
اسب تورین
خلاصه داستان

(بلا تار) به مجاری: Tarr Béla کارگردان و فیلمساز مجارستانی است.
زندگینامه
بلا تار در شهر پچ مجارستان به دنیا آمد اما در بوداپست بزرگ شد. پدر و مادر او هر دو در تیاتر و صنعت فیلمسازی بودند. پدر او طراح صحنه بود و مادرش بیش از ۵۰ سال به عنوان سوفلور یا بپای نمایش (متنرسان) (به انگلیسی: prompter) در یک تیاتر کار میکرد. تار در ۱۰ سالگی توسط مادرش به یک آزمون پذیرش نقش که توسط تلویزیون ملی مجارستان برگزار شده بود، معرفی شد و در آنجا موفق به کسب نقش پسر قهرمان داستان در یک اقتباس تلویزیونی از داستان مرگ ایوان ایلیچ اثر تولستوی شد. پس از این نقش، تار به جز ایفای یک نقش کوچک در فیلم «فصل هیولاها» (۱۹۸۶) به کارگردانی میکلوش یانچو، نقشی را برای بازی به عهده نگرفت. به گفته خودش، در ابتدا او در پی تبدیل شدن به یک فیلسوف بود و فیلمسازی را به عنوان یک سرگرمی در نظر گرفته بود. اما پس از ساخت فیلم کوتاه ۸ میلیمتریاش، دولت مجارستان اجازه ورود به دانشگاه را به تار نداد و او به جای آن تصمیم گرفت که به فیلمسازی بپردازد.
کارهای نخستین
شروع کار تار در فیلمسازی، ساختن فیلمهای آماتور در ۱۶ سالگی بود. سپس به عنوان سرایدار به کار در خانه ملی فرهنگ و سرگرمی پرداخت. بیشتر کارهای آماتور او مستندهایی بودند درباره زندگی کارگران و مردم فقیر در مناطق شهری مجارستان. کارهای آماتور بلا تار مورد توجه استودیو بلا بالاژ (نامگذاریشده به افتخار بلا بالاژ نظریهپرداز سینمای مجارستان) قرار گرفت. این موسسه به بلا تار کمک کرد تا نخستین اثر بلند خود با نام «آشیانه خانوادگی» (به مجاری: Családi tűzfészek) را در ۲۲ سالگی جلوی دوربین ببرد. تار این فیلم را بدون هیچ بودجهای و با بازیگران غیرحرفهای طی ۶ روز در لوکیشنهای اصلی جلوی دوربین برد. بازیگران بی هیچ دستمزدی و تنها به خاطر دوستی با تار در این فیلم بازی کردند. فیلم به «مدرسه بوداپست» و «مستندساز» سبکهای رایج آن زمان در استودیو بلا بالاژ وفادار بود. سبکی که مبتنی بر حفظ رئالیسم اجتماعی مطلق بر روی صفحه نمایش بود. به عقیده منتقدان نیز این فیلم یک اثر واقعگرایی سوسیالیستی بود که از آثار جان کاساویتس تاثیر گرفته بود. هر چند که تار هرگونه آشنایی با فیلمهای جان کاساویتس پیش از فیلمبرداری «آشیانه خانوادگی» را تکذیب کرد. این فیلم در سال ۱۹۷۹ انتشار یافت و در همین سال جایزه بزرگ جشنواره فیلم مانهایم را از آن خود کرد.
پس از اتمام «آشیانه خانوادگی» تار تحصیلات خود را در مدرسه هنرهای نمایشی و سینمایی مجارستان آغاز کرد. در سال ۱۹۸۱ «بیگانه» (به مجاری: Szabadgyalog) و در سال بعد از آن «مردم پیشساخته» (به مجاری: Panelkapcsolat) را کارگردانی کرد که در ادامه کار پیشین او به همراه تغییرات کوچکی در سبک بود. در فیلم آخر، تار برای نخستین بار از بازیگران حرفهای در نقشهای اصلی استفاده کرد.
