هنروتجربه-وحیدفرازان: مستندانیمیشن «کاغذ پارهها» اثر بهزاد نعلبندی در باره زنانی است که به خاطر خلافکاری از سطح شهر تهران جمع شدهاند و در مرکز بازپروری زندگی میکنند. مستندساز که اجازه فیلمبرداری از این مرکز را نداشته، در فرصتی مناسب صدای مددجویان را ضبط میکند؛ سراخر با استفاده از صدای ضبط شدهی مددکاران و مددجویان و تبدیل آنها به انیمیشن، به شکل هنری خاصی میرسد. اولین بار که این فیلم را در جشنواره جهانی فیلم در پردیس چارسو، بهار ۱۳۹۸، دیدم، تماشاگران آن زمان هم فیلم «کاغذپارهها» را حسابی تشویق کردند. با دیدن دوباره فیلم در جمع منتقدان، که متاسفانه هم صدا و هم تصویر فیلم در سالن شماره ۲ سینما سپیده بسیار بیکیفیت بود، همان تاثیر را میان منتقدان سینمایی شاهد بودم.
با این که سوژه فیلم نعلبندی به تلخی میزند و بارها در مستندهای مشابهی (مثل سهگانه مهرداد اسکویی) شاهد وضعیت اسفبار این مددجویان بودهایم؛ ولی اینجا تکنیک و فرم کار، حرف اول را میزند.
تعداد مستند-انیمیشن در جهان سینما، به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد؛ ضمن این که در این رویکرد نوعی نقض غرض دیده میشود. اما چرا؟ معمولا تماشاگر مستند از مستندساز توقع دارد که او را با تصاویر واقعی از سوژهاش، مواجه کند. تصاویری روشن از سوژهای که شاید دیدن آن ها برای یک ناظر عادی ممکن نباشد: واکاوی سوژه به نفع تماشاگر. اما در سراسر فیلم «کاغذ پارهها» چیزی که از واقعیت نصیب تماشاگران میشود، صدای سوژههاست. سوژههایی که وضعیت خود را در یک مرکز بازپروری بیان میکنند. اما تمهید کارگردان در نمایش این «صداها»، استفاده از تکنیکهای مختلف حرکتبخشی/انیمیشن به سوژههاست و بازسازی آنچه سوژهها نقل میکنند. فیلمساز به احترام این انسانهای آسیبدیده، که در اغلب موارد شرایط جامعه آنان را به این روز انداخته، و همچنین محدودیتی که برای نشان دادن سوژهها به تماشاگر داشته، به زعم نگارنده، دادگاه اعترافگیری از این زنان آسیبدیده بر پا نمیکند و نمیخواهد آنان را در منگنه دوربین و صدا و پشتصحنهای مفصل قرار دهد تا سوژهها مرعوب شوند و به حرف دربیایند! شاید به خاطر همین است که سوژهها هم با او همراهی بیشتری دارند و سفره دلشان را راحتتر پیش کارگردان اثر باز میکنند.
استفاده از متریال اصلی یک «کارتونخواب»، که گاه تنها پناه او در یک کلانشهر بدون سرپناه است، یعنی قطعات کارتونهای مقوایی (به اضافهی کاغذ و نور و رنگ و موسیقی و…خلاقیت هنری) به این فیلم مستند جان داده است. اگر هنر و بخصوص هنر سینما را، اضافه کردن خلاقیت به داستانها – و اینجا واقعیت جامعه – بدانیم به هدف تاثیرگذاری بیشتر، بهزاد نعلبندی به خوبی از عهده این کار برآمده و تاثیر اثرش مدتها گریبانگیر تماشاگر خواهد بود.