
در نشست نقد و بررسی «پنهان-برندگان» در هنروتجربه عنوان شد؛
شیرین برقنورد: «پنهان»رویکرد ما را نسبت به مفهوم ملیت تغییر می دهد/ امید عبدالهی: تلاش کردم در «برندگان» سندی از روزگاری را که در آن زیستهام ارایه دهم
هنروتجربه-رضا صائمی و سپیده شریعترضوی: شیرین برقنورد کارگردان مستند «پنهان» و امید عبدالهی سازنده مستند «برندگان» در نشست نقد و بررسی «پنهان-برندگان» که در موسسه هنروتجربه برگزار شد، نقطه نظرات خود را درباره آثارشان بیان کردند و به سوالات منتقد جلسه پاسخ دادند.
به گزارش سایت هنروتجربه، ۲ مستند «پنهان» به نویسندگی و کارگردانی شیرین برقنورد و تهیهکنندگی محمدرضا جهانپناه و شیرین برقنورد و «برندگان» به کارگردانی و تهیهکنندگی امید عبدالهی، از اواخر مهرماه در قالب بسته مستند «پنهان-برندگان» در سینماهای «هنروتجربه» اکران شده است.
مستند «پنهان» فیلم مقالهای کوتاه درباره موضوع ملیت است. ملیگرایی دیواری پنهان است و به همان اندازه بیرحمانه مانند دیوار برلین، میتواند مردم را از یکدیگر جدا کند.
همچنین مستند نیمه بلند «برندگان» درباره تکاپوی دو شخصیت از دو نسل متفاوتِ ایران امروز است که در لاتاری گرین کارت برنده شدهاند و حالا میخواهند برای تحقق آرزوهای خود و یافتن یک زندگی بهتر، به آمریکا مهاجرت کنند.
باگذشت بیش از دو ماه از اکران این بسته مستند نشست نقد و بررسی «پنهان-برندگان» با حضور شیرین برقنورد و محمدرضا جهانپناه سازندگان «پنهان» به صورت آنلاین، امید عبدالهی کارگردان «برندگان» و رضا صائمی منتقد در موسسه «هنروتجربه» برگزار شد که بخش اول آن را در ادامه میخوانید.
*خانم برقنورد شما در جایی گفته بودید که این مستند از دل پژوهش بیرون آمده است. شما تفاوت این دو رویکرد را یعنی کاری که از ابتدا به قصد ساخت مستند پژوهش میشود و پژوهشی که ابتدا انجام و بعد برای ساخت مستند یا فیلم از آن استفاده میشود، چه طور میبینید؟
– نه تنها مستند بلکه هر فیلم داستانی نیز نیاز به پژوهش دارد. بواسطه یک فرصت مطالعاتی – پژوهشی که برای من در برلین بوجود آمد به آن شهر سفر کردم تا روی موضوعی که دغدغهام بود، پژوهش کنم. در طی سه ماه اقامتم در آنجا، این پژوهش کم کم از یک پژوهش کتابی به یک پژوهش میدانی تبدیل شد به طوریکه هر گفتگو من را به گفتگوهای بعدی سوق داد. به دلیل آنکه در کشوری جدید بودم و با مردم از فرهنگهای مختلف صحبت میکردم و از آنجا که امکان دوباره دیدار این افراد برایم میسر نبود و نیز گفتگوهای ارزشمندی بین ما در حال شکل گرفتن بود، تصمیم گرفتم شکل مواجههام با این پژوهش را تغییر دهم. در ابتدا با مصاحبهشوندگان در مکانهایی مانند کافیشاپ و پارک صحبت میکردم اما به تدریج گفتگوها را در فضاهایی آکوستیک و ساکت ضبط کردم تا قابلیت استفاده از آنها در آینده برایم وجود داشته باشد.