فیلمهای نخستین بلا تار به ژانری تعلق داشت که به آن «مستند تخیلی» (یا مستند داستانی) میگفتند که با فیلم «تعطیلات در انگلستان» (۱۹۷۴) ساخته استفان داردی آغاز شد و تا اواسط دهه هشتاد ادامه یافت. تار در فیلم «استراتژی حمله» (۱۹۸۰) دستیار داردی بود و با دو فیلم بعدی خودش «بیگانه» (۱۹۸۱) و «مردم از پیش ساخته» (۱۹۸۲) در پایهریزی این ژانر نقش درخوری داشت. قواعد اصلی سبک «مستند داستانی» شامل استفاده از بازیگران غیرحرفهای، عدم استفاده از فیلمنامه کامل و بداههپردازی در بیان دیالوگها، و استفاده از دوربین روی دست میشد. هدف اصلی فیلمسازان این ژانر در وهله نخست هدفی سیاسی بود؛ به تصویر کشیدن واقعیت زیر نقاب داستان.
تغییر چشمگیر کارهای بلا تار اما از سال ۱۹۸۲ و از اقتباس تلویزیونی مکبث آغاز شد. این فیلم تنها از دو شات تشکیل شده بود. شات اول (پیش از عنوان اصلی) به مدت پنج دقیقه، و شات دوم به مدت ۶۷ دقیقه. نه تنها حساسیتهای بصری بلا تار از کلوز-آپهای خام به سوی مدیومهای انتزاعی و لانگ شاتها حرکت کرد، بلکه نگرش فلسفیاش نیز از رئالیسم ترسناک به سوی چشمانداز متافیزیکی بیشتر شبیه به آنچه در آثار تارکوفسکی بود، متمایل شد. تار خود را تحت تاثیر راینر ورنر فاسبیندر دانسته است.
کارهای بعدی
پس از «سالنمای خزان» (به مجاری: Őszi almanach) در سال ۱۹۸۴، تار که چهار اثر نخست خود را به تنهایی نوشته بود، برای فیلم بعدی خود «نفرین» (به مجاری: Kárhozat) به همکاری با لاسلو کراسناهورکای رماننویس مجارستانی پرداخت. پس از «نفرین»، تحقق بخشیدن یک اقتباس فکرشده از رمان حماسی کراسناهورسکای «تانگوی شیطان» بیش از هفت سال زمان برد؛ فیلمی ۴۱۵ دقیقهای که پس از به نمایش درآمدن در سال ۱۹۹۴ تحسینهای جهانی را برانگیخت. پس از آن تار یک مستند کوتاه ۳۵ دقیقهای با نام سیاحت بر روی دشت را منتشر کرد و سپس تا مدتی سکوت کرد. در سال ۲۰۰۰ فیلم بعدی او «هارمونیهای ورکمایستر» (به مجاری: Werckmeister harmóniák) با استقبال خوبی از سوی منتقدان و جشنوارهها روبهرو شد. بسیاری از شاتها در این فیلم و فیلمهای بعدی بلا تار تا یازده دقیقه به درازا میانجامند و او ممکن بود گاهی ماهها برای برداشت یک شات وقت صرف کند. دوربین به سرعت پایین میآید، به آرامی سُر میخورد، و اوج میگیرد. دوربین دور شخصیتها میچرخد و صحنه به صحنه حرکت میکند. در «تانگوی شیطان» (به مجاری: Sátántangó) دوربین با گلهای از گاوها پیرامون یک روستا تراول میکند. یا یک سرمست چاق را که به خاطر افراط در مصرف مشروبات الکلی ناگزیر به ترک خانه شده است دنبال میکند. سوزان سونتاگ از تار به عنوان یکی از نجاتدهندگان سینمای نوین یاد کرده و گفته بود؛ مسرور خواهد شد اگر سالی یکبار به تماشای «تانگوی شیطان» بنشیند.
