برای بسیاری روندی عادی پیدا کرده، در فردایی نزدیک آمار بزهکاری را افزایش خواهند داد. کودکان و نوجوانانی که تنها یک قربانیاند. اگر مجموعه زندان بزرگسالان را کنار بگذاریم؛ کانونهای اصلاح و تربیت دروازه ورود به جرمهای بزرگتر و دائمیتر است. نوجوانی که پیش از ورود به هجده سالگی، تجربه قتل و یا حمل ۲۵ کیلو مواد داشته است، حتی در صورت رهایی، در بیرون از زندان کانون، چه چیزی در انتظارش است؟ کجای زندگیاش یا خانوادهاش تغییر کرده است؟ درس خوانده، شغل دارد؟ خانواده حمایت کنندهای دارد؟ عزت نفس دارد؟ خطا را از درستی تمیز میدهد؟ به راه سلامت و صحیح پایبند است؟ چه چیزی او را از غلتیدن به ورطه سقوط دوباره محفوظ میدارد؟ جامعه و برنامهریزان برای جلوگیری یا کاهش واقعی این جرمهای خطرناک رو به فزونی چه کردهاند؟
جدا از وجه مستند، فیلم رویکردی درمان گرایانه دارد و از روش سایکودرام بهره میبرد. تئاتر درمانی. فراهم کردن زمینهای برای رو به رو شدن با خود، بستری برای پایان کشمکشهای درونی، اعاده حیثیت از روح و روان آسیب دیده و دارا شدن عزت نفس نبوده و نداشته. از این منظر فیلم در مسیر درستی حرکت می کندو بودن پرسوناژهایی چون فرهاد اصلانی و افشین هاشمی، کار را برای بچهها جدیت بیشتری میبخشد. اما حضور هنگامه قاضیانی و سکانس بی نهایت تاثیرگذار لالایی خواندن او برای بچهها و ارتباط رخ به رخ او در حالیکه مستقیم به چشمهای آنها نگاه و با آنها صحبت میکند و از آنها نیز میخواهد، همین کار را بکنند؛ مادرانگی تکان دهندهای را وارد فضا میکند. گویا به رغم آنکه تاکید میشود این یک بازی است و تو نیستی و این کسِ دیگری است که باید با مثلا زنی که مادر است رو به رو شود؛ درونیترین و خالص ترین احساسات به بیرونیترین لایهها درز پیدا میکند و درست در همین نقطه است که هنر سایکودرام بروز مییابد. اما پرسش جدی این است؛ چند نوجوان قربانی در بیرون و داخل زندان فرصت چنین پالایشی خواهند داشت و مراقبت از آنها در دوره نقاهت به عهده چه کسی است و اساسا چه تضمینی برای جلوگیری از ورود دوباره آنها به چرخه غمبار و تباهکننده انواع بزهکاریهای اجتماعی وجود دارد؟
«خط باریک قرمز» فیلم مهمی است که باید دیده شود. پیشنهاد جدی میشود این فیلم به خصوص در صحن علنی مجلس برای نمایندگان قانونگذار و مسئولان تصمیمگیرنده و نیز شخص وزیر ورزش و جوانان به نمایش گذاشته شود تا اندکی از آنچه در بستر فراوانی بزهکاری میان نوجوانان میگذرد، به آنان نیز منتقل شود. شاید این تنها راه نجات باشد.