من تصمیم گرفتم دوربین نداشته باشم و بیواسطه با افرادی که برای اولین بار با آنها مواجه میشدم، صحبت کنم. در حقیقت، بدین شیوه توانستم خود را در معرض گفتگوهایی بیشتر و با افرادی با رویکردهای متفاوتتر قرار دهم. در همین حین، به دلیل مجاورت محل اقامتم با طولانیترین باقی مانده دیوار برلین و رفت و آمد مکررم از کنار آن، کم کم این ذهنیت در من شکل گرفت که میتوانم از ترکیب تصاویر باقیماندههای این دیوار که در جای جای شهر حضوری ملموس داشت و گفتگوهایی که در حال ضبط کردن بودم، به یک فیلم مقاله کوتاه مستند برسم.
*آیا مستند «پنهان» را میتوان شبیه به پژوهشهای مردمنگارانه که در رشته مردمشناسی بدان توجه میشود، نامید؟ به ویژه که پژوهش میدانی بوده و امروز در روش تحقیق کیفی مساله توجه به تجربههای زیسته مردم اهمیت زیادی پیدا کرده است مطرح است. در واقع آنکه میگویند پژوهشگر فرهنگی باید برای فهم بهتر واقعیت به دل مردم و جامعه برود.
– بله این نکته خیلی درست است. من شاید میتوانستم صرفا خود را به ۷ یا ۸ گفتگو محدود کنم اما هر گفتگو من را به گفتگو با افرادی دیگر سوق میداد و کل این روند بسیار جذاب و آموزنده بود. فیلم مستند «پنهان» ماحصل دو فرصت مطالعاتی است که در آلمان به من داده شد و به دلیل ارتباطی که این دو موسسه با هنرمندان و پژوهشگران داشتند، فرصت فوقالعادهای در اختیارم قرار گرفته بود.
مساله ملیت که «پنهان» بدان پرداخته است، بسیار جای کار دارد. محمدرضا جهانپناه هم که به عنوان تهیهکننده و فیلمبردار وارد پروژه شد تاکید کرد این موضوع پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم بلند را دارد. من در حقیقت به «پنهان» به عنوان یک مقدمه برای یک بحث مفصلتر درباره ملیت نگاه میکنم.
*یعنی امکان دارد درباره این موضوع مستند بلندتری بسازید؟
-من به شدت علاقهمندم یک فیلم بلند درباره رابطه ملیت، هویت و دولت-ملت بسازم و سوالهایی از این دست را در آن مطرح کنم که پاسپورت چیست؟ چه نقشی در زندگی ما ایفا میکند؟ رابطه ملیت، پاسپورت و هویت به چه صورت است و اساسا ملیت به چه معناست و تعریف ما از آن چیست؟
*برداشت من از «پنهان» این بود که ملیت هویت بیرونی و برساخته است که میتواند در برابر فردیت که هویت خودساخته است، در تضاد قرار بگیرد در حقیقت اینها مفاهیم و مضامینیست که در مستند شما مطرح شده است و شاید یکی از رویکردهای اثر بحث تقابل ملیت و جهانی شدن در جهان معاصر باشد اما یک سوال اینجا مطرح میشود که آیا ملیت مانعی بر سر جهانی شدن است یا درون آن هضم میشود؟
– این موضوع بسیار جای بحث دارد. وقتی شما به تاریخ شکلگیری ملت ها نگاه میکنید به سادگی نمیتوانید بگویید تشکیل ملتها اشتباه بوده است و یا اینکه ملیتها میبایست حذف شوند. من در «پنهان» بیشتر دوست داشتم حساسیت مخاطب را نسبت به مسالهای که نقشی در آن ندارد و در حقیقت به او تحمیل شده و آن را به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه پذیرفته است، برانگیزم. چیزی که مهم است حساسیت روی مفاهیمی است که به راحتی از آن استفاده میکنیم بدون آنکه به تاثیرگذاری آنها فکر کنیم. نقد من تاکید بر اهمیت دادن به ملیت و نسبت دادن ملیت با هویت است که منجر به مجموعه ای از قضاوتها، پیشداوریها و کنش های اجتماعی و فرهنگی میشود.
