
در جستجوی صبح
خلاصه داستان

مهرداد شیخان از سال ۱۳۶۶ با ساخت انیمیشنهای آماتور فعالیت فیلمسازیاش را آغازکرد. او تاکنون تعدادی انیمیشن کوتاه تهیه و تولید کردهاست. شیخان از سال ۱۳۸۲ با ساخت مستند«سیاه ، سبز سفید» که درباره نصرت کریمی است، به طور حرفهای وارد عرصه مستندسازی شد. «در جستجوی صبح»سومین فیلم مستند اوست که طی سال های ۹۱ تا ۹۳ تهیه و تولید شدهاست.

یکی از روزهای آخر آبان ۸۷ زنگ تلفن به صدا در آمد. آن سوی خط صدایی ناآشنا اما بسیار قبراق خودش را معرفی میکند: من عبدالرحیم جعفری هستم. این اسم برایم بسیار آشنا بود اما پیش از آنکه به یاد بیاورم، ادامه میدهد که میخواهد مستندی از زندگیاش ساخته شود. در همان مکالمه کوتاه درباره خودش و انتشارات امیرکبیر میگوید. آدرس میگیرد تا دو جلد کتاب خاطراتش – در جستجوی صبح – را به دفتر کارم بفرستد. مکالمه تمام میشود. گوشی را که میگذارم در ذهنم طوفانی از نام آدمها، کتابها و اتفاقها برای ایدههای اولیه فیلم به پا خاسته است.
چند ساعت بعد دو جلد کتاب در جستجوی صبح روی میزم قرار دارد. روی آستر بدرقه جلد اول از روی لطف و محبت ـ همان لطف و محبتی که سالیان بعد با من ماند ـ برایم چیزی نوشته و تاریخ زده بیست و هشتم آبان هزار و سیصد و هشتاد و هفت. آن روز دقیقا سالگرد تاسیس انتشارات امیر کبیر بود، پنجاه و نه سالگیاش .
عبدالرحیم جعفری در تقاطع مکان و زمانی سرنوشتساز در سالهای آخر پادشاهی قجرها در تهران متولد میشود. او مانند همه ساکنان این شهر بیش از هر نقطه دیگری در معرض رخدادهای سیاسی و اجتماعی آن روزگار بود. هنوز چشم باز نکرده که حکومت رضا خان پا میگیرد. تقی جعفری کودکیاش با کار آغاز میشود. او فرزند خانوادهای تنگدست است. هنوز به بلوغ نرسیده که دوران کارگریاش در چاپخانه آغاز میشود. این سالها همزمان است با روزگاری که تجدد و تجدد خواهی با دو رویکرد متفاوت، هم به صورت حکومتی ـ فرمایشی از بالا و هم به شکل مطالبات اجتماعی حاصل دوران پسامشروطه از طبقات پایین و میانی جامعه ی ایران گستردهتر میشود و در دوران پس از شهریور بیست شکل سیاسی ـ اجتماعی و عدالت خواهانهای به خود میگیرد. در این میان، نسل عبدالرحیم جعفری خواسته یا ناخواسته به اصلیترین نمایندگان این جریان نواندیش تبدیل میشوند و در دهههای بعد نقش مؤثری در جامعهی ایران ایفا میکنند.
بخش مهمی از کمالجویی و خیزهای ذهنی و شغلی عبدالرحیم جعفری و عزم او در تاسیس و مدیریت مؤسسه انتشارات امیرکبیر ناشی از همین رخدادهاست. این فرهنگ و دیدگاه از همان ابتدای تاسیس انتشارات امیرکبیر مهمترین دلیل پیشرفت کاری به شمار میآید.
عبدالرحیم جعفری به طور غریزی همیشه به دنبال نقطه رهایی بود. ضرورتهای جامعهاش را دریافته و به همین علت به دنبال گشایش بود. تلاش او نه فقط به عنوان یک ناشر بسیار پر کار بلکه به عنوان یک پیشرو اجتماعی در جهت آن بود که به صاحبان آثار و نو آمدگان اعم از نویسنده، شاعر، مترجم، هنرمند و حتی ویراستارانش میدان دهد تا آثار مکتوب تازه و متفاوتی خلق شود. این نوع مدیریت در انتشارات امیرکبیر از یک سو و بسترهای فرهنگی و اجتماعی دهههای چهل و پنجاه ایران از سوی دیگر موسسه انتشارات امیرکبیر را در جایگاهی فراتر از یک بنگاه تولید و نشر کتاب قرار داد. انتشارات امیرکبیر بیشتر از آنکه تنها نام یک موسسهی موفق نشر کتاب شود، نام یک جریان فرهنگی با دامنه و وسعتی چشمگیر شد. جریانی فرهنگی که ابزارش کتاب بود و در افزایش دانش و آگاهی جامعه ایران تاثیری عمیق داشت. کتمان کردنی نیست که این آگاهی از جمله عوامل زمینهساز تحولات اجتماعی ایران در دهههای چهل و پنجاه شد. جریانی که با بطن و متن جامعهی معاصر ایران ارتباطی محکم داشت.