
کارنامه بنیاد کندی
خلاصه داستان

آذر مهرابی اهل زنجان است و دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دانشگاه هنر. اوکارگردانی را از سال ۱۳۷۸ با ساخت فیلمهای کوتاه و مستندآغاز کردهاست. او تاکنون به عنوان پژوهشگر، نویسنده و کارگردان فیلمهایی چون «خاطره خوشبو نیست»،« مشق لیلی»،« دشت اول»،« خانه نو مبارک» و…را ساخته است.آثار محرابی ذر جشنوارههای متعدد داخلی و خارجی به نمایش درآمده و جوایزی چون جایزه ویژه سومین جشنواره فیلم حسنات، جایزه بهترین فیلم انیمیشن جشنواره فیلم شمسه و.. را دریافت کردهاند.
محمد جعفری فارغالتحصیل رشته کارگردانی سینما از دانشکده هنرهای دراماتیک است و نشان درجه دو هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را دارد. او طی سالها فعالیتش در حوزه سینما، در هیات داوری و انتخاب جشنوارههای مختلفی حضور داشتهاست.در کارنامه جعفری،ریال کارگردانی فیلمهایی چون «نمره انضباط صفر»،«آمون»،«به خودت اعتماد کن»، «لاله ولادن»،«صورتهای رنگپریده»،«روی موج سرما»،«انقلاب در شش روایت» و….دیده میشود. این آثار تاکنون در جشنوارههای متعدد داخلی و بینالمللی نظیر بخش پانورامای پنجاه و پنجمین جشنواره فیلم کن جونیور، جشنواره فیلم مارسی، تسالونیکی، رتردام و… به نمایش درآمده و جوایزی چون جایزه بهترین فیلم مستند در سومین و دهمین جشن خانه سینما، بهترین فیلم مستند سومین جشنواره فیلم شهر و…. را دریافت کردهاند.

یادداشت محمد جعفری
حدود چهل سال پیش آموزگار روستای بنیادکندی در منطقه چاراویماق هشترود در آذربایجان شرقی بودم. بعد از این همه سال خیلی دلم میخواست از حال و روز شاگردهایم با خبر بشم. از پری که با رنگ انار و پوست پیاز برایم نقاشی میکشید. از جبار که یک روز میآمد سر کلاس و یک روز میرفت دنبال گوسفندها. از منظر که ظرف و لباسهایم را لب جوی میشست. از حجت که با آن دوچرخه لکنتیاش توی جاده مالرو میافتادیم و مارمولکها را زیر می گرفتیم. از مباح که با آن صدای نازک و تکلیف نشدهاش برایم از عاشیقها میخواند.از سارا که سیل اونو با خود برد و از نبی که هیچ اسبی به پای اسب او نمیرسید.
یادداشت آذر مهرابی
همسرم به عنوان معلم روستا عکسهای سیاه و سفید و نقاشیهای زیادی از شاگردانش در روستای بنیاد کندی جمعآوری کرده بود و کنجکاو بود، بداند آنها بعد از این همه سال کجایند و چه میکنند. وقتی متوجه ذوق و شوق وصفنشدنی او برای پیداکردن شاگردانش شدم، مرتب او را به این سفر تشویق میکردم. چرا که این مکاشفه در واقع یافتن بخشی از هویت گمشدهاش بود. وقتی به عنوان تصویربردار وارد روستای محل خدمت همسرم شدم، از مواجهه او بعد از این همه سال با شاگردان دیروزش شوکه شدم و حالا خیلی خوشحالم که به اتفاق هم یک مستند مشاهدهگر محض ساختهایم.