
شهر مرزی
خلاصه داستان

امین بیگی کارشناسی کارگردانی سینما و فعالیت جدی خود را با ادبیات داستانی شروع کرده است. در سال ۱۳۸۵ یکی از داستانهای خود را با نام «خدای همه یکی است» به تصویر کشید که توانست تندیس سیوهفتمین جشنواره فیلم رشد و حضور در جشنوارههای جهانی و ایرانی را نصیب خود کند. سپس در دانشگاه و مدرسه فیلم تهران فعالیت فیلمسازی خود را جدیتر دنبال کرد و در سال ۱۳۸۷ فیلم کوتاه «یک روز قشنگ بارانی» را بر اساس داستان «سهشنبه خیس» بیژن نجدی ساخت که این فیلم توانست حضور موفقی در جشنوارههای مختلف داشته باشد و سپس شهر مرزی سومین فیلم کوتاه او است.
ساخت فیلمهایی هنری برای معماران و ساخت فیلمهای تبلیغاتی نیز از دیگر فعالیتهای او است .

جاده های سردِ زمان سپری میشود و ماشین همانطور که ثانیهها را به جلو میبرد گویی زمان در درون ما به عقب باز میگردد. تسلسل و تکرار گذشتهها…
میراثی که از دست خواهیم داد. خواه یک شی قدیمی در میان کوهها باشد و خواه در میان اندیشه ما ، به گذشتههای خود باز میگردیم تا به همراه زمان به آیندهایی روشن سفر کنیم و تکرار میشویم…
همین سبب شد تا فرم روایی فیلم را در ساختار سکانس پلان شکل دهیم که همانطور که ماشین ما را با خود به جلو میبرد زمان به عقب باز میگردد بدون آنکه متوجه آن باشیم… تکرار میشویم در ندانستنهای خود… در فقدان حافظه تاریخی خود…