*پس بهتر است همین جا یک سوال مهم را مطرح کنم. آیا مستند «پنهان» نگاهی انتقادی به مساله ملیت و فقدان خودآگاهی نسبت به نقش آن در زندگی دارد یا اینکه قرار نیست با مفهوم ملیت نبرد داشته باشد و فقط میخواهد مخاطب را آگاه کند؟
– شما همیشه میتوانید درباره ملیت به عنوان ساختاری تاریخی صحبت کنید اما این بسیار واضح است که ذهنیتهای شما نیز با آن ساختار شکل میگیرد. ترجمههای مختلفی که هر کدام از ما درباره ملیت و هویت ملی داریم – که از کودکی در ما ریشه دواندهاند – در شکلگیری تفکرات و شخصیت ما تاثیر میگذارند. اکثر ما به آن آگاه نیستیم در حالیکه باید آگاه بود. من در «پنهان» نگاهی تحلیلی و حتی انتقادی به موضوع ملیت و تعصباتی که از دل آن بیرون میآید، دارم و قصدم آگاهی بخشی به مخاطب است. ما در موقعیتی نیستیم که حضور ملیت را به طور کامل نفی کنیم چراکه شکلگیری آن ریشههای تاریخی، سیاسی و اقتصادی عمیقی دارد اما میتوانیم رویکردمان را نسبت به آن تغییر دهیم. در حال حاضر رویکردهایی که نسبت به این مفهوم وجود دارد، تقریبا در همه جای جهان غلط است.
*شاید بتوان گفت مستند «پنهان» در نقد احساسات ناسیونالیستی یا ناسیونالیست افراطی است تا اینکه بخواهد مفهوم هویت ملی را نقد کند…
– صدای افرادی که در مستند به گوش مخاطب میرسد، صدای افراد ناسیونالیست نیست بلکه همه مخالف صددرصد ملیگرایی افراطی هستند. تلاش کردم حتی به سمت این رویکرد کلیشهای که ناسیونالیسم افراطی بد است نروم چراکه این امری کاملا بدیهی است. تلاش کردم به شکلی بسیار ظریف، بحث ملیت را برای مخاطب باز کنم. ما در یک مقطع تاریخی – اجتماعی هستیم که نمیتوانیم از هویتهای ملیای که برایمان شکل گرفته است، فرار کنیم اما این نباید به این معنی باشد که هر آنچه را که هست، باید بپذیریم. ما میبایست این کلیشههای رفتاری و تفکری را به چالش بکشیم.
«پنهان» به صورتی ظریف به مخاطب تلنگر میزند تا به این مفاهیم فکر کند و جنبه هایی از هویت ملی را که بخشهای زیادی از آن در حقیقت ابزارهایی سیاسی هستند، به چالش بکشد. بحث دولت- ملت تقریبا در همه جوامع یک بحث سیاسی است. ما میتوانیم این موضوع را به چالش بکشیم چراکه بدون نگاه انتقادی و تحلیلی، هیچ جامعه ای پیشرفت نمیکند. رشد یک جامعه در باز کردن فضاهایی برای گفتمان و به چالش کشیدن مفاهیمی است که سالها تکرار کردهایم و در ما ریشه دواندهاند. ما باید این مفاهیم را به چالش بکشیم تا به راهحلهای جدید برسیم.
