
پسران سندباد
خلاصه داستان

رضا حائری تاکنون فیلمهای«پسران سندباد»،«برای کتابهایم»،«پایان همه محدودیتها»،«پرو آخر»،«با این دستها»،«نامهای از مترو»،«مجموعه اطلس تهران» و «یک گزارش ناتمام» را کارگردانی کردهاست. فیلمهای او همچنین در جشنوارههای برلین،ایدفا،هات داکس،مستند مادرید و یاماگاتا به نمایش درآمدهاند. حائری برای مستند«پرو آخر» برنده جایزه بزرگ جشنواره سینماحقیقت در سال ۱۳۸۷ شد و سال بعد فیلم«پایان همه محدودیتها»ضمن حضور در بخش فروم جشنواره برلین و ریودو ژانیرو، جایزه بهترین فیلم و بهترین مستند جشنواره ریودو ژانیرو را از آن خود کرد.
از دیگر فعالیتهای حائری میتوان به برگزاری برنامه «نوستالژی برای جای دیگر: مرور آثار آلمانی سهراب شهیدثالث» در سال ۱۳۹۵ اشاره کرد که طی این برنامه برای اولین بار در خارج از آلمان، مجموعه فیلمهای آلمانی سهراب شهیدثالث به نمایش درآمدند.

سالهاست که قایقهای بادبانی و سنتی ایران بنام «بوم» نابود شدهاند و از آنها جز خاطرهای در ذهن دریانوردان پیر منطقه چیزی نمانده است. دیگر کسی به یاد نمیآورد که زمانی نه چندان دور ایران صاحب کشتیرانی بومی عظیمی بوده است. امروز اگر به هر ایرانی بگوییم برای صدها سال هموطنانش مهمترین دریانوردان اقیانوس هند بودهاند که با این کشتیهای دست ساز، قدیمیترین راه تجاری جهان را به سمت هند و آفریقا میرفتند و باز میگشتند، شاید کسی باور نکند.
در ابتدا قرار شد فیلمی بسازم درباره کشتیهای سنتی ایران به نام «بادبانهای جنوب»، از کتاب و پژوهشی به همین نام نوشته علی پارسا. اما آنچه بعد از چند سفردر طول کرانه شمالی خلیج فارس نصیب من و گروه فیلمبرداری شد چیزی نبود جز خرده پارههای پوسیده این کشتیها. ما بیشتر از ۴۰ سال دیر رسیده بودیم.
اما در یکی از سفرها به جنوب از دریانورد پیری ماجرای جالبی را شنیدم. ۴۰ سال پیش، قبل اینکه آخرین نسل ناخدایان بومها و بغلهها خشکی نشین شوند، یک خانم عکاس انگلیسی تصمیم میگیرد سفر با کشتی بادبانی را امتحان کند و با یک بوم ایرانی از خلیج فارس راهی سفر به افریقا میشود.
خانم ماریون کاپلان گزارش و عکسهایش از این سفر را در شماره سپتامبر سال ۱۹۷۴ در مجله نشنال جئوگرافیک چاپ کرد. در اینترنت نام او را جستم و فهمیدم خوشبختانه هنوز در قید حیات است و در جنوب فرانسه زندگی میکند. به او ایمیل زدم و گفتم مشتاقم به دیدارش بروم و شرح سفرش به افریقا با بوم ایرانی میهندوست را از زبان خودش بشنوم و این شد شروعی بر داستان فیلم «پسران سندباد».