
حساسیت فصلی
خلاصه داستان

سعید وکیلی متولد ۱۳۶۹ و دانشجوی گرافیک است. او سال ۱۳۸۴ دوره فیلمسازی انجمن سینمای جوانان ایران را گذراندهاست. وکیلی طی سالهای ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۳چند دوره کارگاه ساخت فیلم کوتاه را در مدارس برگزار کرده و با چندپروژه سینمایی به عنوان عکاس همکاری کردهاست.

سه سال پیشه. تو آتیسازیم. سر صحنه. باد میاد. خاک بلند میشه. صدف شالشو میگیره جلوی صورتش. چشماشو تازه عمل کرده. علی میدوه سمت انتهای بلوک تا خرت و پرتایی که باد جابهجاشون کرده رو مرتب کنه. مریم کمک میکنه پارچه سیاهه رو دوباره رو مانیتور فیکس کنیم. سرمو میکنم زیر پارچه. قابمو چک میکنم. حرکت میدم. صدف شالشو از جلوی صورتش برمیداره. چند لحظه مکث میکنه و بعد دیالوگشو میگه. باد شدیدتر میشه. گرد و خاک میره تو دماغ و دهنم. عطسهم میگیره. یکی… دوتا… سهتا… چهارتا… پنجتا… سینا خودش کات میکنه. پلان به اون خوبی رو با دستای خودم خراب میکنم.
سه سال بعدشه. همون روزا. آلرژی امونمو بریده. تو مطب دکتر نشستم منتظر. یکی پنجره رو باز میکنه. گرد و خاک میاد تو. عطسهم میگیره. یکی… دوتا… سهتا… چهارتا… پنجتا… شیشتا… همه تو مطب برمیگردن منو نگاه میکنن. سرمو میندازم پایین. دهتا… یازدهتا… دوازدهتا… رکورد نوبت قبلمم میزنم. به این فکر میکنم که اگه آدمو بابت تعداد عطسههای پشتِ همش تو گینس ثبت کنن، بیشتر مایهی افتخاره یا سرافکندگی؟ منشی واسه پنجمین بار اسممو صدا میزنه و من نمیشنوم.