*آقای عبدالهی نظر شما درباره این موضوع چیست؟
– فکر میکنم در اینجای بحث بد نیست مطلبی را از آرتور شوپنهاور، فیلسوف بزرگ آلمانی، بخوانم که میگوید: «مبتذل ترین نوع غرور؛ غرور ملی است. زیرا کسی که به ملیت خود افتخار میکند در خود کیفیت باارزشی برای افتخار ندارد وگرنه به چیزی متوصل نمیشد که با هزاران هزار نفر در آن مشترک است. برعکس کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد کمبودها و خطای ملت خود را واضحتر از دیگران میبیند زیرا مداوم با اینها برخورد میکند اما هر نادان فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد به مثابه آخرین دستاویز به ملتی متوصل میشود که خود جزئی از آن است چنین کسی آماده و شاد است از هر خطا و حماقتی که ملتش در واقع دارد با چنگ و دندان دفاع کند. به هر حال شخصیت بسیار مهمتر از ملیت است و سزاوار است که هزار بار بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.»
*آقای جهانپناه شما هم به عنوان فیلمبردار و تهیهکننده مستند «پنهان» با شیرین برقنورد و امید عبدالهی همنظر هستید؟
– من در اینجا قصد دارم بگویم سیستمها با آگاهی کامل با تاکید بر ملیت برای پیشبرد اهدافشان استفاده میکنند و این موضوع صرفا مختص به یک لوکیشن و یا یک کشور خاص نیست. مذهب هم همین کارکرد را میتواند داشته باشد یعنی سیستمها با ملیت و مذهب به یک شکل برای پیشبرد اهدافشان استفاده میکنند. از سوی دیگر انسانها برای ساختن یک هویت انتزاعی برای خویش با کمک گرفتن از هویت ملی یا مذهبی، به جای من از ما استفاده میکنند. مثلا ما ایرانیهای دارای فرهنگ و تاریخ چند هزارساله داریم. و یا ما مسلمانان انسانهای تمیزی هستیم. مایی که معلوم نیست چیست و شخصیت و هویت مشخصی ندارد و یک چیز عام است. بیایید تصور کنیم شهرهای کشور ایران و سایر کشورهای دنیا، هر کدام یک کشور جداگانه بودند. آن زمان این ما چقدر میتوانست معنی متفاوتی بدهد.
* آقای جهانپناه برداشت دیگری که من از مستند «پنهان» داشتم این بود که ملیت به عنوان یک هویت جعلی حتی میتواند مانعی در تکامل و تعالی هویت فردی افراد باشد و این دوگانگی را بین ملیت و قومیت ایجاد کند در حقیقت این شبیه چیزی است که «پنهان» درباره ملیت و هویت فردی بیان میکند…
– از نظر من هویت آدمها به جایی که در آن بدنیا آمده اند، بزرگ شده اند و زندگی کردهاند برمی گردد. هویت فرد شهری با یک فرد روستایی، جنس برخورد اجتماعی و فکر کردن آنها به دلیل فضا و مکانی که در آن بزرگ شدهاند، فرق میکند. هر چقدر که مرزها را روی نقشه تغییر دهیم هویت آدمها در نقشه جدید یا قدیم تغییر نمیکند. مرزبندیها و درست کردن ملیتهای مختلف باعث جدایی میشود نه ارتباط. در صورتی که فرهنگها دائما در حال حرکت و تغییر و پویایی هستند. برای همین از نظر من برای ارتباط فرهنگی و قومی مرزی وجود ندارد.
* خانم برقنورد قصد دارم به این نکته اشاره کنم که هویت انسان در تعامل با محیط شکل میگیرد و آنچه در «پنهان» بدان اشاره شده دعوت به خودآگاهی نسبت به هویت است که تبدیل به رهایی بخشی میشود و بر فردیتش اثر میگذارد…
– نکتهای که شما بدان اشاره کردید، درست است. برخی مخاطبان از من میپرسند ارتباط دیوار برلین با مفهوم ملیت چیست؟ اگر عمیقتر نگاه کنیم، دیوار برلین ماحصل یک نگاه ملیگرایانه صد در صد افراطی بود که منجر به جنگ جهانی دوم شد. این دیوار پس از پایان این جنگ و تقسیم آلمان بین ممالک مختلف و آغاز جنگ سرد بین شوروی و آمریکا ساخته شد.