پس از «هارمونیهای ورکمایستر»، تار تصویربردای فیلم بعدیاش «مردی از لندن» (به مجاری: A londoni férfi) را که اقتباسی از رمان ژرژ سیمنون بود، آغاز کرد. بر اساس برنامه زمانبندیشده قرار بود این فیلم در جشنواره فیلم کن در ماه مه ۲۰۰۵ به روی پرده بیاید، اما فرایند تولید به دلیل خودکشی هامبرت بالسان تهیهکننده فرانسوی فیلم در ۱۰ فوریه ۲۰۰۵ متوقف شد و اختلافاتی میان تهیهکنندگان دیگر فیلم بر سر تغییر احتمالی در تامین هزینههای فیلم به وجود آمد. در نهایت «مردی از لندن» در جشنواره کن سال ۲۰۰۷ به نمایش در آمد و در سال ۲۰۰۸ در سراسر جهان اکران شد. پس از آن تار کار بر روی فیلم «اسب تورین» (به مجاری: A torinói ló) را آغاز کرد و گفت که این فیلم درباره گذشته خودش خواهد بود.
برای سالهای متمادی هیچیک از آثار تار بر روی دیویدی در دسترس نبودند (مگر در ژاپن). تا اینکه «نفرین» و «هارمونیهای ورکمایستر» در قالب دیویدی و دو-دیسک در اروپا منتشر شدند. شرکت توزیعکنندهای که پخش فیلمها را بر عهده داشت «مردی از لندن» را نیز منتشر کرد. در حال حاضر آثار اولیه و متقدم بلا تار نیز بر روی دیویدی در دسترس قرار دارند.
نشانههای سینمای بلا تار
یکی از ویژگیهای بارز سینمای بلا تار بهکارگیری برداشتهای بلند است. این البته نوآوری بلا تار نیست و پیش از او فیلمسازان دیگری از برداشتهای بلند در آثارشان استفاده کردهاند. اما در سینمای بلاتار حسی وجود دارد که معنای برداشت بلند را هم تغییر میدهد. چیزی که ستایشگر بزرگ تار، سوزان سانتاگ، آن را «جدال با زمان» مینامد. نابود کردن دقیقهها و لحظهها. بلاتار با فیلمهایش چنان فضایی را به تماشاگرش پیشنهاد میدهد که در تاریخ سینما بیمانند است. از این رو سبک او نو و البته جنجالبرانگیز است. رادیکالترین اثر او «تانگوی شیطان» همچون آثار دیگر او فیلمی سیاه و سفید است که این بار هفت ساعت به درازا میکشد، با فیلمنامهای که هیچ عنصر روایی دربرندارد و برای درک بسیار دشوار است. قابل باور است که پس از تماشای نمای ده دقیقهای حرکت گاوها همه مدیران اجرایی هالیوود سالن را ترک کنند. «تانگوی شیطان» شانسی برای نمایش در سینماهای چندسالنی را در انگلیس به دست نخواهد آورد. چنین فیلمی قطب مخالف فیلمهای پرفروش و تولیداتیست که به کمک میراماکس جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را تصاحب میکنند. اثری بر خلاف خواست جامعه مصرفی و سلیقه بازاری.
فیلمشناسی
فیلمهای بلند
• آشیانه خانوادگی (به مجاری: Családi tűzfészek) (۱۹۷۷)
• بیگانه (به مجاری: Szabadgyalog) (۱۹۸۱)
• مردم پیشساخته (به مجاری: Panelkapcsolat) (۱۹۸۲)
• سالنمای خزان (به مجاری: Őszi almanach) (۱۹۸۵)
• نفرین (به مجاری: Kárhozat) (۱۹۸۸)
• تانگوی شیطان (به مجاری: Sátántangó) (۱۹۹۴)
• هارمونیهای ورکمایستر (به مجاری: Werckmeister harmóniák) (۲۰۰۰)
• مردی از لندن (به مجاری: A londoni férfi) (۲۰۰۷)
• اسب تورین (به مجاری: A torinói ló) (۲۰۱۱)
فیلمهای تلویزیونی
• مکبث (۱۹۸۲)
فیلمهای کوتاه
• هتل مگنزیت (۱۹۷۸)
• سیاحت بر روی دشت (به مجاری: Utazás az alföldön) (۱۹۹۵)
• رویاهای اروپا (بخش مقدمه) (۲۰۰۴)
فیلمهای مستند
• زندگی شهر (بخش آخرین قایق) (۱۹۹۰)