
K9
خلاصه داستان

«نباید بخوابیم ، در خواب خواهیم مُرد.» کسی به من همیشه میگفت ، تا میتوانی بیدار باش. بالاخره روزی قهرمان خواهی شد. من نخوابیدم. من نمیخوابم. من یک قهرمانم . قهرمانی از جنس مبارزه . قهرمانی از جنس ضربه. از جنس درد. از جنس تمرکز. ایستادگی، ورزش ،الگو بودن. قهرمانی برای یک کشور. قهرمانی از کاراته. من دشمنانی دارم یا ندارم؟ من پیروز میشوم یا نمیشوم ؟ من باید ۹ نفر را شکست دهم تا به جایگاه همیشگیم برگردم. چرا ؟ چرا نیستم؟ چرا دیگر نفس نمیکشم؟ چرا دیگر کسی را با لباسی سفید، نمیزنم؟ چرا حسی ندارم؟ مسابقه دارم، مسابقهای بزرگ. من را تشویق خواهند کرد. به من مدال خواهند داد، از نوع طلاییش . من را دوست دارند. کسی عاشقم میشود . کسی عاشق من هست. کجاست ؟ چرا دیگر کسی مرا دوست ندارد ؟ چرا نیستم؟چرا ؟ من در ذهنم ، در رویایم ، در همه نفسهایم ، دشمنانی را حس میکنم . آنها همه جا هستند . آنها همه کسی هستند . آنها نمیخواهند کسی عاشقم باشد. کسی به من مدالی بدهد. کسی مرا تشویق کند.چرا ؟ چرا نیستم؟ چرا حسی ندارم؟ روزگارم را حس نمیکنم؟ روزهایم نمیگذرند؟ افکار من دیگر دورتر از این حس نمیروند. چه اتفاقی برایم افتاده است؟ چرا خوابم نمیبرد؟ من باید بخوابم. خواب درد من را در خود حل میکند. چرا دیگر بدنم درد نمیکند؟ من باید بخوابم. خوابم میآید. من میخواهم بخوابم. من میخوابم …