*تا به اینجای نشست درباره مستند «پنهان» صحبت کردیم اما حال قصد داریم به مستند «برندگان» که کار امید عبدالهی است و در قالب یک بسته با مستند «پنهان» اکران شده است، بپردازیم. آقای عبدالهی «برندگان» به مساله مهاجرت میپردازد و از مشکلات افرادی میگوید که در این مسیر قرار گرفتهاند اگر ما کار شما را ضد مهاجرت و آسیبشناسی آن بدانیم شاید بتوان گفت که «برندگان» در تقابل با «پنهان» است. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
شیرین برقنورد: پیش از صحبت امید عبدالهی قصد دارم به این نکته اشاره کنم که من فیلم «برندگان» را برخلاف نقدهایی که درباره آن نوشته شده است، ضد مهاجرت نمیبینم. این اثر از دید من، یک موقعیت اجتماعی را نشان میدهد که قویا در کشور ما وجود دارد و آن آرزوی تعداد بسیار زیادی از افراد جامعه برای ترک کشور است. متاسفانه در سالهای اخیر حتی بسیار بیشتر از قبل شاهد این پدیده اجتماعی هستیم. این مساله زایده یک شکست است. من عمیقا معتقد به سفر کردن و طرفدار حرکت هستم. سفر میتواند نقشی مهم در سازندگی فرد ایفا کند اما اینکه، مهاجرت یک بُرد تلقی شود، غلط است. این موضوع کاملا با این مساله که یک زمان شخصی به صورت آگاهانه برای تحصیل، پژوهش، آشنایی با جهانی دیگر، تجربه اندوزی و کار سفر میکند، متفاوت است.
اگرچه فیلم «برندگان» چند سال در انتظار نمایش بود و موقعیت چند سال پیش را نشان میدهد اما هنوز قویا موضوعیت دارد. از سوی دیگر «پنهان» و «برندگان» قرار نیست کاملکننده هم باشند چراکه ما بدون آنکه بدانیم دیگری مشغول چه کاریست، دو فیلم مستند جداگانه خلق کردیم. ارتباطی که این دو مستند با یکدیگر برقرار میکنند به این دلیل برایم جالب است که من به ملیت به مفهومی کلی و پیشذهنیتها و کنشهای رفتاریای که با خود بهمراه میآورد، نگاه کردم و امید عبدالهی در «برندگان» آدمهایی را نشان میدهد که از دید من درگیر همان پیش ذهنیتهای کلی و کلیشهای هستند. آنها چیزی را دنبال میکنند که من در «پنهان» نقد میکنم. فکر میکنند اگر پاسپورت آمریکا و کانادا بگیرند، آدمهای خوشبختتری هستند. ما اصلا قرار نیست به بیننده درس بدهیم بلکه یک موقعیت را به نمایش میگذاریم تا مخاطب را به فکر واداریم. «پنهان» از یک موضوع کلی صحبت میکند و «برندگان» به صورت جزئی موضوعی را که «پنهان» مطرح میکند، به تصویر میکشد.
امید عبدالهی: اگرچه قرار نبوده «پنهان» و «برندگان» کامل کننده هم باشند، اما من از زاویهای دیگر اتفاقا این دو مستند را مکمل هم می بینم چراکه وقتی در کنار یکدیگر قرار میگیرند به درک مخاطب، قضاوت و فهمش نسبت به مسایل مطرح شده کمک میکند. به همین علت هم بود که تصمیم گرفتیم این دو فیلم در کنار هم اکران شوند تا شاید مخاطب پس از خروج از سالن به تحلیل درستتری دست پیدا کند. ابتدا مستند «پنهان» مساله هویت، ملیت و پاسپورت را مطرح میکند، سپس بیننده در «برندگان» با آدمهای نسبتاً معمولی جامعه مواجه میشود که به نوعی در جستجو برای یافتن همان مفاهیم قصد مهاجرت دارند. فقط اینها افراد سیاسی و یا حتی جنگ زده و فقیر نیستند که به دنبال فرصت پناهجویی باشند، بلکه طیف گستردهای از افراد جامعه را شکل میدهند که امروز در میان خانواده، اقوام و دوستان ما نمونه آن وجود دارند.
