
خاکستر و برف
خلاصه داستان

روحالله سهرابی در ۱۶ سالگی اولین فیلم بلند خود با نام «بازگشت» را نوشته و کارگردانی کرد. پس از آن فیلمهای کوتاه زیادی را ساخت که برخی از آنها مانند «نردبان»، «خورشید دوباره میدمد» و… جوایز متعددی را از جشنوارههای ملی و بینالمللی دریافت کرد. سهرابی در کنار ساخت فیلم، چندین کتاب با موضوعات اجتماعی و ادبی نیز تألیف کرده که از آن جمله میتوان به «وجدان روشنفکر یا تعصب وجدان؟!»، «تگرگ در کویر»، «خاک خورشید خدا» و… اشاره کرد.
«خاکستر و برف» اولین فیلم سینمایی سهرابی است.او ضمن تدریس در رشته فیلمنامهنویسی و کارگردانی، از حدود سه سال پیش، در سمت قائم مقام انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس نیز مشغول به کار است.

گاه مرز رنگها، ناپیداست. گاهی سیاهِ سیاه و گاه سفیدِ سفید. گویی مرز نگاه خاکستری و نگاه سفید نیز دچار ناپیدایی شده است. زلال انسانی آلوده است و این آلودگی خبر از اندوه عمیقی دارد. کسی اما حواسش نیست. کسی حتی توجهی نمیکند. چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ؟! اصلاً راست و دروغ یعنی چه؟! مگر امروزه، همه چیز در منیّت و خودبینی خلاصه نمیشود؟! اما همین هم نیست. تمام درد امروز ما انگار از یک چیز است و آن چیزی نیست مگر فراموش کردن مرزهای مهم انسانیمان. برای دستیابی به چیزی کوچک، چه چیزهای بزرگی را که از دست نمیدهیم. برای حفظ حریم تعریف شده خود، چه حرمتهایی را که نمیشکنیم و چه مرزهایی را که به هم نمیزنیم! رنج اشتباه به کنار. رنج غربتهایی که فراموش شد به کنار! رنج انتظارهایی کشنده و طاقتفرسا به کنار و رنج آرزوهایی که بر خاک شد به کنار. سنگینی نگاهِ بعضی که دیروز سنگرِ عافیت گزیدند و امروز لنگرِ منفعت انداختهاند را چگونه باید تحمل کرد؟! قلب انسان گاهی آبستن آلامِ عمیقی است. گاهی دردهایمان درمان دارد و گاه ندارد. هنوز همه سردرگمیم. هنوز که هنوز است بیدار نشدهایم! یادمان رفته، همه درهها و کوههایی را که خوابیده بودیم و بر دوشِ بیداردلان پیمودیم. هر چه بود، بود و هر چه هست، هست. اما یادمان باشد تمام سوزِ این عشق، بر دل آنانی نشسته است که عاشق شدن را دوباره معنا کردند. مبادا مرزِ به هم ریخته نگاه ما، مرزِ به هم ریخته ذهنمان نیز باشد. مبادا فراموشی را ادامه دهیم! راه درازی در پیش است، مبادا از خود دور و دورتر شویم.
خاکستر و برف، ترجمه دلدادگی است. پیغام عشق و زیبایی است. معنای صبری است که مظلومانه سکوت کرده است. فیلمنامهای که از باوری عمیق شروع شد، به تحقیق و پژوهش چند ماهه کشید، چندین و چند اصلاحیه تحمل کرد و به آنچه امروز هست، رسید. اما بیشک جای بهتر شدن داشت، چنانکه هر فیلمنامهای نیز چنین است. امید، که نقدهای دوستان، بار تجربیاتم را سنگینتر کند تا در آثار بعدی، کمتر دچار نقص و خلأ شوم.
بد نبود حداقل ازدیدنش پشیمون نشدم .