
پانصد مثقال طلا
خلاصه داستان

تردید است یا مسئولیتپذیری تصمیم؟ از آن لحظهای میگویم که باید ماشه را بکشی، تکلیف را یک سره کنی. توانت را جمع کنی و بگویی من چه چیزی را میخواهم.
فیلم در نگاه اول، قصه یک مادر است که نمیتواند یا نمیخواهد بپذیرد که جنینی که در شکم دارد سالم نخواهد بود. روایت پدری که میداند نمیتواند مسئولیت کودکی را بپذیرد که سالم به دنیا نخواهد آمد. ورای لایه آشکار فیلمنامه، تردید است. تردید خاکستری تصمیم. اگر سلامت باشد چه؟ اگر تمام عمر نتواند کلمهای بیاموزد؟
تردید شکلهای مختلفی دارد. میتواند در آن لحظهای معنا پیدا کند که سخنی جاری نمیشود و سکوت یکه تاز میدان است.«پانصد مثقال طلا» برای من سراسر تردید بود. فیلم اولم بود و نمیدانستم چه اندازه از اندوه شخصیتها را باید نمایش داد و تا کجا باید همراهشان ماند.
فیلم محصول سال نود و چهار است و جهانبینی آن روزهایم. تجربه بینظیر همکاری با هنرمندان درجه یکی که هر کدامشان با دست پر آمدند و خلاقانه به تجسم تردیدهایم جان دادند.