*البته من معتقدم فردی که یک آموزشگاه موسیقی دارد، فرد معمولی نیست…
– بله. منظورم از به کار بردن کلمه معمولی این است که دلیل ویژه یا عجیبی برای مهاجرت ندارند. این افراد خانواده، زن، بچه، خانه و امکانات زندگی دارند. در حقیقت به نظر میرسد آنها اگر برنده لاتاری هم نشوند اتفاقی هولناکی برایشان رخ نمیدهد، اما چه چیزی باعث شده که خود را به چنین چالشی بکشند و در تکاپوی اینگونه مهاجرت باشند؟ چرا احساس میکنند اگر پاسپورت دیگری داشته باشند، خوشبخت میشوند؟ این از همان بحث ملیت میآید. یعنی طیف گستردهای از جامعه سالهای سال است که احساس خوبی از هویت ملی خود ندارند. برخی از این افراد با آنکه زندگی خوبی دارند و ممکن است به لحاظ مالی غنی هم باشند اما حالشان خوب نیست، چراکه از ملیت خود و سواستفادههایی که از آن شده، راضی نیستند. یا خود را در اقلیت میبیند یا اگر هم بپندارند که جزو اکثریت جامعه هستند، احساس میکنند که اقلیتی برای آنها تعیین تکیلف میکنند و خب به لحاظ روحی آرامش ندارد. این آدمها اطراف ما زیاد هستند.
نیچه میگوید: «کسی که چرایی زندگی را یافته، با هر چگونهای خواهد ساخت.» بله میشود چراییهای بسیاری را پیدا کرد، اما چیزی که آزار دهنده است همین با هر چگونگی ساختن است! خب من و شما میدانیم از زندگی چه میخواهیم، اما وقتی نمیتوانم حتی اندکی از آن را بدست بیاورم چه باید کرد؟ بنابراین فشارهای سیاسی، اجتماعی و البته در راس آنها اقتصادی باعث میشود زندگی هر فردی به چالش کشیده شود. ما از میان حرفهای شخصیتهای فیلم «برندگان» میفهمیم که میخواهند مهاجرت کنند تا هویت و ملیتی تازه را برای خود بدست آورند که احساس آرامش و بودن بیشتری داشته باشند. انگار غیرمستقیم به این نکته اشاره میکنند که در کشور خود مهاجر و غریبهاند.
در هر صورت ما شکلهای مختلفی از مهاجرت داریم، اما به نظرم اگر بخواهیم آن را به دو دسته کلی و عمومی تقسیم کنیم شامل مهاجرت آگاهانه و احساسی میشود که هرکدام زیرمجموعههای زیادی دارند. در مهاجرت آگاهانه رشد، ارتقا، تجربه مد نظر است و به مراتب آسیب کمتری هم دارد، اما در مهاجرت احساسی فرد بدون هیچ برنامه و پیش زمینهای فقط به دنبال یک دستاویز، یک هویت و ملیت جدید و البته جایی بهتر برای زیستن است. به نظرم نوع مهاجرت شخصیتهای فیلم «برندگان» کمابیش در دسته احساسی قرار میگیرد چراکه فردی که به قرعهکشی در لاتاری متوسل میشود یعنی بدون آگاهی از جوانب مهاجرت، تنها رویا و آرمانشهری در ذهن خود ساخته و میخواهد به آن برسد.
*پس با این تفاسیر میتوان گفت یک سری مهاجرتها سلبی و برخی دیگر ایجابی است که فردی که قصد مهاجرت سلبی دارد، نمیداند چه میخواهد اما فردی که به دنبال مهاجرت ایجابیست، میداند چه میخواهد…
– بله شاید این تقسیمبندی هم درست باشد. اما بگذارید به صحنهای در فیلم اشاره کنم که بر تصمیم آنی و احساسی یکی از شخصیتهای فیلم صحه میگذارد. آنجا که همسر موزیسین فیلم از نگرانیهایش برای ادامه کار در آمریکا میگوید و شوهرش فقط پاسخ میدهد: «من چند تا کار بلدم. میریم اونجا گلیم خودمون رو از آب بیرون میکشیم.» جالب است که این فرد حتی به مهارت خود که نوازندگی است، اعتمادی ندارد. طبیعتا بخشی از افراد در جامعه هستند که ثروت و یا تحصیلات عالی برای مهاجرت ندارند، پس فکر میکنند به شانس و اقبال؛ یعنی برنده شدن در لاتاری متوسل شوند و تازه زمانی که برنده میشوند میفهمند که ماجرا به همین سادگی هم نیست! من زندگی کاراکترهای فیلم را در ۳ تا ۴ سال اول ورودشان به آمریکا دنبال کردم و متوجه شدم با یکی از پُرچالشترین لحظات زندگی روبهرو بودند و خب این آدم را نگران میکند. آیا همه میتوانند از پس اینگونه چالشها بربیایند؟ اما سوال بزرگ فیلم برای من این است که چرا حداقلهایی برای داشتن یک زندگی نرمال و با آرامش به وجود نمیآید که افراد برای یافتن زندگی بهتر، اینگونه خودشان را به آب و آتش نزنند؟
*اگر فرض بگیریم فیلمساز یا مستندساز نسبت به سوژه موضع گیری دارد و قضاوت میکند شما در «برندگان» نسبت به مساله مهاجرت موضعگیری خاصی داشتید یا تنها به مخاطبان گزارشی را ارایه دادید؟
– قبل از پاسخ به این پرسش باید بگویم که بسیاری از مواقع اصلا نیازی نیست که ما موضعی داشته باشیم، همین که دوربین را بگذاریم تا وقایع و آنچه بر ما میگذرد، ثبت شوند کفایت میکند. من تلاش کردم در «برندگان» سندی از روزگاری که در آن زیستهام را ارایه دهم. دوربین ما در بیشتر صحنهها یک مشاهدهگر است و آنچه را که بر افراد میگذرد، به تصویر میکشد.
*اما نظر من این است که نگاه فیلمساز همسو با سوژه نیست و برای همین در خوانش مخاطب ممکن است حس منفی نسبت به مهاجرت به وجود آید…
– ببینید «برندگان» بعد از جشنواره سینماحقیقت ۶ سال توقیف شد یعنی پیش از اکران در هنروتجربه هر زمان درب اتاق نظارت و ارزشیابی را زدیم، گفتند مجوز نمیدهیم. فقط در این میان متوجه شدم که از نگاه دوستان طیف اصلاحطلب این فیلم هدفش تشویق به مهاجرت است و از دید طیف اصولگرا فیلم نسبت به امر مهاجرت بازدارندگی دارد! اما من شخصا به عنوان کارگردان با هر دو دیدگاه مخالفم و معتقدم که فیلم نه قصد تشویق به مهاجرت دارد و نه بازدارندگی از آن. متاسفانه دوستان فیلم را از فیلتر ذهنی و آن چیزی که خودشان دوست دارند احساس کنند عبور میدهند، در حالی که یک فیلم به عنوان یک اثر هنری و فرهنگی، نباید به علت قضاوتهای این چنینی به محاق برود. «برندگان» درباره یکسری انسان صحبت میکند که حالشان خوب نیست و میخواهند جابهجا شوند، همین. بهتر نیست به جای قضاوت بپرسیم چرا؟
*پس شما به عنوان فیلمساز قصد قضاوت نداشتید؟
– بله تلاشم این بوده که قضاوت نکنم. اما باید دید منظور شما از قضاوت چیست؟
ادامه دارد…